رمان عشق صوری پارت 216

5
(1)

 

سرمو که بالا گرفتم چشمم به صورت ترسیده و جاخورده ی مونایی افتاد که چند ساعت پیش واسه خرید رفته بود بیرون.
وحشت من به اون هم انتقال پیدا کرد.
فورا دستشو از رو شونه ام عقب برد و گفت:

-چته توووو ! جن دیدی مگه!؟

انبوه موهام رو با دو دستم بالا گرفتم و بعد با کشیدن یه نفس عمیق جواب دادم:

-تو خودم بودم ترسیدم…کی اومدی؟

نه! دلیل ترس من دقیقا این نبود.
چیزی که منو از هر تماسی و از هر جنبشی و هر لمسی میترسوند احساس بی هوا پیدا شدن مادرم و اقا رها بود.
چقدر سخت بود مواجه شدن با این دونفر.
چقدر سخت بود!
مونا دسته کلید خونه و پیتزاهایی که خریده بود رو گذاشت روی میز و جواب داد:

-همین چنددقیقه پیش با امیر اومدم…ولی رنگت پریده ها.قشنگ معلوم ترسیدی!

آهسته زمزمه کردم:

-اشکالی نداره…

همونطور که یکی از جعبه هارو به سمتم میگرفت گفت:

-اتفاقا پر اشکاله
از بس عینهو کشتی به گل نشسته ها اینجا نشستی خیالباف و متوهم شدی!
بابا فهمیدن که فهمیدن…به درک! به همون جهنم اسفل سالفین اصغر سالفین چی چی بود!؟

نیشخندی زدم و درست اصطلاح مدنظرشو براش گفتم:

-اسفل سافلین…

دستشو توهوا تکون داد و به نطقش ادامه داد:

-به همون…
اصلا بهتر…حالا دیگه نیازی نیست چیزی رو از کسی پنهون کنین…

موهامو رها کردم و ولگیر گفتم:

-تو هم که همون حرفهای شهرامو میزنی
واسه شما ها راحت…واسه من نیست

یه نوشابه و چندتا سس از نایلون بیرون آورد و گذاشت کنار دستم و بعد هم گفت:

-امیر میگفت یه دادگاه واسش تشکیل دادن در حد المپیک!
از یه طرف ژینوس از یه طرف ننه اش از یه طرف باباش از یه طرف آقا رهام همه بهش میتوپیدن…
همه ی اونا تو یه تیم این شهرام بیچاره هم شد لشکر و ارتش یه نفره!
امیر میگفت خیلی باهاش بحث کردن .خیلی…

نمیدونم چرا یهو حرفهاش بیشتر از قبل محزون و غمزده ام کرد و ته دلم ،منو تبدیل کرد به آدمی که خیلی نگران اونیه که ازش عصبانی و دلگیره…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

15 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فاطمه
1 سال قبل

باید یک نویسنده به انتقاد های مخاطبش اهمیت بده ….ولی ابن نویسنده فقط کار خودش رو میکنه …اصلا نظرات ما مهم نبست

Armita
Armita
1 سال قبل

عه دیگه امروز واسه چی نذاشتین اگه به من میدادین دو روزه تمومش میکردم

فاطمه
1 سال قبل

امروزم که بوش میاد پارت نداریم …..خب روزی چندتا پارت بزارین چی میشه اخه

عاشق
عاشق
1 سال قبل

چراپارت امروز نمیزاری😩😩

Sahel
Sahel
1 سال قبل

زودتر پارتارو بزار لطفا

Mahi
1 سال قبل

اَاَااااااه چقدر ضررر میزنیددد🤨😒😪🥴🤦‍♀️

فاطمه
1 سال قبل

واقعا گل گفتی

فاطمه
1 سال قبل

تو رو خدا همشو یجا بزارین .کلافه شدیم بخدا

سمیه
سمیه
1 سال قبل

آها بیا …این ..نویسنده دیگه داره میره رو اعصاب من…چرا..چرا..چه مشکلی با دخترا داره اصلا مگه خودش دختر نیست….حتما همیشه شیوا باید بره سراغ شهرامو به پاش بیفته همیشه دخترای داستان باید احق باشن و چند شخصیت و روانی…راستش نویسنده میدونی تو از یه لحاظ شانس آوردی اونم این بود که این رمان انلاین و من نمی شناسمت مگرنه می اومدم سراغت حتی اگر یه پسر نکبت باشی جوری میزدمت که از هستی ساقط شی و و اگه پسر بود کلا از مردونگی بیفتی(
فوقش دیه ی همون کارم و میدادم) خلاصه اینکه خوش شانسی….میدونی نویسنده تا الان با نوع داستان پردازی جدیدت مشکل داشتم و اینکه وقتی فهمیدی خواننده داری داری میری رو اعصاب ما…ولی بدن الان داری میری روی عقاید من…من از اون دسته دخترایی که از مردا بدم میاد
و توان زدنشون روهم دارم …فمنیست…میفهمی پس انقدر بدبخت نشون نده دخترای داستانو انقدر خارشون نکن و دیوونه و هرزه و چند شخصیت نشونشون نده …آخه چه دختری هستی تو..چرا با جنسمون چه مشکلی داری
یا کلا رابطشونو قطع کن ‌که هم من راحت شم هم تو …یا انقدر قهر و اشتیشون نده …

کیا
کیا
پاسخ به  سمیه
1 سال قبل

وات دفازواقعا؟

جانان
جانان
1 سال قبل

از لحاظ روحی احتیاج دارم موهای شیوا رو دونه به دونه دربیارم آخه یکی نیست بگه دختره ی احمق تو تا دیروز نمیدونستی مادر کیه و چیه حالا فاز مادر دوستی برداشتی زدی به تیپ و تاپ شهرام بیچاره که داره با عالم و آدم واسه تو میجنگه
واقعا باید به شیوا گفت وات د فاز

فاطمه
پاسخ به  جانان
1 سال قبل

واقعا گل گفتی

سمیه
سمیه
پاسخ به  جانان
1 سال قبل

واقعا

نیلو
نیلو
پاسخ به  جانان
1 سال قبل

از بی لیاقتیشه حیف شهرام ک واسه این میجنگه💔😐

ویولت
ویولت
1 سال قبل

بعد از چندین روز چقدر هم بلند بود خوابم گرفت اصلا

دسته‌ها

15
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x