رمان گلاویژ پارت 114

5
(1)

 
توی سکوت بادلخوری نگاهم کرد و بعد نگاهشو به آسمون دوخت..
یه کم که گذشت باصدای غمگینی گفت:

_عشق وعاشقی ها چقدر آبکی شده..
جوون ها چقدر راحت از عشقشون میگذرن..

زمان ما یا چیزی عشق وجود نداشت یااگر عاشق میشدیم دیگه تموم بود!
دنیارو توچشم های معشوقمون میدیم!

اینجوری مثل الان نبود که! با کلمه ی تفاهم شروع و با توافق تمومش کنیم!
این چیزا واسه ما معنی نداشت..

البته که هیچ انسانی، هیچ بنده ی خدایی بی عیب و نقص ساخته نشده.. مثلا همین بابا بزرگ خودت،!

از نظر خانواده ام و همه ی اقوام بدترین بداخلاق ترین مرد دنیا بود..
هرکی از راه میرسید توی همون برخورد اول، یواشکی به من میگفت

خدا به دادت برسه تو چطور این گنده دماغمو تحمل میکنی ویا دوستش داری؟!
اما ما عاشق هم بودیم..

اون موقع ها اسمش عشق نبود.. خاطرخواهی بود! چون خاطر همو میخواستیم باهمه خوب وبد هم میساختیم..

خطا میکرد می بخشیدم، خطا میکردم چشم پوشی میکرد..
بعضی وقت ها، دعوا که میکردیم اونقدر شدید میشد وکار به جاهای باریک کشیده میشد

که باخودم میگفتم دیگه نمیتونم به زندگی ادامه بدم..
اما فقط کافی بود عمیق تر بهش فکرکنم..

همین که فکر میکردم ممکنه دیگه نبینمش در حلقم کیپ میشد و سقف آسمون واسم کوتاه میشد..

بافکراینکه اگه ازش جدا بشم ممکنه بره زن بگیره و دیگه منو نخواد نفسم بند میومد ودلم هول میشد.. قلبم دیگه اجازه نمیداد بیشتراز اون فکرکنم..

فورا پامیشدم با بهونه های مختلف دور وبرش می چرخیدم تا دوباره آشتی کنیم!
اما حالا؟!! جوون ها به راحتی ازعشقشون میگذرن و میرن سراغ نفر بعدی!

انگار زمان ما عشق وعاشقی یه جور دیگه ای قشنگ و محکم و پایند بود!
تواین دوره زمونه عشق ها بوی لجن گرفته!

خدامیدونه چه بلایی سر جوون های امروزی اومده.. هرچی که هست عاقبت خوبی درش نمی بینم

باحرف های عزیز هرلحظه قلبم سنگین تر میشد وراه نفسم بسته تر..
دلم میخواست بگم من هم بخاطر همین فکرها ازش گذشتم..

فکر اینکه یکی دیگه بهش ‌دست زده.. لمسش کرده.. فکر اینکه یکی دیگه لب هاشو بوسیده داره از پا درم میاره..

دلم میخواست بگم عزیزمن الان توی همون شرایطی هستم که فکرش رعشه جون انداخته..
دلم میخواست بیخیال غرورم بشم و بشینم از دلتنگیم و حال خرابم واسه عزیز حرف بزنم و ساعت ها روی دامنش زار بزنم اما ممکن نبود..

نباید گذشته تکرار میشد.. عزیز نباید یکبار دیگه شکستنم رو میدید!
هرچند این شکستن خیلی با گذشته ام فرق داشت..

خیلی خیلی دردناک تربود چون صحرا روهیچوقت به اندازه ی گلاویژ دوست نداشتم..
دوست داشتن صحرا از بچگی توی قلبم شکل گرفته بود

فکر میکردم بالاتر از اون عشق هرگز وجود نداره اما با اومدن گلاویژ، معنی و طعم واقعی عشق رو چشیدم!

افسوس و صد افسوس که بازهم اشتباه عاشق شدم…

وقتی دید قصد حرف زدن ندارم با تاسف سری تکون داد و گفت؛
_قصد شکستن سکوتت رو نداری ومن هم اصراری برای شکستنش ندارم اما..

فراموش نکن من تورو بزرگت کردم!
خوب میدونم پشت این سکوت و چشم های نم زده و غمزده چی پنهان شده!

گلاویژ تموم شد و رفت..
اما بعداز این سعی کن تو زندگیت بزرگی کنی و بزرگ رفتار کنی!

خیلی ها رو دیدم.. خیلی ها میشناسم با لجبازی فرصت هایی رو توی زندگی ازدست دادن که سالها حسرتش رو خوردن!

ازجاش بلند شد و همزمان که به طرف خونه میرفت گفت؛
_میخوام برگردم خونه..

غصه خوردنت تموم شد بیا واسه من یه بلیط بگیر!
_کجا؟ توکه تازه اومدی! چرا میخوای بری‌؟

_اومدم ببینمت دلم آروم بگیره.. خداروشکر حالت خوبه…
میون حرفش پریدم و گفتم:

_حالم خوب نیست عزیز.. توروخدا نرو.. تنهام نذار..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (5)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
اشتراک در
اطلاع از
guest

24 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فاطی
فاطی
1 سال قبل

من که امتحان داشتم چند روزی نخوندم امشب یکسره ۵ تا پارت خوندم خیلی حال داد😂

ماریا
ماریا
1 سال قبل

دوستان چجوری میزارن پارت هارو هرهفته یه پارتشو میزارن؟

نینی
نینی
1 سال قبل

بخدا این نویسنده مارو مظحکه گرفته کره خر انشالله که اینارو ببینه وبخونه

hadis
hadis
1 سال قبل

خیلی دارم فشار میخورم
الان دقیقن این رمان سطحش بین ترکیه ای و هندیه
نویسنده داره تر میزنه تو رمان

neda
neda
1 سال قبل

ایششششش

⁦。◕‿◕。⁩
⁦。◕‿◕。⁩
1 سال قبل

میگم یه سوال؟
نویسنده گلاویژ و عشق ممنوعه استاد یکین؟
اگه نیستن چرا تو نت که عشق ممنوعه استاد و سرچ میکنی عکس گلاویژ و عمادو میاره به جای نازی و آراد؟

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط ⁦。◕‿◕。⁩
Zari
Zari
1 سال قبل

منم فقط اومدم ببینم نظر دوستان چیه😅

𝐒𝐚𝐛𝐚
𝐒𝐚𝐛𝐚
1 سال قبل

پسره ی کراشِ مغرورِ خرِ کره بززززز)))))):

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط 𝐒𝐚𝐛𝐚
༺Aref༻
پاسخ به  𝐒𝐚𝐛𝐚
1 سال قبل

😂😂😂😂
کراشو خوب اومدی

༺Aref༻
1 سال قبل

بچه ها
توی این قضیه هم عماد حق هم گلاویژ
ولی هر دو تاشون دارن لجبازی می کنن
یه نویسنده باید خیلی از لحاظ علمی قوی باشه
بتونه رفتار ها رو از نظر روانشناسی جلو ببره
ولی به نظر من نویسنده گلاویژ خیلی تو هپروته
فقط یه سری توصیف های سطحی و آبکی

رحی
پاسخ به  ༺Aref༻
1 سال قبل

زلی عزیزم اولشو خیلی علمی حرفیدیا😂بهت افتخار میکنم فرزندم🤧

حدیثه
حدیثه
1 سال قبل

حال عماد بدتر از گلاویژ نباشه بهتر از اون هم نیست ولی عماد غم هاشو اشک هاشو پشت عصبانیت و غرور اش پنهان کرده پشت فریادزدن اش پنهان کرده

یعنی غرور اش اجازه نمی ده که کسی شکسته شدن اش را نبینه

ضحا
پاسخ به  حدیثه
1 سال قبل

من ان قد از این غرور بدم میاد
همیشه هم غرور خوب نیست
البته از آقایون بیشتر از این انتظار نمی ره

Elham
Elham
1 سال قبل

دوستان بنظرتون طول نوشتاری رمان کم کم سمت دلارای نمیره ؟
روز به روز داره کوتاه تر میشه ، اب می‌ره

فاطی
فاطی
پاسخ به  Elham
1 سال قبل

هعی همنشین بد😂

صدف
صدف
1 سال قبل

از عماد متنفرم چرا این جوریه این بشر

༺Aref༻
1 سال قبل

بچه ها پشت خونه ما یه دیوار بتنی هست
یا بیاید بریم کله های خودمونو بکوبیم توش
یا کله نویسنده رو
یا کله عمادو(البته عماد زاده خیال نویسنده هست)
پس بهتره با نویسنده این کارو کنیم

Maman arya
Maman arya
1 سال قبل

نگفتم تا چتد پارت آینده گفت و شنود عزیز و عمادع😖😖😖
آخه مرد تیکه لاشی گیرم اصن کسی هم‌گلا رو لمس کرده گیرم کسی هم لباشو بوسیده خب تو گذشته کی اشتباه نیست ؟ تو خودت خیلی قدیسه ای ؟ با صحرا تا دلت خواسته لاس زدی خودتم ب گلا گفتی با صد تا دختر خودتو ارضا کردی. پس گوه میخوری این چیزا رو واسه خودت حلال میدونی و واسه گلاویژ بد بخت حروم… حقته ک بمیری و بسوزی و بسازی

حدیثه
حدیثه
پاسخ به  Maman arya
1 سال قبل

به شدت باهات موافقم👌👌👌 متأسفانه خیلی از مردان ایرانی همین طوری اند همه کار می کنند بعد آخر سر انتظار دارند دختر پاک و گل باشه هر چند که بیچاره گلاویژ کاری هم نکرده

Sarina
Sarina
1 سال قبل

خاک تو سرت عماد

Sarina
Sarina
پاسخ به  Sarina
1 سال قبل

آخ آخ اعصاب نداریا😹😹😹

ماریا
ماریا
پاسخ به  Sarina
1 سال قبل

پارت بعدی کی میاد

Nazi
Nazi
پاسخ به  ماریا
1 سال قبل

فردا قبل از ظهر

دسته‌ها

24
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x