رمان گلادیاتور پارت 250 - رمان دونی

 

 

 

 

ـ نه نه ، آخه قبل ناهار حمیرا برام میوه و پای سیب آورد ، خوردم ، به خاطر همین خیلی گرسنه نبودم .

 

 

 

ـ خیلی خب پس بلند شو بریم بالا .

 

 

 

با ورود به اطاق ، یزدان تیشرت در تنش را درآورد و گوشه ای انداخت و به سمت تختش رفت و تن خسته اش را دمر ، روی تخت انداخت .

 

 

 

گندم نگاهی به کمر او و آن تتوی بزرگ ققنوس سیاه رنگ روی کمرش انداخت و به سمت میز توالت در اطاق او رفت و روغن بدنش را از روی میز برداشت و به سمت تخت به راه افتاد .

 

 

 

ـ خیلی این تتوی ققنوست و دوست دارم ………… گفتی چند سالگی این تتوت و زدی ؟

 

 

 

ـ بیست و چهار یا بیست و پنج سالگی .

 

 

 

گندم پایین کمرش قرار گرفت و در روغن را باز کرد و روی تن او سرازیرش نمود و با نوک پنجه هایش روغن را در همه جای کمر او پخش کرد .

 

 

 

به خوبی می توانست زیر پنجه هایش پیچ و خم عضلات درهم پیچیده و درهم گره خورده او را حس کند و بفشارد .

 

 

 

نگاهی به نیم رخ یزدان که روی متکا قرار گرفته بود انداخت ……… از پلک های بسته اش به خوبی می توانست احساس رضایت از این مالش را ببیند . آرام گفت :

 

 

 

ـ منم می خوام تتو بزنم .

 

 

 

یزدان تنش را رها کرد و اجازه داد گندم عضلات خسته و نالانش را زیر پنجه هایش له و لورده کند .

 

 

 

 

 

ـ تتو زدن که باری به هر جهت نیست که بگی خوشم اومد حالا برم تتو بزنم ………….. حتی تتو زدنم یه دلیل می خواد ……………. بعد هم ، حالت بده که می خوای این پوست سفید و با تتو سیاه کنی ؟

 

 

 

ـ یعنی می خوای بگی تو برای زدن هر کدوم از این تتو های روی تنت یه دلیل داشتی ؟؟؟

 

 

 

ـ معلومه ……… این ققنوسِ روی کمر من ، ماهیت خاکستر شده منه که از بین رفت و چند سال بعد ، قوی تر از قبل از زیر خاکسترش ، سر بیرون آورد و قد اَلم کرد ………… علاوه بر این ، این تتو ها پوشش دهنده خوبی برای زخمای تنم بودن ……….. اما تو می خوای تتو بزنی که چی رو پوشش بدی ؟

 

 

 

گندم فشار پنجه هایش را بیشتر نمود و لبخند شرورانه ای بر لب نشاند و سر به سمت او خم نمود و گفت :

 

 

 

ـ تو نگران دلیلِ من نباش ……….. تا اون موقع خودم یه دلیل درست و حسابی برای تتو زدنم پیدا می کنم ………… فقط بی زحمت از اون تتو کارت یه وقت تتو هم برای من بگیر .

 

 

 

یزدان پلک گشود و چپ چپ به گندمی که سرش آنچنان فاصله ای با او نداشت نگاهی انداخت ………. چرا تا قبل از برگشت گندم و ورود مجددش به زندگی اش ، فکر میکرد می تواند با هر نگاه و کلامی هر دختری را رام و مطیع خود کند ………… پس چرا آن همه قواعد و قوانین بر روی گندم کار ساز نبود ؟؟؟

 

 

 

ـ تتو کار من مرد بود ……….. می خوای تنت و بندازی زیر دست یه مرد ؟

 

 

 

گندم لبانش را بر هم فشرد و سر عقب کشید و نگاهی به کمر برق افتاده یزدان انداخت و فشردن عضلات او را ادامه داد .

 

 

 

ـ پس باید دنبال یه تتو کار ماهر زن بگردم ……… میگم ………..

 

 

 

یزدان باز پلک بست و تنش را همانطور رها شده زیر پنجه های گندم قرار داد .

 

 

 

ـ هوم ؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان شهر بازي
رمان شهر بازي

  دانلود رمان شهر بازي   خلاصه: این دنیا مثله شهربازی میمونه یه عده وارد بازی میشن و یه عده بازی ها رو هدایت میکنن یه عده هم بازی های جدید طراحی میکنن، این میون یه عده بازی می خورن و حالشون بد میشه و یه عده سرخوش از هیجانات کاذبی که بهشون دست داده بلند بلند می خندن و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلیار
دانلود رمان دلیار به صورت pdf کامل از mahsoo

      خلاصه رمان دلیار :   دلیار دختری که پدرش را از دست داده مدتی پیش عموش که پسری را به فرزندی قبول کرده زندگی می کنه پسری زورگو وشکاک ..حالا بین این دو نفر اتفاقاتی میوفته که باعث…   پایان خوش   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آفرودیته pdf از زهرا ارجمندنیا

  خلاصه رمان :     داستان در لوکیشن اسپانیاست. عشقی آتشین بین مرد ایرانی تبار و دختری اسپانیایی. آرون نیکزاد، مربی رشته ی تخصصی تیر و کمان، از تیم ملی ایران جدا شده و با مهاجرت به شهر بارسلون، مربی دختری به اسم دیانا می شود… دیانا یک دختر اسپانیایی اصیل است، با شیطنت هایی خاص و البته، کمی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عشق صوری پارت 24
دانلود رمان خفقان

    خلاصه رمان:         دوروز به عروسیم مونده و باردارم عروسی که نمیدونه پدر بچه اش کیه دست میزارم روی یه ظالم،ظالمی که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 2.5 / 5. شمارش آرا 4 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد

  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه و غافل از اینکه امیرحافظ به سس خردل حساسیت داره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان این من بی تو

    خلاصه رمان :     ترمه و مهراب (پسر کوچک حاج فیضی) پنهانی باهم قرار ازدواج گذاشته اند و در تب و تاب عشق هم میسوزند، ناگهان مهراب بدون هیچ توضیحی ترمه را رها کرده و بی خبر میرود! حالا بعد از دوسال که حاج فیضیِ معروف، ترمه را برای پسر بزرگش خواستگاری و مراسم عقد آنها را

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

چقدر زیاد!تاثیر گذار بود

Mahsa
Mahsa
1 سال قبل

شورشو دراوردی دو کلمه مینویسی تموم میشه
واسه یه روز درمیون خیلی کمه حتی واسه هرروزم کمه
یه ذره به شعور مخاطب احترام بزارید

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x