بالاخره به حرف اومد و گفت :
_ولی شنیدم انگار حالش خیلی بده و مشکلی داره چون اصلا از اتاقش بیرون نمیاد فقط هر از گاهی دکتر میاد بهش سر میزنه
هر کلمه ای که میگفت نفسم تنگ و تنگ تر میشد و حس میکردم چطور دارم خفه میشم
دستمو روی سینه ام گذاشتم و خفه لب زدم :
_مطمعنی ؟؟!
بدون توجه به حال بد من جدی ادامه داد :
_آره بابا از یه منبع مطمعن این اطلاعات رو گیر آوردم
دستمو به سرم تکیه دادم و چشمام رو بستم
_وااای خدای من !!
نگران پرسید :
_حالت خوبه نازی ؟؟
حس میکردم سرم از خودم نیست و چطوری داره گیج میره ، باورم نمیشد آراد به این حال و روز افتاده باشه
بی اهمیت به سوالش در مورد خودم ، نگران پرسیدم :
_دقیق میدونی چش شده ؟؟
_نه والا کسی خبر درست درمونی نداره فقط گفتن با کسی ارتباط نداره و همش تو اون اتاقه
انگار توی حال و هوای دیگه ای سیر میکنم گیج زیرلب با خودم زمزمه وار نالیدم :
_حالا چیکار کنم خدایا
مدام این جمله رو زیرلب بدون اینکه حواسم به امیری که پشت خطه ، باشه با خودم تکرار میکردم
که با صدای که وحشت توش موج میزد صدام زد و گفت :
_نازی چت شده ؟؟
عرق سردی روی تن دردمندم نشسته بود و درست مثل کسایی که هزیون میگن توی هپروت سیر میکردم
_چیزی نیست فقط دارم دیوونه میشم
ناباور گفت :
_یعنی بخاطر اون پسر ….
باقی حرفش رو نصف و نیمه رها کرد و بعد از چند ثانیه بهت زده ادامه داد :
_نگو که دارم اشتباه میکنم و عاشقش نشدی نازی ؟؟!
حس میکردم لحظه به لحظه حالم داره بدتر میشه و حالت تهوع هام دارن برمیگردن دستمو جلوی دهنم گرفتم و درحالیکه سعی میکردم جلوی عوق زدنم رو بگیرم
با بغض نالیدم :
_چطور مگه من آدم نیستم ؟؟
از طرز حرف زدنش معلوم بود شوکه شده
_نازی باور کنم خودتی ؟؟
با یادآوری حال بد آراد
و نبود من کنارش و اینکه نمیدونم داره توی چه حال بدی دست و پا میزنه
حرصی موهای آشفته توی صورتم رو چنگ زدم و با خشم فریاد کشیدم :
_خودمم خود بخت برگشته بدبختی که عاشق کسی شده که براش درست عین یه سیب ممنوعه اس !!
_میفهمی داری چی میگی ؟؟ یعنی چی عاشقش شدی ؟؟
قطره اشکی از گوشه چشمم چکید و تا روی گونه ام امتداد پیدا کرد
_افسار دل هر آدمی دست خودش نیست این رو بفهم امیر !!
خشن صداش رو بالا برد
_باورم نمیشه دارم این حرفا رو از دهن تو میشنوم !!
پوزخند تلخی گوشه لبم نشست
من رو لایق هیچی نمیدونستن حتی عشق ؟!
با حرص پشت دستمو گوشه چشمم به قصد پاک کردن اشکام کشیدم و با غم به حرف اومدم و حرفای تلنبار شده روی دلم رو به زبون آوردم
_منم یه آدممم یه زنی که تموم عمرش محبت از کسی ندیده ، سرپناهی نداشته ، آغوش امنی که وقتی احساس خطر کرد بهش پناه ببره و دلش قرص باشه ، تموم عمرم سعی کردم مثل یه مرد زندگی کنم و بین مردا گرگ باشم تا کسی نتونه حتی چپ نگاهم کنه
با یادآوری آراد و محبت هاش هق هق گریه هام بالا گرفت و بریده بریده ادامه دادم :
_ولی وقتی اون رو دیدم که چطور بهم محبت میکرد چطور همیشه پشت و پناهم بود طوری که دلم به بودنش قرص بود چطور کم کم زن بودن رو یاد منی که هیچی از زنانگی و لطافت بلد نبودم داد ، دلم براش رفت و نفهمیدم کی عاشقش شدم
اون تموم مدت سکوت کرده بود و هیچی نمیگفت منم با گریه بلند بلند از دردام بهش میگفتم وقتی به خودم اومدم که دیگه نایی توی تنم نمونده بود و صدام از شدت گریه هام گرفته بود
نمیدونم چش شده بود که تموم مدت سکوت کرده و چیزی نمیگفت انگار اونم از این همه حجم درد و غمی که یکباره بیرون ریخته بودم شوکه شده بود
هنوز داشتم گریه میکردم که یکدفعه صدای عصبیش توی گوشم پیچید :
_بسه !!
بی اهمیت بهش فین فین کنان دماغمو بالا کشیدم و به گریه هام ادامه دادم که حرصی صدام زد و گفت :
_گفتم بسه کُشتی خودت رو !!
تموم بدنم عرق کرده و توی حال بدی دست و پا میزدم
ولی فکر اینکه آراد توی چه حالیه باعث میشد نتونم آروم و قرار داشته باشم
با درموندگی اسم امیر رو صدا زدم و گفتم :
_میگی چیکار کنم ؟؟
پوووف کلافه اش توی گوشم پیچید
_هیچی ….میفهمی طرف به خونت تشنه اس ؟؟
با یادآوری بلاهایی که سرش آوردم درمونده نالیدم :
_حق داره !!
_خوبه خودت میدونی و میگی حق داره پس بیخیالش بشی بهتره !!
گیج دستمو به سرم تکیه دادم :
_نمیتونم !!!
_چرا الکی میخوای خودت رو عذاب بدی هاااا ؟؟
_عذاب ؟؟
حرصی فریاد کشید :
_آره همین الانشم داری از گریه میمیری بدبخت !!
یک سوال الان امیر عاشق نازی هست یا ب عنوان خواهرش میدونه؟؟
نه امیر عین ابجیش دوسش داره
حالا اگه بهش چش داره نمدونن دیکه
آها اوکی مرسی
رمان خیلی خوبیه فقط لطفاً خواهش میکنم یکم بیشترش کنید یا حداقل هر روز پارت گذاری کنید ممنون 🌹♥️🌼💐
اخ هارتم🥲گفتم حاملسس
ممکنه بره پیش اراد و بگه حاملم خو صد در صد اراد باور نمیکنه وگشگیگرگسکثمرممزژ
عررررر
یا بکشتش واییی نکون
کمه داشم میمیری بیشتر بزاری 💫😐
چقد کم 😩
فک کن همیشه ساعتای 9 پارت میزارین آخه هر موقع میام نوشته 1 دقه پیش😐😂
باحاله دوس دارم ببینم با بچش چکار میکنه و آراد چطوره… کلا میخوام بدونم آخرش چی میشه..
مرسی
لطفا یکم بیشتررررررررررررر