رمان گلاویژ پارت 109

1
(1)

 
_اما توکه چیزی نخوردی دخترم! تعارف نکن اگه دوست نداری…
باخجالت گفتم:
_دوست دارم بخدا.. یه کم فکرم بهم ریخته است.. معذرت میخوام..

_نوش جونت عزیزم..
قاشقمو پراز برنج کردم دهنم گذاشتم و همراهش بغضمو قورت دادم..
به ظاهر به عماد نگاه نمیکردم اما همه حواسم به اون بود..

مثل روح باهام رفتار میکرد.. انگار نه انگار کنارش نشسته بودم.. حتی نیم نگاهم بهم ننداخته بود وکاملا نادیده ام گرفته بود.. امامن؟!

حتی متوجه سخت بودن یک دستی غذا خوردنش هم بودم!
بعداز ناهار تصمیم گرفتم بگم کار مهمی واسم پیش اومده وباهمون بهونه برم اما انگار راه فرار نداشتم

تا حرف رفتن روپیش کشیدم عزیز با شکایت گفت؛
_کجا بری عزیزم هنوز دوساعتم نشده اومدی چرا امروز اینقدر بی طاقتی؟

باحرص یه جوری که عزیز متوجه ام بشه نگاهی به عماد که مشغول اس ام اس بازی بود انداختم وگفتم:
_نه بی طاقت نیستم.. فردا یه قرار کاری دارم استرس اونو دارم!

باحرف من نگاه تیز واخموی عماد روی من کشیده شد! انگار فکر نکرده بود دارم نگاهش میکنم چون تا چشم توچشم شدیم نگاهشو چندش کرد و دوباره با گوشیش مشغول شد!

عزیز_ به سلامتی عزیزدلم.. دو شغله بودن خسته ات نمیکنه مادر؟
_ممنون.. دوشغل ندارم که عزیزجون درحال حاضر بیکارم واگه فردا قبولم کنن تازه شاغل میشم!

_وا؟ مگه توشرکت عماد کار نمیکردی؟
متوجه نگاه عماد شدم، محل ندادم، پشت چشمی واسه نازک کردم واومدم جواب عزیز رو بدم که عماد جواب داد:

_نه یه مدته که باما کار نمیکنه و منشی جدید گرفتم!
_واسه چی؟ تازن خودت هست چرا منشی جدید؟
کلافه چنگی به موهاش زد وگفت:

_قهربودیم فدات بشم.. نمیتونستم کارهای شرکت رو ول کنم به امون خدا! واسه همون منشی گرفتم..
پروانه که مشغول مغز کردن پسته واسه عزیز بود تک خنده ای کرد وگفت؛

_بازم زنونه مردونه اش کردی؟
پوزخندی که از چشم عماد وعزیز دور نموند، روی لبم نشست واین دفعه بجای عماد من جواب دادم:

_نه..! افکارش دیگه عوض شده.. نگاه تندو پراز نفرتمو به عماد دوختم و باکنایه اضافه کردم:
_روشن فکر شده!
این دفعه نوبت عماد بود که واسم پشت چشم نازک کنه!

‌_زنونه مردونه واسه چی؟ خیلی وقته که مشکلی باهمکاری با جنس مخالف ندارم!

پروانه با تحسین نگاهش کرد و عزیز باحرصی که توی صداش موج میزد گفت:

_چیکارمیکنی تو اون گوشی؟ دو دقیقه دور هم نشستیم همش سرت تو گوشیه! چند دقیقه بذار کنار اون ماسماسکو.. وا!
عماد باچشم های گرد شده به عزیز نگاه کرد ومتعجب گفت:

_ببخشید موضوع کاری بود باید جواب میدادم.. چرا عصبی میشی حالا؟
_بدم میاد وقتی دارم حرف میزنم گوشی دستتونه!

چند دقیقه دیرترهم جواب بدی اتفاقی واسه کارت نمیوفته نگران نباش!
دلم خنک شد.. با قددانی به عزیز نگاه کردم..
عماد گوشیشو روی میز گذاشت و باخنده گفت:

_چشم چشم.. بفرمایید اینم ازگوشی.. فقط تو عصبی نشو قربونت برم!
عزیز پشت چشمی نازک کرد و روبه من کرد وگفت:
_کارجدیدت چی هست دخترم؟ منشی شرکت دیگه ای میشی؟

دلم نمیخواست از پیشنهاد بهار و کاری که قراربود واردش بشم حرف بزنم.. ازطرفی هم مطمئن نبودم منو میخوان یانه.. نمیشد از روی یه پیشنهاد حرفی بزنم!

تصمیم گرفتم بگم توی یه شرکت جدید مصاحبه کاری دارم.. من که قرار نبود یکبار دیگه باعزیز روبه رو بشم و فوقش اگرم فردایی بود میگم قبول نشدم وتمام!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.8 (8)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

21 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
nosh.k
nosh.k
1 سال قبل

جون مادرت یه کم زیادتر بنویس چهار خط بخوره تو سرت ریدی با این نوشتنت عنتر اخه

Shakiba
Shakiba
1 سال قبل

میونستین این رمان فصل ۲جهانم بی الفه 😐 فصل اول از زبون صحراس 😂

Shakiba
Shakiba
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

ای بابا یعنی چی من میخواستم اول باشم چیشش😂🥲

Shakiba
Shakiba
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

خب خداروشکر 😂

༺زلیخا༻
1 سال قبل

پیر شدم به خدا
به خدا ما ام بردیم بنویسیم ولی موقعیتشو نداریم
نویسنده عزیز تو که خیر سرت دست به قلمی و زمینه انتشارت فراهمه خب درست و با دل و جون بنویس
اگه ازین راه درآمد داری که سعی کن حلال باشه
چون منی که خواننده ام با این کامنتا تن و بدنم می لرزه
اگه درآمدی نداری پس خودتو و وجدان خودت
این درسته به نظرت؟؟؟؟؟؟؟

sarina
sarina
1 سال قبل

فاطمه جان تو رمان عشق ممنوعه استاد رو در سایت میزاری یا یک نفر دیگه است؟

sarina
sarina
1 سال قبل

ولی خیلی از ادمایی مثل عماد بدم‌میاد
که 1غرور بیش از حد
و 2همش حرف خودشونه دیگه مگه میزارن دیگری حرف بزنه
عماد هم دیگه داره شورشو در میاره خب
بزار ببین حرف گلاویژ چیه بزار اونم حرف بزنه

نینی
نینی
پاسخ به  sarina
1 سال قبل

متاسفانه بیشتر مردای ایرانی همچین شخصیتی دارن

sarina
sarina
1 سال قبل

سلومون نیستی کجایی😂
فعال بودی که

Nazi
Nazi
1 سال قبل

😐💔آخه خدارو خوش میاد تا فردا فکرم مشغول ادامه رمان باشه

Hadis
Hadis
1 سال قبل

درک نمیکنم واقن زورت میاد ادامه نده مگه مجبورت کردن به نویسندگی ادامه بدی آبرو هزپرچی نویسندس بردی
همش پشت چشم نازک کردن واس هم 😐

مهی
مهی
1 سال قبل

ای الان چی شد تا اومدم بخونم تموم که😕💔

حدیثه
حدیثه
1 سال قبل

الآن گلاویژ باید بگه که می خواد بره مدل شه خلاصه درباره کارش صحبت کنه بعد ببینه واکنش عماد چیه اگه حساس شد یعنی دوست اش داره و عاشق شه

حدیثه
حدیثه
1 سال قبل

نویسنده هم نویسنده های قدیم

غزال
غزال
1 سال قبل

هووف بدم میاد از عماد خیلی لجنه خیلی خوب میشه گلاویژ ولش کنه بره خارج بیخود چسبیده به این انتر دماغ ناز نازی😐

neda
neda
1 سال قبل

😏😐

رحی
پاسخ به  neda
1 سال قبل

😂😂

KAYLA
KAYLA
1 سال قبل

بهتر نبود جای مقدمه چینی مینوشتی
(عزیز از کار گلاویژ پرسید)😒
کلا همینم بزور نوشتی فک کنم 😐

دسته‌ها

21
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x