رمان دونی

 

 

 

 

 

اما یزدان همچون سنگ سر جای خودش ایستاده بود و حتی محض رضای خدا ، یک میلی متر هم به عقب نرفته بود .

 

 

 

بدون آنکه عقب نشینی کند و یا نشان دهد کم آورده ، با همان ابروان درهم گره خورده ، دستانش را مشت کرد و با زور باقی مانده در تنش ، با تمام توان مشت های پی در پیش را یکی بعد از دیگری به سینه و شکم او کوبید .

 

 

 

یزدان همانطور دست باز کرده انگار که قصد به آغوش کشیدن او را داشته باشد ، تنها نمایش مضحک او را با ابروانی بالا رفته ، نگاه می نمود و از این قدرت نشسته در تنش لذت می برد .

 

 

 

گندم نفس بریده و نفس نفس زنان خودش را عقب کشید و نگاهش را از سینه و شکم او گرفت و به سمت چشمان سیاه و خندان او بالا کشید …………. نمی دانست چه مقدار مشت به سینه و شکم او کوبیده . تنها چیزی که می دانست و حسش می کرد ، دردی بود که میان پنجه هایش بخاطر مشت های بی شمار و پی در پیی بود که با دستش به عضلات محکم و همچون سنگ او ، کوبیده بود ، نشسته بود .

 

 

 

می دانست حتی اگر یزدان ده سال دیگر هم به او وقت می داد تا با مشت هایش به سینه و شکم او بکوبد ، باز هم راه به جایی نمی برد ………….. یزدان بسیار قدرتمند تر از تصورات او بود .

 

 

 

یزدان با دیدن توقف ضربه های کم جان او ، دستانش را پایین انداخت و به درون جیب شلوار ورزشی در پایش فرو برد و به سمت گندم خم شد تا هم قد و قواره او شود …………….. این در موضع قدرت قرار گرفتن زیادی به مذاقش خوش می آمد .

 

 

 

ـ چیه ؟ چی شد عزیزم ؟ دستت درد گرفت یا خودت خسته شدی ؟

 

 

 

گندم نگاهش را میان چشمان خندان او چرخاند و همچون آدمان قُدّ و یک دنده ، گردن بالا گرفت و از موضع خودش پایین نیامد .

 

 

 

ـ هیچ کدوم .

 

 

 

 

 

یزدان در یک حرکت بازوی او را گرفت و چرخی به تن او داد و او را پشت به خودش کرد و باز مچ دو دستش را گرفت در پشت کمرش قفل کرد و دست آزاد را به دور شانه او حلقه نمود و او را به سینه اش چسباند .

 

 

 

ـ این عزت نفست واقعاً قابل ستایشه ……….. اما برای مبارزه کافی نیست جوجه مرغ . باید بتونی از پس آدمی شبیه من بر بیای …………… باید بتونی از جون خودت مقابل یکی مثل من محافظت کنی . اما نمی تونی . می دونی چرا ؟ چون الان نه زورش و داری و نه قدرتش و .

 

 

 

گندم به سینه یزدان چسبیده بود و ضربان قلب او را حتی از او لباس در تنش هم حس می نمود و سلول به سلول تنش به آشوب کشیده می شد .

 

 

 

حالش اندک اندک داشت دگرگون می شد و این کلافه اش می کرد . در بد بازی گیر افتاده بود ………….. بازی که خود احمقش با همین دستان بی زور و بی قدرتش راه انداخته بود .

 

 

 

تکانی به تنش داد . این گرما ، این ضربان قلب بالا رفته ، چیزی نبود که او انتظارش را می کشید .

 

 

 

ـ ولم کن .

 

 

 

یزدان انگار که در جسم پلیدش فرو رفته باشد ، گردن پایین کشید …………. آنقدر که گندم به راحتی می توانست نشستن نفس های گرم او را بر روی پوست دون دون شده گردنش حس نماید .

 

 

 

ـ قبول کردی که شکست خوردی ؟

 

 

 

ـ گفتم ولم کن .

 

 

 

ـ ول کردنت در گرو اینه که شکستت وقبول کنی …………. بپذیری که فعلاً توان محافظت از جونت و نداری .

 

 

 

این چرخیدن نفس های گرم یزدان میان گردنش ، احساس خوبی به او نمی داد ………. این نفس های گرم ، دلش را هری پایین می ریخت و ضربان قلبش را بالا می برد و مضطربش می کرد .

 

 

 

 

شانه هایش را جمع کرد …………. تمام معادلاتش بهم ریخته بود . دیگر نمی دانست این حرارت خودش است که قصد خاکستر کردنش را دارد ، یا حرارت نفس های یزدان .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.1 / 5. شمارش آرا 9

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان افسون سردار pdf از مهری هاشمی

خلاصه رمان :     خلاصه :افسون دختر تنها و خود ساخته ایِ که به خاطر کمک به دوستش سر قراری می‌ره که ربطی به اون نداره و با یه سوءتفاهم پاش به عمارت مردی به نام سردار حاتم که یه خلافکار بی رحم باز می‌شه و زندگیش به کل تغییر می‌کنه. مدام آزار و اذیت می‌شه و مجبوره به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حکم نظر بازی pdf از مژگان قاسمی

  خلاصه رمان :       همتا زنی مطلقه و ۲۳ ساله زیبا و دلبر توی دادگاه طلاقش با حاج_مهراد فوق العاده جذاب که سیاستمدارم هست آشنا میشه اما حاجی با دیدنش یاد بزرگ ترین راز زندگی خودش میفته… همین راز اونارو توی یک مسیر ممنوعه قرار میده…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان انار از الناز پاکپور

    خلاصه رمان :       خزان عکاس جوانی است در استانه سی و یک سالگی که گذشته سختی رو پشت سر گذاشته دختری که در نوجوانی به دلیل جدایی پدر و مادر ماندن و مراقبت از پدرش که جانباز روحی جنگ بوده رو انتخاب کرده و شاهد انتحار پدرش بوده و از پسر عمویی که عاشقانه دوستش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شهر بی یار pdf از سحر مرادی

  خلاصه رمان :     مدیرعامل بزرگترین مجموعه‌ی هتل‌‌های بین‌الملی پریسان پسری عبوس و مرموز که فقط صدای چکمه‌های سیاهش رعب به دلِ همه میندازه یک شب فیلم رابطه‌ی ممنوعه‌اش با مهمون ویژه‌ی اتاقِ vip هتلش به دست دخترتخس و شیطون خدمتکار هتلش میفته و…؟   «برای خوندن این رمان به کانال رمان من بپیوندید» به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ژینو
دانلود رمان ژینو به صورت pdf کامل از هاله بخت یار

  خلاصه: یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بی‌پروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی می‌کنه و یه روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه… یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو می‌بینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان قاجاره و همه چی به یه کابوس وحشتناک ختم میشه!حتی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رویای گمشده به صورت pdf کامل از مهدیه افشار و مریم عباسقلی

        خلاصه رمان:   من کارن زندم، بازیگر سرشناس ایرانی عرب که بی‌پدر بزرگ شده و حالا با بزرگ‌ترین چالش زندگیم روبه‌رو شدم. یک‌روز از خواب بیدار شدم و دیدم جلوی در خونه‌ام بچه‌ایه که مادر ناشناسش تو یک‌نامه ادعا می‌کنه بچه‌ی منه و بعد از آزمایش DNA فهمیدم اون بچه واقعا مال منه! بچه‌ای که دوست

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x