رمان عشق تعصب پارت 84 - رمان دونی

رمان عشق تعصب پارت 84

 

_ حالا اگه میشه برو بیرون
به سمتم اومد و با صدایی خش دار شده گفت :
_ بهنام چند روز دیگه میاد
با چشمهای ریز شده داشتم بهش نگاه میکردم مگه قرار نبود زودتر بیارنش پس چرا داشتند لفتش میدادند نکنه مشکلی پیش اومده بود
_ ببینم نکنه چیزی شده ؟
_ ن
_ پس …
_ دارم آماده اش میکنم همین
ساکت شدم چیزی بهش نگفتم اما یه بیقراری خیلی عجیبی داشتم دلم واسه ی پسرم تنگ شده بود و این دست خودم نبود
_ میشه بری بیرون حالا ؟
_ آره
بعدش از اتاق گذاشت رفت خیلی دوست داشتم بفهمم چرا بهادر هنوز داشت نقش بازی میکرد انگار کیانوش هستش قصد داشت به چی برسه واسم عجیب بود
* * *
_ طرلان
_ جان
_ نباید هیچ چیزی رو بهشون بگی باشه ؟
خیره به من شد و پرسید :
_ چرا ؟
_ خودت میدونی من دوست دارم خودشون به حرف بیان وگرنه اگه خودم میخواستم بفهمن سالها پیش بهشون میگفتم ن اینکه بزارم برم
طرلان ناراحت داشت به من نگاه میکرد :
_ آخه اینطوری عذاب میکشی !
پوزخندی کنج لبم نشست :
_ من همیشه عذاب میکشم ولی مگه درست بشو هستش همیشه اینطوری بوده و هست
_ اما اگه بگی …
_ هیچ چیزی درست نمیشه
_ چرا انقدر مطمئن هستی ؟
_ چون میدونم
نفسم رو لرزون بیرون فرستادم نمیدونستم چی باید بگم ولی خیلی بد شده بود رسما اوضاع عجیبی بود ک درست شده بود
_ بهار
_ جان
_ من همیشه پیشت هستم هیچوقت فراموش نکن باشه ؟!
_ باشه
میدونستم همیشه پیشم هست چون با همه فرق داشت …

آریا اومد پیشمون نشست و خطاب به من گفت :
_ تصمیم درستی گرفتی باید پیش پسرت باشی ن اونجا دور ازش
گوشه ی لبم کج شد :
_ من منتظر بودم شما واسم تصمیم بگیرید
طرلان لبش رو گزید ، آریا اخماش رو تو هم کشید
_ چرا انقدر تلخ شدی ؟
_ شاید شما باعثش شدید !.
_ ما ؟
_ آره
_ خوب بگو چرا باعثش شدیم چ بدی در حقت کردیم ک به این حال و روز افتادی ؟
نمیدونستم چی باید بهش بگم اما حسابی تحت فشار بودم و همه چیز داشت بهم فشار میاورد
_ مهم نیست
میدونست قصد ندارم درموردش صحبت کنم واسه ی همین زیاد اصرار نکرد
_ بهار
به سمتش برگشتم و با صدایی که بشدت خش دار شده بود گفتم :
_ جان
_ ما دیگه بریم کاری نداری ؟
_ نه مواظب خودت باش
_ باشه
خواستند برن ک آریا خیره به من شد و قبل رفتن خطاب بهم گفت :
_ بلاخره میفهمم چت شده ، مواظب خودت باش چیزی اذیتت کرد کافیه بهم بگی من هنوزم داداشت هستم .
بعدش گذاشت رفت طرلان هم همراهش ، میتونستم فراموش کنم من رو بازی داده بودند
_ بهار
به سمت کیانوش برگشتم ؛
_ چیه ؟
_ چرا با آریا انقدر سردی ؟
_ به تو ربطی داره
اومد روبروم نشست :
_ آره

_ به تو هیچ ربطی نداشت پس تو مسائلی ک بهت ربطی نداره دخالت نکن لطفا
چشمهاش گرد شد
_ تو واقعا دیگه داری شورش رو درمیاری مثل اینکه یادت رفته من شوهرت هستم
با شنیدن این حرفش شروع کردم به خندیدن وقتی خنده ام تموم شد گفتم :
_ تو واقعا عقلت رو به کل از دست دادی چون یه سری چیز ها رو فراموش کردی
_ چی رو ؟
_ اینکه طلاق گرفتیم
_ هر چی
_ بسه واقعا حوصله ندارم باهات کل کل کنم پسرم کی میاد ؟
_ ده روز دیگه
چشمهام گرد شد
_ چی ؟
_ شنیدی چی گفتم
_ چرا انقدر دیر
_ پیش اومده اما میاد نیاز نیست ناراحت باشی
نمیدونستم چی باید بهش بگم اما حسابی ناراحت شده بودم دوست داشتم پسرم رو زودتر ببینم اما انگار قسمت نبود پس نباید بهش فشار میاوردم …
اسمم رو صدا زد :
_ بهار
_ بله
_ با بوسه ک مشکلی ندارید
_ نه
_ خوبه چون دوست ندارم مشکل درست بشه و وقتی بهنام میاد آرامش باشه
_ من باعث دردسر یا نا ارومی نمیشم چون با هیچکدومتون کاری ندارم اما اگه پیش بیاد پس خودتون باعثش شدید ، از من دور باشید کافیه
پوزخند صدا داری زد :
_ خیلی دم در اوردی
_ توقع داشتی ساکت باشم در برابر کار هایی که همش دارید انجام میدید
_ کسی اینجا کاری به تو نداشته بهار پس انقدر اراجیف نباف
_ جرئت نداشتید فعلا

‌ _درد دارم خان‌زاده بسه.
+خودم آرومت میکنم هنوز ازت سیرنشدم..
_اخ بسه از دیشب نزاشتی بخوابم تاصبح زیرت بودم دیگه نمیتونم بسه…
+یدور دیگه بریم مزت زیر دندونمه هنوز میخوام…
_نمیتونم تو رو خدا…
+هیش…
تا خواستم چیزی بگم با کاری که کرد ….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان کویر عشق

  دانلود رمان کویر عشق خلاصه رمان کویر عشق : بهار که به تازگی پروانه‌ی وکالتشو بعد از چند سال کار آموزی کنار وکیل بنامی گرفته و دفتری برای خودش تهیه کرده خیلی مشتاقه آقای نوید رو که شُهره‌ی خاصی در بین وکلا داره رو از نزدیک ببینه و از تجربیاتش استفاده کنه … بالاخره میبینه ولی نه اونطورکه میخواسته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی

          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع که فهمیدم این پسر با کسی رابطه داشته که…! باورش

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هتل ماهی
دانلود رمان هتل ماهی به صورت pdf کامل از بهاره حسنی

    خلاصه رمان هتل ماهی :   فارا و فاطیما که پدر و مادرش رو توی تصادف از دست دادن، تحت سرپرستی دو خاله و تک دایی خودشون بزرگ شدن..  حالا با فوت فاطیما، فارا به تهران میاد ولی مرگ فاطیما طبیعی نبوده و به قتل رسیده.. قاتل کسی نیست جز…………     به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شهر زیبا pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:       به قسمت اعتقاد دارید؟ من نداشتم… هیچوقت نداشتم …ولی شاید قسمت بود که با بزرگترین ترس زندگیم رو به رو بشم…ترس دوباره دیدن کسی که فراموشش کرده بودم …آره من سخت ترین کار دنیا رو انجام داده بودم… کسی رو فراموش کرده بودم که اسمش قسم راستم بود… کسی که خودش اومده بود تو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لمس تنهایی ماه به صورت pdf کامل از منا امین سرشت

      خلاصه رمان :   همیشه آدم‌ها رو با ظاهرشون نباید قضاوت کرد. پشت همه‌ی چهره‌هایی که می‌بینیم، آدم‌هایی هستن که نمی‌شه فهمید تو قلب و فکر و روحشون چه چیزی جریان داره. گاهی باید دستشون رو گرفت، روحشون رو لمس کرد و به تنهایی‌هاشون نفوذ کرد تا بشه اون پوسته‌ی سفت و سخت رو شکوند. این قصه،

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دل کش
دانلود رمان دل کش به صورت pdf کامل از شادی موسوی

  خلاصه: رمان دل کش : عاشقش بودم! قرار بود عشقم باشه… فکر می کردم اونم منو می خواد… اینطوری نبود! با هدف به من نزدیک شده بود‌…! تموم سرمایه مو دزدید و وقتی به خودم اومدم که بهم خبر دادن با یه مرد دیگه داره فرار می کنه! نمی ذاشتم بره… لب مرز که سهله… اگه لازم بود تا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
48 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Amir
Amir
3 سال قبل

خب دیگه اهالی محترم
شب خوش
راستی عسل داشتم سربه سرت میزاشتم داشتم باهات شوخی میکردم اینم یه امتحان بود ببینیم جنبت چقدره بشناسیمت😉
یکم هم به ایلیا کمک کردم😆
اگه ناراحت شدی ببخش
مریم و مهدیس اگه دلخوری وجود داره ببخشید دیگه😃💚
شب بخیر😴

Mahdis
Mahdis
3 سال قبل
پاسخ به  Amir

نه بابا دلخوری برای چی
راستی من کوجا بداخلاق شدم؟
.
.
شبت بخیر
خوب بخوابی منم داشتم میرفتم
.
.
.
شب همگییییییی بخیر
خوب بخوابید عزیزان

ناشناس
ناشناس
3 سال قبل
پاسخ به  Amir

سلام صبحتون بخیر و شادی 😘 😍 💐
وای بچه ها من دیشب گوشیم شارژش تموم شد زدم تو شارژ دیگه هرچی صبر کردم روشن نشد که بیام سایت
.
.
مشکلی نیست بابا می‌دونم داشتی شوخی میکردی ولی تو چت روم گفتم کلا آدم رکیم پس اگه بهم میگفتی صادقانه جواب میدادم بی جنبه ام یا نه
اما حالا بگذریم ناراحتم نیستم بابت این موضوع چون باعث شدی بعد دوماه بخندم
و خیلی خوشحال شدم سایت صاحب پسرای واقعی شده 😂
البته داداش پوریامون از اول بوده با آقا شهاب و آقا محمد همسر ریحان جون💖🌹

shirin
shirin
3 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

عاه پوریا کم پیدا شده راستی عسل ایلیا میشناسی؟

ناشناس
ناشناس
3 سال قبل
پاسخ به  shirin

ارهه من نیمه دوم عید رو رفتم نورآباد خیلی دلم میخواست بیام سایت اما وقت سر خاروندن نداشتم دیگه 2 ماهه ازش خبر ندارم

Amir
Amir
3 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

سلام صبح تو هم بخیر
.
.
منم که گفتم رک بودن تو جمع دخترونه برا من توووووووبه😜

shirin
shirin
3 سال قبل
پاسخ به  Amir

عه امیرکبیر سلام صبحت بخیر چطوری خاله بیا اونور تو چت روم ۱۷۵

nasii
3 سال قبل

امیر علیکم اسلام خوبی بچه چخبرا

Amir
Amir
3 سال قبل
پاسخ به  nasii

😆
سلام
.
.
عالیم
سلامتی
تو چطوری؟

nasii
3 سال قبل
پاسخ به  Amir

همیشه عالی باشی!
.
.
.
مرسیانو اره سلامتم !
.
.
.

خوبم بد نیستم !
.
.
.

ننت خوبه؟!
.
.
.
خواهرت؟!
.
.
.

Amir
Amir
3 سال قبل
پاسخ به  nasii

خداراشکر
ننم نمیدونم یهو بد اخلاق شد
خواهرمم که با هام قهره

Amir
Amir
3 سال قبل

مهدیس
دلت میاد به پسرت بگی پرو؟!😔💔

Mahdis
Mahdis
3 سال قبل
پاسخ به  Amir

اره ایندفعه دلم اومد

Amir
Amir
3 سال قبل
پاسخ به  Mahdis

با گوشی هسی یا لپ تاپ؟!

Mahdis
Mahdis
3 سال قبل
پاسخ به  Amir

چطورر؟

ناشناس
ناشناس
3 سال قبل
پاسخ به  Mahdis

مهدیس عکسمو گذاشتم دیدی؟؟

Mahdis
Mahdis
3 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

اره گلم خیلی ناناسییی

Amir
Amir
3 سال قبل
پاسخ به  Mahdis

میتونم پیامت بدم؟!😊

Mahdis
Mahdis
3 سال قبل
پاسخ به  Amir

خب همینجابگو

Amir
Amir
3 سال قبل
پاسخ به  Mahdis

😉بیخیالش
ایلیا که اومد بهش میگم تو هم میفهمی😉😉

Mahdis
Mahdis
3 سال قبل
پاسخ به  Amir

اها باشه

ایلیا
ایلیا
3 سال قبل
پاسخ به  Amir

اسمم اومد
جانم داداش؟

Amir
Amir
3 سال قبل
پاسخ به  ایلیا

😂خوب شد اومدی
میگما طرف جنبش بالاس😆 تو هم یه پیشنهاد بهش بده ببینیم عکس العملش چیه😊😆

ایلیا
ایلیا
3 سال قبل
پاسخ به  Amir

باشه
فعلا حوصلم نمیشه

Amir
Amir
3 سال قبل

عسل هستی؟!
باید بگم که کسی تو رو به ریش من نبسته
آخه من ریش ندارم 😆
نظرت در مورد من چیه عزیزم؟؟!

ناشناس
ناشناس
3 سال قبل
پاسخ به  Amir

بچه چی بگم من به تو اخه؟؟ 😂
ول کن هم نیستی که

Amir
Amir
3 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

نوچ😊

ناشناس
ناشناس
3 سال قبل
پاسخ به  Amir

ای مریم این چی بود انداختی تو دهن این بچه 😂

Amir
Amir
3 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

چکار مریم داری
.
.
از اولین کامنتت گزینه خوبی به نظرم اومدی!😊

ناشناس
ناشناس
3 سال قبل
پاسخ به  Amir

نکه مریم گفت دوست دارم اسم زنداداشم عسل باشع واسه همون گفتم

امیر نمیخوای بیخیال شی؟؟
بعدشم مگه من عروسکم که میگی از نظرم گزینه خوبی اومدی؟؟

Amir
Amir
3 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

از نظر من که عروسک نیستی
آدمی همین😊
.
.
یه سری هم به کامت بالایی من بزن😉
شب خوش

nasii
3 سال قبل

سلام مهدیس عزیزمم خوبم تو چطوری ؟!

ابانوممممم خوبی اجی قشنگممم!

Mahdis
Mahdis
3 سال قبل
پاسخ به  nasii

خداروشکر که خوبی
منم خوبم جانیم

nasii
3 سال قبل
پاسخ به  Mahdis

عسیسسسیی مهدیس جانمم گوزلیممم

Mahdis
Mahdis
3 سال قبل
پاسخ به  nasii

تو بیشتر
فدات شم نسی جونم

ناشناس
ناشناس
3 سال قبل
پاسخ به  Mahdis

مهدیس گذاشتم 😁
میدونم خیلییی بیبی فیسم فقط جون من اینو نگو ها😅😬

Mahdis
Mahdis
3 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

وییییییییییییییی کوچولوی قشنگ من
فدات بشم

ناشناس
ناشناس
3 سال قبل
پاسخ به  Mahdis

مهدیس میدونی من تا شیش سالگیم فکر میکردم اسمم ماشالاست؟؟ 😂

Mahdis
Mahdis
3 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

😂😂😂

ناشناس
ناشناس
3 سال قبل
پاسخ به  Mahdis

بس که هرکی رد می‌شد بهم میگفت ماشالا ولی نمیدونم چرا آخرش همیشه چشم میخوردم 😐😢😂

مهدیس
مهدیس
3 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

عزیزم خوشگلی دیگه

Aban
3 سال قبل
پاسخ به  nasii

هوم خوبم
هنو نمتونی ریپ بزنی؟

nasii
3 سال قبل
پاسخ به  Aban

خداروشکر که خوبی عسیسممم

nasii
3 سال قبل

……

nasii
3 سال قبل

سلام

Aban
3 سال قبل
پاسخ به  nasii

سلام
خوبی چطوری چخبر؟!

Mahdis
Mahdis
3 سال قبل
پاسخ به  nasii

سلام نسترن جونمممممم
چطوری عزیزدلم؟

Amir
Amir
3 سال قبل

😂😂😂این تیکه آخری چی بود دیگه
.
.
.

دسته‌ها
48
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x