رمان عشق صوری پارت 201

5
(1)

 

عاجزانه نگاهش کردم.
نمیتونستم اینجا بمونم اما به همون اندازه که من علاقه ای به اینجا موندن نداشتم به همون اندازه اون اصرار داشت باید بمونم چون نقشه های زیادی برام داشت.
به زعم اون امشب واسه من یه فرصت طلایی به حساب میومد.
ولی موندن ابدا به صلاح من یکی نبود.
باید قبل از اومدن ژینوس و خانواده اش و بقیه ی مهمونها حتما از اینجا میرفتم وگرنه رسوایی به بار میومد.
حتما…
ملتمس گفتم:

-مامان…من قول دادم به مونا.باید برم تولد…الان میاد جلو در دنبالم. بزار برم…

دستم رو گرفت و سفت نگه ام داشت و گفت:

-حرص و کفر منو درنیار احمق! سامان هم امشب اینجا میاد.
میدونی سامان یعنی چی؟ یعنی کی !؟
یعنی چند کارخونه…یعنی ویلاهای شمال…پاساژهای بالا شهر…خونه ی فرمانیه…آپارتمان فرشته.
یعنی یه تاج که که قراره روی سر تو قرار بگیره.بعد تو میخوای بری تولد !؟
مروه شور اونی که امشب تولدشه رو ببرن…

راهی جز دروغ گفتن نبود واسه همین لبخندی زدم تا بتونه باورم بکنه و بعد هم گفتم:

-فقط میرم هدیه ام رو میدم و بعد هم باخود مونا میام خونه.
قول میدم!
نمیشه نرم…رفیقمه….

نامطمئن نگاهم کرد.
میدونستم ته دلش باورم نکرده ولی از اونجایی که از یه چیزایی بیخبر بود و دلیلی واسه شنیدن این دروغ از طرف من نمی دید گفت:

-خیلی خب…ولی زود میای هااا

هیچ قصدی واسه برگشتن نداشتج.
برنامه ی من این بود به محض اینکه پامو از این خونه گذاشتج بیرون خطم رو از دسترس خارج کنپ و تا خود صبح برنگردم و بعدهم مست شدن رو بهونه ای کنم واسه غایب بودنم.
سرمو بردم جلو و با ماچ کردن گونه اش گفتم:

-ممنون مامان!

صاف و شق ایستاد و با اخم‌تماشام کرد.
ناراضی بود.
لبهاش رو کج و کوله کرد و پرسید:

-مطمئنی اونقدر وقت میاری که آرایش کنی و لباس مناسب بپوشی واسه شب!؟

تند تند جواب دادم:

-آره بابا دست کم‌گرفتی منو !

و وقتی داشتم این حرف را میزدم ته دلم امیدوار بودم که بعد ها بابت این دروغها و پیچوندم منو سرزنش نکنه.
دستشو تکون داد و گفت:

-خیلی خب….من که از پس تو برنمیام!

معطل نکردم و به راه افتادم.
نگاهی عجولانه به ساعتم انداختم و از ورودی اصلی زدم بیرون و وارد حیاط شدم.
میخواستم قبل از اینکه با همه ی اونا رو به رو بشم از اینجا بزنم بیرون.
نمیشد که تو خونه موند و بهونه ای جور کرد که نیام تو جمعشون پس نبودن بهانه ی بهتری بود!
تلفتم روباره توی دستم زنگ خورد و تا فهمیدم موناست فورا آیکون سبز رنگ رو لمس کردم و گوشی رو کنار گوشم نگه داشتم و گفتم:

” دارم میام…”

با حرص گفت:

“بترکی الهی…من جلوی در خونه ام…بزن بیرون دیگه لامصب”

هن هن کنان گفتم:

” باشه باشه! اومدم”

دست دراز کردم سمت درحیاط و همینکه بازش کردم تا زودتر بزنم بیرون و خودمو به مونا برسونم، بی هوا با ژینوس که گوشی دستش بود و نمیدونم داشت با کی صحبت میکرد رو به رو شدم…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نگین
نگین
1 سال قبل

چی بشه پارت بعدی😁😁

aram
aram
1 سال قبل

ای بدبخت😂
گیر افتاد دیگه تامام😂✋

مینو
1 سال قبل

واااا.
یکم بیشتر متن بزاری چیزی نمیشه هااا.
تا ده سال دیگه که سهله تا ۲۰ سال دیگه هم تموم نمیشه .
اگر رمان جای دیگه هست بگین تا بریم اونجا بخونیم.
هووووووف .

Mahi
Mahi
1 سال قبل

آخی ، 4 تا پارتو باهم خوندم بهتر شد، بس ک پارتا کمن😂

Samira
Samira
1 سال قبل

وای بالاخره یکم هیجان ژینوس رو دید خداااااااا 🤪

Silver
Silver
1 سال قبل

ادمین بگو رمانو کی تموم میکنی

عاطفه
عاطفه
1 سال قبل

مسخره کردین ؟دوتا خط ؟خسته نباشید …این رمان تا ده سال دیگه تموم نمیشه…اگه کسی می‌دونه این رمان جای دیگه هم میشه خوند پیام بزارن ممنونم …والا خسته شدم برا دو خط دو خط

دسته‌ها

7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x