رمان نقض قانون(خون آشام) پارت ۳۱ - رمان دونی

 

_ وجود شما کنارش ، باعث میشه مشکلات زیادی تحدیدش کنه ، اما اگر بتونید در حد زیادی ازش دوری کنید م….

_ فهمیدم …. الان دقیقاً من باید چیکار کنم ،

_ باید ….. باید کنار رگ اصلی گردنش رو…. با….با دندون گاز بگیرید ، خونش رو بمکید و داخل بطری که کنار میزش هست دور بریزید ، دو بار اینکارو کنید کافیه ، فقط همین ،

_ خب چرا اینکارو من باید بکنم ؟

_ دلیلش واضحه ، دندان های نیش شما یه نوع پادزهر تولید میکنند که باعث میشه حداقل کمی حالش رو بهتر کنه ،…

_ الان ؟

با دودلی ادامه داد :

_ هر چه زودتر بهتر ، البته تضمینی در کار نیست فقط باید امیدوار باشیم ….

چنگی به موهام زدم :

_ لعنت !

دست مشت کردم رو محکم به میله ی تخت کوبیدم ، که باعث شد تخت برای یک لحظه به لرزش بیفته …

بدون اینکه حرفی بزنم اتاق رو ترک کرد ….

حالا من مونده بودم و بدن بی جون کاترین ،

کنارش روی تخت نشستم ، بدون وقت تلفی مستقیم صورتم رو خم کردم روبروی صورتش ،

نفس هاش سردو کند بود ، دندان های نیشم رو درست کنار رگ اصلی گردن ظریفش فرو کردم و محکم گزیدم …

برای یک لحظه بوی عطر خاص مو و گردنش توی بینیم پیچید ، عمیقا بو کشیدم و وارد شش هام کردم ، طولی نکشید که دندان های نیشم وارد گردنش شد ، و مزه ی خونش داخل دهنم پیچید ،

از میان لب هاش”آخی” بیرون اومد …

خون رو میمکیدم و داخل بطری دور میریختمش …

یک بار دیگه هم همین کارو تکرار کردم ، و بعد با لرزش شدیدی که داخل بدنش افتاد فوری ازش فاصله گرفتم ، هنوز بوی عطر خاصش رو حس میکردم ….

رنگ صورتش رو به سیاهی میرفت ، و مدام میلرزید ، احساس کردم حالش از قبل بد تر شد ….

از شدت عصبانیت فورا فریاد زدم …

_ باربارا ! عجوزه ی عفریته !

سریعاً وارد اتاق شد …

با قدم هایی بلند به سمتش نزدیک شدم ،

_ چه بلایی سرش آوردی؟ حالش بد تر شد؟

_ س…س..سرورم .. م…من باید ببینمشون…

فوری خودش رو از زیر نگاه خشمگین من بیرون کشید و به سمت کاترین حرکت کرد ،

دستشو روی گردن و قلبش گذاشت و محکم فشار داد ، که کاترین جیغی از درد سر داد …..

بیشتر به خودش لرزید …..

خون سرخی مجددا از زیر لبش بیرون چکید ….

و رنگش از سیاه هم سیاه تر شد …

پیرزن هراسان شده بود ، و ورد هایی را به زبان اسپانیایی غلیظ زمزمه کرد ،

_Dioses del bosque, traen de vuelta su alma…

 

مدام این جمله را تکرار می‌کرد ….

باربارا با ناخن های بلند و زخمتش لباس عروسی سیاه رنگ کاترین رو پاره کرد ،

ناله های کاترین بلند تر و شدید تر میشد …

باربارا بیشتر به قلب و گردنش که زخم تازه بودند فشار می آورد کم کم ناله های کاترین تبدیل به هق هق شد ، از شدت درد زیاد اشک میریخت ،

نفس هایش سنگین و سرد بودند …

بالاخره بعد از نیم ساعت درگیری باربارا از کنارش بلند شد ، و کاترین رو در حالی که بالاتنه لباسش از وسط به دو تکه تقسیم شده بودند رها کرد ،

صدایی از کاترین شنیده نشد ،

با تعجب پرسیدم :

_ چیشد ؟

در حالی که به سمتم عصا زنان جلو میومد لبش را گزید و گفت :

_ تمام امیدمون به یک ساعت آینده هست ، این یک ساعت خیلی برای کاترین مهم و حیاتیه ، و امیدوارم که به هوش بیاد ، اگر به هوش اومد بلافاصله برش گردون پیش خانوادش ، چون بوی خاک اونجا خیلی میتونه به حالش کمک کنه ،

سعی کن ازش دوری کنی ، چون هر لحظه ای که با تو هست خطر اونو تهدید میکنه چرا که از نظر خدایان آسمان و جنگل اینکه یه گرگینه با خون آشام باشه جرمه و مرتکب گناه بزرگی شده ….

اگرم که به هوش نیومد بدون که کشته ی آسمان هست ….

اینو گفت و بعد بدون اینکه منتظر جواب باشه بین دود و تاریکی گم شد….

از انتظار متنفر بودم … با خودم عهد بستم که بعد از به هوش اومدن کاترین دیگه حتی به سمتشم نرم ،

برای آخرین بار کنار تختش دراز کشیدم در حالی که از شدت سرما و ضعف به خودش میلرزید ، محکم در آغوش کشیدمش ، حرارت بدنم به حدی بود که بلافاصله لرزش بدنش کمتر شد …

موهای بلند و سیاهش رو برای آخرین بار بوسیدم و بو کشیدم ،

نفس هاش کند تر و کند تر میشد ، اگر میمیرد ، نابود میشدم ….. آهی کشیدم و نفسم رو دادم بیرون ….

دستاش رو محکم داخل دستم گرفتم ، و آروم زمزمه وار کنار گوشش نجوا کردم :

_ تو زنده میمونی کاترین ! تو قرار نیست بمیری !

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان معشوقه پرست

    خلاصه رمان :         لیلا سحابی، نویسنده و شاعر مجله فرهنگی »بانوی ایرانی«، به جرم قتل دستگیر میشود. بازپرسِ پرونده او، در جستوجو و کشف حقیقت، و به کاوش رازهای زندگی این شاعر غمگین میپردازد و به دفتر خاطراتش میرسد. دفتری که پر است از رازهای ناگفته و از خط به خطِ هر صفحهاش، بوی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاپرک تنها

    خلاصه رمان:             روشنا بعد از ده سال عاشقی روز عروسیش با آرمین بدون داماد به خونه پدری برمیگرده در اوج غم و ناراحتی متوجه غیبت خواهرش میشه و آه از نهادش بلند میشه. به هم خوردن عروسیش موجب میشه، رازهایی از گذشته برملا شه رازهایی که تاوانش را روشنا با تموم مظلومیت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خواب ختن به صورت pdf کامل از منیر کاظمی

  خلاصه رمان:   می‌خواستم قبل‌تر از اینها بگویم. خیلی قبل‌تر اما… همیشه زمان زودتر از من می‌رسید. و من؟ کهنه سواری که به غبار جاده پس از کوچ می‌رسیدم. قبلیه‌ام رفته و خاک هجرت در  چشمانم خانه کرده…   خوابِ خُتَن   این داستان، قصه ای به سبک کتاب «از قبیله‌ی مجنون» من هست. کسانی که اون داستان رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آخرین چهارشنبه سال pdf از م_عصایی

  خلاصه رمان :       دختری که با عشقی ممنوعه تا آستانه خودکشی هم پیش میرود ،خانواده ای آشفته و پدری که با اشتباهی در گذشته آینده بچه های خود را تحت تاثیر قرار داده ،مستانه با التماس مادرش از خودکشی منصرف میشود و پس از پشت سر گذاشتن ماجراهائی عجیب عشق واقعی خود را پیدا میکند ….

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سکوت تلخ pdf از الناز داد خواه

    خلاصه رمان :         نیکا دختری که تو یه شب سرد پاییزی دم در خونشون با بدترین صحنه عمرش مواجه میشه جسد خونین خواهرش رو مقابل خودش میبینه و زندگیش عوض میشه و تصمیم میگیره انتقام خواهرشو بگیره.این قصه قصه یه دختره دختری که وجودش پر از اتشه پر از اتش انتقام دختری که میخواد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نجوای نمناک علفها به صورت pdf کامل از شکوفه شهبال

      خلاصه رمان:   صدای خواننده در فضای اتومبیل پیچیده بود: ((شهزاده ی آسمونی/گفتی که پیشم می مونی.. برایاین دل پر غم/ آواز شادی می خوانی عشق تو آتیش به پا کرد/ با من تو روآشنا کرد.. بی اونکه حرفی بگویم/راز منو بر ملا کرد.. یه لحظه بی تونبودم/ یه لحظه بی تو نزیستم.. یه روز سراغمو می

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
49 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
shyli
shyli
2 سال قبل

ازداه جونممممممممممممممممممممممم
اگه ی مو ع سره کراشام کم شه تمام مراحله زیر رو روت اجرا میکنم

  1. موهاتو دونه دونه میکنم
  2. ابروهاتو با موچین ورمیدارم

بقیش با توجه ب شرایط ادامه پیدا میکنه
دهعععععع هر چی من هیچی نمیگم ط هم هیچی نمیگی خجالتم نمیکشی
پس فردا ک رفتی خونه شوهر نمیگن مادرش درست تربیتش نکرده؟ ط شنبه بری یکشنبه پیش خودمی
فکر کن من نیسم خودت کاراتو انجام بده
.
.
.
.
.
.
ی لحظه فاز مادر بودن برداشتم

shyyyliii
shyyyliii
2 سال قبل

اوک مرسی همه ی سعیت رو بکن و گرنه میام ی کاری میکنم شورت دیگع مامان نشه ط رو هم کاری میکنم حسرت باب شدن رو دلت بمونه حالا خود دانی

shyyyliii
shyyyliii
2 سال قبل

اووم اینم فکر خوبیه نگاهه هیشکی بهشون نمیفته فق حواست باشع خفه نشن ی وخ من بی کراش بشم

shyyyliii
shyyyliii
2 سال قبل

واای ن ط رو خدا برادر علی رو هنو نمیشناسم کلیدو بده دست خودم من خودم دندم نرم چشمم گوش کیشیک وایمیسم

shyyyliii
shyyyliii
2 سال قبل

دمت گرم فرزندم
نه نه حواسم هس

shyyyliii
shyyyliii
2 سال قبل

فدامدا

shyyyliii
shyyyliii
2 سال قبل

هععععیییییی
منم ک ع نظر روحی الن واسه ع دست دادن گوشی داغدارم دیگع هیچی

shyyyliii
shyyyliii
2 سال قبل

اوخی عزیزم عب نداره بزرگ میشی یادت میره

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل

آزاده جون دمت گرم عالی بود👌🏻❤

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل

❤🤍

ارزو
2 سال قبل

ازادهههه
بخودا اگه کاترین و گابریل یکیشون بمیرن خودم میام میکشمت😂😂😂💣💣💣💣💣
اعصاب نمونده دیگه واسم😂😂😂💔💔💔

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل
پاسخ به  ارزو

دوتاییی بریم بهتره😂🔪

ارزو
2 سال قبل
پاسخ به  Asaadi

موافقم😂❤

shyli
shyli
2 سال قبل
پاسخ به  Asaadi

منم میااااااام خیلی وخته منتظره ی فرصتم الن وختشه

shyyyliii
shyyyliii
2 سال قبل

وا ازاد حونم چرا؟
اصن بیجا میکنه هر کی نگاه چپ بت بکنه عسیسم من نمیذارم ک
پارت بده دیگه امشب
تو رو خداااااا
حبف ک با لپتابم وگرنه این استیکر عقب مونده رو واست میذاشتم

shyyyliii
shyyyliii
2 سال قبل

عهههههه ازاد اذیت نکن دیع
چان اراز مرگ لاسی نکن با من اینکارو اه

shyyyliii
shyyyliii
2 سال قبل

بابا انسان فرشته بزرگوار این داستانه بیصاحاب رو اسپویل نکن من هنو نخوندم ط هی میگی دهع
چیکار ک پارت بذار بازم من نمت بصبرم
مرض دارم میام رمان انلاین میخونم نویسنده ها رو فوش میدم

shyyyliii
shyyyliii
2 سال قبل

نمیرسم ب اونحاها امشب تازه شروع کردم ب خوندن اولاشم تازه

shyyyliii
shyyyliii
2 سال قبل

ن دیگه یکم نیسم جلوترم

shyyyliii
shyyyliii
2 سال قبل

6 D:

shyyyliii
shyyyliii
2 سال قبل

خیلی باید خلاصه بگی دیگه

shyyyliii
shyyyliii
2 سال قبل

حرص نخور فرزندم پوستت چروک میشه اراز ولت میکنه میترشیا

shyyyliii
shyyyliii
2 سال قبل

خو چیزی نیس ک زشت بشی طلاقت میده

shyyyliii
shyyyliii
2 سال قبل

ایشالا امشب تا چهلو میخونم تا ببینم چی میشه

shyyyliii
shyyyliii
2 سال قبل

یا ایزد منان واجب شد بخونم

ارزو
2 سال قبل

فعلا نذار نمیخواد بذاری مگه این که مطمین شی قرار نیست کسیو بکشی
وهم روت تاثیر گذاشته
فعلا رمان دونی به اندازه کافی شهید داده😂😂😂💔💔💔

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط T.S
ارزو
2 سال قبل

من فعلا دارم دنبال بمب ساعتیام میگردم😂😂😂 دارم واست ازاده😂😂😂

ارزو
2 سال قبل

ازاده با اعصاب من بازی نکن😂😂😂😑😑😑😑💣💣💣💣
راستی واقعا ازدواج کردی ؟ یه هفته پیش؟یا شوخی بود ؟😂

دسته‌ها
49
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x