رمان عشق ممنوعه استاد پارت 105

5
(1)

بالاخره به حرف اومد و گفت :

_ولی شنیدم انگار حالش خیلی بده و مشکلی داره چون اصلا از اتاقش بیرون نمیاد فقط هر از گاهی دکتر میاد بهش سر میزنه

هر کلمه ای که میگفت نفسم تنگ و تنگ تر میشد و حس میکردم چطور دارم خفه میشم

دستمو روی سینه ام گذاشتم و خفه لب زدم :

_مطمعنی ؟؟!

بدون توجه به حال بد من جدی ادامه داد :

_آره بابا از یه منبع مطمعن این اطلاعات رو گیر آوردم

دستمو به سرم تکیه دادم و چشمام رو بستم

_وااای خدای من !!

نگران پرسید :

_حالت خوبه نازی ؟؟

حس میکردم سرم از خودم نیست و چطوری داره گیج میره ، باورم نمیشد آراد به این حال و روز افتاده باشه

بی اهمیت به سوالش در مورد خودم ، نگران پرسیدم :

_دقیق میدونی چش شده ؟؟

_نه والا کسی خبر درست درمونی نداره فقط گفتن با کسی ارتباط نداره و همش تو اون اتاقه

انگار توی حال و هوای دیگه ای سیر میکنم گیج زیرلب با خودم زمزمه وار نالیدم :

_حالا چیکار کنم خدایا

مدام این جمله رو زیرلب بدون اینکه حواسم به امیری که پشت خطه ، باشه با خودم تکرار میکردم

که با صدای که وحشت توش موج میزد صدام زد و گفت :

_نازی چت شده ؟؟

عرق سردی روی تن دردمندم نشسته بود و درست مثل کسایی که هزیون میگن توی هپروت سیر میکردم

_چیزی نیست فقط دارم دیوونه میشم

ناباور گفت :

_یعنی بخاطر اون پسر ….

باقی حرفش رو نصف و نیمه رها کرد و بعد از چند ثانیه بهت زده ادامه داد :

_نگو که دارم اشتباه میکنم و عاشقش نشدی نازی ؟؟!

حس میکردم لحظه به لحظه حالم داره بدتر میشه و حالت تهوع هام دارن برمیگردن دستمو جلوی دهنم گرفتم و درحالیکه سعی میکردم جلوی عوق زدنم رو بگیرم

با بغض نالیدم :

_چطور مگه من آدم نیستم ؟؟

از طرز حرف زدنش معلوم بود شوکه شده

_نازی باور کنم خودتی ؟؟

با یادآوری حال بد آراد
و نبود من کنارش و اینکه نمیدونم داره توی چه حال بدی دست و پا میزنه

حرصی موهای آشفته توی صورتم رو چنگ زدم و با خشم فریاد کشیدم :

_خودمم خود بخت برگشته بدبختی که عاشق کسی شده که براش درست عین یه سیب ممنوعه اس !!

_میفهمی داری چی میگی ؟؟ یعنی چی عاشقش شدی ؟؟

قطره اشکی از گوشه چشمم چکید و تا روی گونه ام امتداد پیدا کرد

_افسار دل هر آدمی دست خودش نیست این رو بفهم امیر !!

خشن صداش رو بالا برد

_باورم نمیشه دارم این حرفا رو از دهن تو میشنوم !!

پوزخند تلخی گوشه لبم نشست
من رو لایق هیچی نمیدونستن حتی عشق ؟!

با حرص پشت دستمو گوشه چشمم به قصد پاک کردن اشکام کشیدم و با غم به حرف اومدم و حرفای تلنبار شده روی دلم رو به زبون آوردم

_منم یه آدممم یه زنی که تموم عمرش محبت از کسی ندیده ، سرپناهی نداشته ، آغوش امنی که وقتی احساس خطر کرد بهش پناه ببره و دلش قرص باشه ، تموم عمرم سعی کردم مثل یه مرد زندگی کنم و بین مردا گرگ باشم تا کسی نتونه حتی چپ نگاهم کنه

با یادآوری آراد و محبت هاش هق هق گریه هام بالا گرفت و بریده بریده ادامه دادم :

_ولی وقتی اون رو دیدم که چطور بهم محبت میکرد چطور همیشه پشت و پناهم بود طوری که دلم به بودنش قرص بود چطور کم کم زن بودن رو یاد منی که هیچی از زنانگی و لطافت بلد نبودم داد ، دلم براش رفت و نفهمیدم کی عاشقش شدم

اون تموم مدت سکوت کرده بود و هیچی نمیگفت منم با گریه بلند بلند از دردام بهش میگفتم وقتی به خودم اومدم که دیگه نایی توی تنم نمونده بود و صدام از شدت گریه هام گرفته بود

نمیدونم چش شده بود که تموم مدت سکوت کرده و چیزی نمیگفت انگار اونم از این همه حجم درد و غمی که یکباره بیرون ریخته بودم شوکه شده بود

هنوز داشتم گریه میکردم که یکدفعه صدای‌ عصبیش توی گوشم پیچید :

_بسه !!

بی اهمیت بهش فین فین کنان دماغمو بالا کشیدم و به گریه هام ادامه دادم که حرصی صدام زد و گفت :

_گفتم بسه کُشتی خودت رو !!

تموم بدنم عرق کرده و توی حال بدی دست و پا میزدم
ولی فکر اینکه آراد توی چه حالیه باعث میشد نتونم آروم و قرار داشته باشم

با درموندگی اسم امیر رو صدا زدم و گفتم :

_میگی چیکار کنم ؟؟

پوووف کلافه اش توی گوشم پیچید

_هیچی ….میفهمی طرف به خونت تشنه اس ؟؟

با یادآوری بلاهایی که سرش آوردم درمونده نالیدم :

_حق داره !!

_خوبه خودت میدونی و میگی حق داره پس بیخیالش بشی بهتره !!

گیج دستمو به سرم تکیه دادم :

_نمیتونم !!!

_چرا الکی میخوای خودت رو عذاب بدی هاااا ؟؟

_عذاب ؟؟

حرصی فریاد کشید :

_آره همین الانشم داری از گریه میمیری بدبخت !!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.8 (8)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Shyli
Shyli
2 سال قبل

یک سوال الان امیر عاشق نازی هست یا ب عنوان خواهرش میدونه؟؟

Marzi
Marzi
پاسخ به  Shyli
2 سال قبل

نه امیر عین ابجیش دوسش داره
حالا اگه بهش چش داره نمدونن دیکه

Shyli
Shyli
پاسخ به  Marzi
2 سال قبل

آها اوکی مرسی

فاطمه
فاطمه
2 سال قبل

رمان خیلی خوبیه فقط لطفاً خواهش میکنم یکم بیشترش کنید یا حداقل هر روز پارت گذاری کنید ممنون 🌹♥️🌼💐

peony
peony
2 سال قبل

اخ هارتم🥲گفتم حاملسس
ممکنه بره پیش اراد و بگه حاملم خو صد در صد اراد باور نمیکنه وگشگیگرگسکثمرممزژ
عررررر

یا بکشتش واییی نکون

مmahi
مmahi
2 سال قبل

کمه داشم میمیری بیشتر بزاری 💫😐

R
R
2 سال قبل

چقد کم 😩

hasti
hasti
2 سال قبل

فک کن همیشه ساعتای 9 پارت میزارین آخه هر موقع میام نوشته 1 دقه پیش😐😂

باحاله دوس دارم ببینم با بچش چکار میکنه و آراد چطوره… کلا میخوام بدونم آخرش چی میشه..

نازلی
نازلی
2 سال قبل

مرسی
لطفا یکم بیشتررررررررررررر

دسته‌ها

9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x