رمان ناسپاس پارت 126

5
(1)

با همون صدای گرفته جواب داد:

“نمیتونم توضیح بدم.باید ببینمت”

از کلمه ی بابد استفاده میکرد که تاکید کنه بی فوت وقت برم پیشش اما چند ثانیه مکث هم میتونست باعث بشه دیگه دستم به ساتین نرسه بنابرین گمونم سلدا در بدترین زمان ممکن باهام تماس گرفته بود
در بدترین زمان ممکن.
وقتی که باید چشم از اون برنمیداشتم تا یعضی از حقایق رو کشف بکنم.
به خاطر کلاه کاسکت روی سرم ، تلفن رو جلوی صورتم گرفتم ودرحالی که همچنان چشمهام ماشینی که ساتو سوارش بود رو تعقب میکردن، گفتم:

“سلدا میشه من بعدا باهات تماس بگیرم!؟ الان یه کار خیلی واجب دارم”

گله مندانه پرسید:

“چه کاری واجب تر از من هان؟ برات مهم نیستم اره”

نگاه عبوسم رو دوختم به روبه رو و جواب دادم:

“هستی”

تند تند گفت:

“پس همین حالا ببا پیشم. چون من نمیتونم صبر کنم…صابخونه منو از خونه بیرون انداخته و من الان تو خیابون آواره ام”

چون اینو گفت ناخوداگاه زدم رو ترمز.
آواره بود !؟
دیگه نتونستم به مسیر ادامه بدم.
کاملا متوقف شده بود چون اونی که دوستش داشتم الان به گفته ی خودش آوره بود.
کلاه کاسکت رو از روی سرم برداشتم و گفتم:

“آدرس جایی که هستی رو برام بفرست”

نشده بود که سر از حقیقت کارهای سایتن دربیارم درحالی که تنها با کم ادامه دادن میشد به خیلی چیزها پی ببرم و بفهمم اون دقیقا داره چه کاری میکنه.
ولی کشفش میکنم!
باید بفهمم داره چه غلطی میکنه.
باید تیکه های پازلهای اونو که داشت از هممون مخفیش میکرد، کنار هم میچیدم تا دقیقا بقهمم درحال انجام چه کارااییه.
این کمترین کاری بود که میتونستم بدای ننجون انجام بدم.
میدونم که چقور سایتن رو دوست داشت و من اصلا نمیخواستم اون دختر کله شث براشون دردسر درست کنه و آرامششون رو بهم بزنه.

چشمم که به سلدا افتاد سرعت موتور رو کم کردم و نگهش داشتم.
دست به سینه تکیه داده بود یه دیوار درحالی که وسایلش کنار پاهاش بودن.
نفس عمیقی کشیدم و از روی موتور اومدم پایین.
متوجه ام نشد تا وقتی بهش نزدیکتر شدم. اون لحظه بود
که سرش رو چرخوند سمتم.
از دیدنم ذوق نکرد.
نگاهی سراسر گله و شکایت به صورتم انداخت و بعد با زدن پوزخند گفت:

-هه! چه عجب به خودت زحمت دادی بیای!

دستمو روی فرق سرم کشیدم تا موهای جلوییم رو تخت و مرتب بکنم و بعد هم قدم زنان بهش نزدیک و نزدیکتر شدم و گفتم:

-جایی که بودم از اینجا فاصله ی زیادی داشت واسه همین طول کشید…

و بالاخره یک قدمیش ایستادم و زل زدم به صورت گله مند و عبوسش.

و بالاخره یک قدمیش ایستادم و زل زدم به صورت گله مند و عبوسش.
دستهاش رو آورد پایین و گفت:

-از وقتی بهت زنگ زدم تا الان و این لحظه من دقیقا دوساعت که منتظر تو هستم!
تو دو ساعته منو مچل و معطل خودت کردی امیرسام!

ابروهام رو از چشمهام فاصله دادم و گفتم:

-اگه برای اینکه زودتر خودمو بهت برسونم میتونستم پرواز بکنم حتما اینکارو میکردم…

یکم آرومتر شده بود اما بازهم ناراحت گفت:

-شده بودم تابلو خیابونی.هر کی می رسید هی نگام میکرد!

دستی به صورت بدون ریشم کشیدم و گفتم:

-حالا شوما قهر نکن! یارو صابخونه کیه بساطتتو انداخت بیرون !؟
آدرس بده فقط! روزگار خودش و هفت جدش رو سیاه میکنم!

از شنیدن این حرفهام لبخندی روی صورتش نشست و اون لبخند نگاهش رو از اون حالت عبوس و اخمو بیرون کشید.
خندید تا باز تضاد سرخی آنیشی لبهاش و سفیدی دندونهاش تو بیش از همیشه در ترکیب با صورتش به چشم بیاد!
دستشو با ناز تکون داد و گفت:

-ای بلا ! تو هم که همش یه فکر زدنی!
اما من الان اینکه تو بخوای اونو بزنی نمیخوام…من جای خواب میخوام امیرسام!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4 (8)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Sasa
Sasa
1 سال قبل

امان از دست امیرسام که گول سلدا رو میخوره

لطفا پارت ها رو طولانی کنید
یا زود زود بزارید

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x