رمان گلاویژ پارت 100

1.3
(3)

 

این ماشین ازکجا اومد؟ اصلا ماشین به جهنم خودش واسه چی دنبالم اومده؟
اشکم که هیچ! نفسم هم بند اومد…
اونقدر عصبی بود که ازش میترسیدم!

به طرفم اومد.. آب دهنمو باصدا قورت دادم وترسیده یک قدم عقب رفتم وتوی سکوت نگاهش کردم..
_کدوم گوری میرفتی؟
یه قدم دیگه عقب رفتم.. بخاطر گریه زیاد به سکسکه افتاده بودم..

_اینجاچیکارمیکنی؟
بایه قدم بلند خودشو بهم رسوند و بازومو چنگ زد وبه طرف ماشین کشوندم…

_چیکار میکنی؟ ولم کن دستم درد گرفت!
_سوارشو..
دستمو کشیدم و گفتم:
_نمیخوام.. باتو هیچ جا نمیام..
باحرص محکم تر بازومو گرفت و گفت:

_بهت میگم سوارشو دیونه ام نکنننن!
_عماد ولم کن.. من غلط کردم اومدم.. اصلا من غلط کردم عاشقت شدم.. من بدکاره.. من خیابونی.. من هرزه.. من خراب….

باسیلی محکمی که کوبیدتوی گوشم لال شدم…
بهت زده نگاهش کردم و دوباره به گریه افتادم…
_واسه چی میزنی؟ چرا اذیتم میکنی؟

_واسه این زدم که دفعه آخرت باشه خودتو رو بهم معرفی میکنی!
یالا سوارشو.. دفعه بعدی دندونات میریزه تو حلقت!
ازته دل زار میزدم…

_چی میخوای ازجونم عماد؟ خودت گفتی بیا اومدم.. خودتم بیرونم کردی.. خب دارم میرم.. چرا داری اذیتم میکنی آخه؟
درماشین رو باز کرد وبایه حرکت انداختم توی ماشین خودشم اومد سوارشد!

انگار باهول دادنم دستش که شکسته بود درد گرفته بود.. درماشین رو بست وهمزمان دادش هوا رفت…
باترس نگاهش کردم اما جرات حرف زدن نداشتم…!

ماشین رو روشن کرد و حرکت کرد.. صورتش ازدرد جمع شده بود.. میترسیدم چیزیش بشه.. آخه هنوزم دوستش داشتم.. نامرد وبی رحم بود.. اماهمه زندگیم بود!

_دستت درد گرفته….
_به تو مربوط نیست…!
_حداقل بگو داری کجا میری؟ با این دستت چرا نشستی پشت فرمون؟

_گفتم به تومربوط نیست.. میرسونمت خونه بعدش دیگه به من مربوط نیست!
_خودم داشتم میرفتم.. یه دستی سخته رانندگی کنی.. میترسم.. خواهش میکنم پیاده ام کن خودم میرم!

باپوزخندنگاهم کرد.. چشماش کاسه ی خون بود.. اگه به بی رحمی وسنگدلیش مطمئن نبودم شک میکردم که گریه کرده باشه!
_میخوای بگی نگرامی؟

_اگه بگم نگرانتم باورمیکنی؟ نیستم.. نگرانت نیستم.. فقط ولم کن بذار گورمو گم کنم!
_گورتو که گم میکنی.. اما بعداز اینکه رسوندمت..

پلک هامو بادرد روی هم فشار دادم و چیزی نگفتم…
جای سیلیش روی صورتم میسوخت..
دستمو روش گذاشتم واشک ریختم..

جای دست هایی که یه روز نوازشم میکرد میسوخت!
_جلوتو نمیگرفتم میخواستی به عزیز بگی توگذشته چه غلطایی میکردی؟

نگاهش کردم..آخ چشماش.. به جون چشم هاش قسم خوردم که جون خودمو بگیرم…
_چرا جلومو گرفتی؟ چرا نذاشتی بگم؟

_میذاشتم که آبرومو ببری؟ که بازم بخاطر انتخابم شرمنده بشم؟ بانفرت صورتش روحالت چندش جمع کرد وادامه داد:

_توچطور آدمی هستی؟ خجالت نمیکشی؟ با چه رویی میخواستی از سابقه ودرخشانت حرف بزنی؟
ازضعیف بودنم و اون همه اشک لعنتی متنفر بودم!

_من کاری نکردم.. میفهمی؟ بهت میگم من کاری نکردم که ازش شرمنده باشم وخجالت بکشم.. هزاردفعه گفتم بازم میگم اون عکس ها واقعیت نداره

باگریه جیغ کشیدم، به گلوم چنگ زدم وادامه دادم:
_واقعیت نداره!!!!!!!!! من کاری نکردم!!!!!!
آخه لعنتی اگه کاری کرده بودم توی پزشکی قانونی سلامتم تایید نمیشد..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1.3 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.3 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

27 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مهسا
مهسا
1 سال قبل

مرسی عزیزم ۲ پارت گذاشتی

دلنواز
دلنواز
1 سال قبل

پس بابای گلاویژ چیشد دنبالش نمیگرده چرا

دلنواز
دلنواز
1 سال قبل

دمت گرممممممممم مرسی دوتا پارت گذاشتییی❤️🤝🏿

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
1 سال قبل

من از پارت ۸۰ و خورده ای دیگع نخوندم چون کلیشه ای شده بود اما اینجاش دیگه داره جذاب میشه دارم میخونم دوباره😂😂😋
فاطی ساعات چند میذاشتیش ؟۱۰؟

نیلو
نیلو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

😂حق پرومکس😂💔

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

😂😂😂😂😂

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

تازه دونفر ب کامنتم منفیم دادن انگار خیلی شاکید همتون 🤣🤣🤣

Armita
Armita
1 سال قبل

😂فاطی‌ جون یک چی بگم نمیکشیم‌

یک پارت دیگه بزار😂😂

Armita
Armita
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

😂😂😂تروخدا نیا
غلط کردم ،پارت نمیخوام تا فردا
شوخی میکنم عشقم مرسی بازم گذاشتی خیلی عالی بود 😘
ولی اگه یک زمانی خواستی میتونی‌ یک پارت دیگه هم بزاری😂به جان بتول‌ مشکلی ندارم😂

نیلو
نیلو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

مرسی عشقم دوتا پارت گذاشتی عشق کردم❤😍

neda
neda
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

با چوب برو 😅

Bahar
Bahar
1 سال قبل

واقعا خیلی سخته که بخوای خودتو به کسی که دوسش داری ثابت کنی،عمادم حق داره،چون توی اوج عاشقیشون قضیه رو فهمید.نمیتونه باور کنه از تکرار گذشتش میترسه

ranosh
1 سال قبل

دمت گرم دوتا پارت گذاشتی شیر پدر حلالت 😍😂😂😂🧘🏻‍♀️

Sarina
Sarina
1 سال قبل

فاطیییی بیا ماچت کنمممم😹
مرسی دوتا پارت گذاشتییییی😻❤

Sarina
Sarina
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

مااااااااااچچچچچچچ💋😽

حدیثه
حدیثه
1 سال قبل

این که عماد اومده دنبال گلاویژ یعنی این که هنوز دوست اش داره و از این عصبانی هست که چرا عاشق این آدم با گذشته این چنینی شده هر چند که گلاویژ تقصیر نداره

نیلو
نیلو
پاسخ به  حدیثه
1 سال قبل

مرسی ک گفتی ما نمیدونستیم😐😂

حدیثه
حدیثه
1 سال قبل

این عماد کلا دیوانه شده

Mobina
Mobina
1 سال قبل

وااییی خیلی سخته پارت ها کوتاه بود
ولی بازم مرسی که دوتا گزاشتید

asma
1 سال قبل

خیلی بیشعوره این عماد واقعا چرا نمیفهمه
ولی مشخصه که هنوز عاشقه گلاویژ چون اومد برسونش این کقت ظهر توخودش نره

مانلی
مانلی
1 سال قبل

وای خداااا
گلاویژ چقد گناه داره
چقد سخته عشقت بهت باور نداشته باشه

دسته‌ها

27
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x