غزال گریز پا پارت 18

1
(1)

 

 

#از زبان مهراد

 

نگاهی به خونه انداختم ، خونه ای که بی غزال بیشتر به قبرستان شبیه بود

خونه ای که دختر سرکش و زیبایش را از دست داده بود .

اگه برنگرده چی ؟

اگه وابسته بشه بهشون چی ؟

چمیدونم مگه نمیگن خون ، خون رو میکشه ؟؟؟

امکان داره ؟

نه از غزال برنمیاد

+ تو این دنیا هرچیزی از هرکسی برمیاد .

تلنگری به افکار نابسامانم زدم :

غزال هرکسی نیست ، اون خواهر منه

با صدای پیامک ، بی حوصله موبایلم رو برداشتم

با دیدن اسم ماکان کمی آرامش گرفتم . برادرم بود تو تمام این سال ها … برادری که طعم داشتنش رو نچشیدم .

از دار دنیا فقط خواهری بود که تمام دنیایم بود و اکنون …

پیامش رو خوندم :

پایه ای فردا با بچه ها بریم کوه ؟

 

فکر بدی نبود برای خارج شدن از این کالبد تنهایی .

جواب دادم : آره اوکیه .

 

پیامک دیگرش روی صفحه آمد : راستی ، برا راهیان نور که پایه ای

 

– مگه میشه نباشم ؟

 

تو جونت بره این سفرت کنسل نمیشه

ببین فردا باید بیای تا بتونیم برنامه ریزی بکنیم .

بالاخره تو مسئول بسیجی

 

– باشه ، فقط بیزحمت با حاج عبدالله هادیان هماهنگ کن

 

حله داداش ، یا علی

 

– علی یارت .

 

بلافاصله فکری به ذهنم رسید

غزال عاشق سفر راهیان نور بود اما سال های قبل ، با توجه به اصرار و گریه زاری های مداومش ، اجازه نمیدادم همراهم بیاد

خب دلیل منطقی هم داشتم ، آب و هوا و سختی های سفر کار هرکسی نبود . ولی الان … خب ..‌ اوضاع چه فرقی کرده ؟ غزال هنوز بچه است ؟

نه … آره .. نمیدونم

ولی خب با این سفر یک هفته ای دور میماند از کسانی که چشم دیدنشان را نداشتم ‌ .

و من از کی اینقدر خودخواه شده بودم ؟

خودم را اینگونه قانع کردم :

خب طبیعی ست انسان برای چیز های مورد علاقه اش خودخواه میشود .

قبل از اینکه شماره اش رو بگیرم منصرف شدم : من نمیتونم این رو عوض کنم که اونها خانواده واقعی خواهرم هستن .

ولی خب ، با این سفر کوتاه که حقی ضایع نمیشه ، میشه ؟

با سرعت میگ میگ تماس رو وصل کردم که مبادا فکر های جدید به ذهنم برسه و منصرفم کنه …

با اولین بوق خوردن جواب داد

 

الو سلام مهراد

 

– سلام ، دختر بی معرفت

 

داداش هنوز یه روزم نشده که رفتما

 

با حرص ساختگی گفتم : اِ ؟ خب منم نمیگم واسه چی زنگ زدم

 

– داداش اذیت نکن دیگه ، چیکارم داشتی ؟

 

اینجوری نمیگم که …

 

– مهرااااااااد

 

خب ، دلم به رحم اومد .

 

– مگه تو هم دل داری ؟

 

نه پس ، فقط تو داری .

اصن قطع کن منصرف شدم ، من بدبختو بگو که میخواستم ببرمت سفر .

 

– ها ؟ چی میگی تو ؟

 

هیچی ، فقط یادمه یه خواهر کوچولو داشتم که هرسال آویزونم میشد ببرمش یه جایی …

 

جیغش ، حرفمو برید : راهیان نور ؟ شلمچه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

سرفه ای کردم : البته اگه بخوای

 

– وای داداش ، خیلی خوبی ،

خیلی ماهی ، خیلی جیگرییییییییی

 

بعدش بی هیچ حرفی تلفن رو قطع کرد .

رفتم سر کمد لباسیم‌ و یه شلوار جین سورمه ای پوشیدم و تیشرت سفیدم حسابی عضله های بازوم رو به نمایش میذاشت .

بند کفش های آدیداس سفیدم رو‌ بستم و سوار ماشین شدم .

صدای زنگ گوشیم بلند شد بدون نگاه کردن به اسم تماسو وصل کردم و صدای غزال تو ماشین پیچید :

 

سلام داداش

 

– سلام ، جونم کاری داری ؟

 

میگم ، میشه زهرا هم بیاد ؟

 

– آره مشکلی نی توهم تنها نیستی دیگه ، البته باید فرم رو پر کنه رفیقت

 

خب اوکی خداحافظی

 

– خداحافظ

 

ماشین رو پارک کردم و وارد مسجد شدم .

صدای جیغ و داد های دخترونه ای کل مسجد رو برداشته بود .

سریع رفتم تو پایگاه و با دیدن علیرضایی که از شدت خشم میلرزید و دختری که منبع صدا بود با تعجب گفتم : چه خبره اینجا ؟ کل مسجد داره میلرزه از داد و بیدادتون

 

دختره که وضعیت حجابی خیلی بدی داشت گفت : از این برادر مزخرف بسیجیتون بپرسید

 

با خونسردی گفتم : سلام خانم

خب خودتون بفرمایید ، چیشده ؟

 

– هیچی این آقای محترم میگه من نمیتونم برم راهیان نور

 

با تعجب به علیرضا گفتم : چرا نمیتونن ؟ ما که هنوز ظرفیت داریم

 

علیرضا با بهت خیره ام شد : داداش شما یه نگاهی به تیپ این خانوم بکن

ایشون با این وضع پاشه بیاد شلمچه که تن هرچی شهیده تو گور میلرزونه

 

زودتر از دختره جواب دادم : علی جان ما تو فرم ننوشته بودیم که فقط خواهران بسیجی واجد شرایط هستن

همه میتونن شرکت کنن برادر من .

 

دختره با لبخند پیروزمندانه ای نگاه میکرد که بی تفاوت رد شدم و رفتم تو حیاط .

 

#از زبان غزال

 

بعد از شنیدن این حرف مهراد رفتم سر میز و با خوشحالی رو به ماهان گفتم : من قراره چند روز دیگه برم راهیان نور

 

قاشق ذرت تو دستش خشک شد

رو به نغمه خانوم گفتم : وای هنوز باورم نمیشه مهراد اجازه داده برم .

 

ماهان : غزال قرار بود تو پیش ما بمونی

 

– همش یه هفتس . این سفر سالی یه باره ، ولی خب فرصت زیاده بیام پیشتون .‌

 

با چیزی که گفت رسما خشک شدم :

 

پس من و مارال هم میایم

 

– ها ؟

 

واضح نبود جملم ؟

 

کمی از شک در اومدم و گفتم : اوکی ، با مهراد هماهنگ میکنم .

 

و همونطور که گوشیمو میزاشتم تو کیفم گفتم : بریم دیگه ؟

 

نغمه خانم : بریم عزیزم .

 

خیلی برام سخت بود بهش بگم مادر

اصن نمیتونستم کسی رو بجز مامان آسیه رو با این اسم صدا کنم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.3 (4)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
اشتراک در
اطلاع از
guest

58 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
SARA
SARA
2 سال قبل

اهان یعنی میگی چادربده خب اوکی .
من خودم کسی بودم ک میخواستم چادر رو بزارم کنار چون حس میکردم دست و پا گیره ولی میدونی چیو فهمیدم ؟
بزار بت بگم فهمیدم چادر واقعا یادگار حضرت فاطمه هست و از ایشون شخصیت خیلی خوبی توی تاریخ نام برده شده خلاصه ک نمیخوام فضا رو مذهبی و دینیش کنم فقط میخوام اینو بهت بگم چادر نیم متر پارچه سیاه زشت نیس ک رو سرت بکشی یه ارزشه یه پوشش مقدس اون تورو از گناه حفظ میکنه از بدی و ناپاکی ب هر حال میدونی ک هر ان ممکنه بشر خطا کنه و اینکه یکی بیاد بگه فرشتم دروغه ما چادریا هم فرشته نیسیم اما داریم برای فرشته و بهترین بودن در نگاه خداوند تلاش میکنیم و اینم مطمعنم ک بی نتیجه نمیمونه چون اون دنیا حضرت فاطمه شفاعتم و ب خدا میکنه ک اگر گناهی هم کردم ببخشه و همین چادر مزخرف نیم متر پارچه باعث میشه راه بهشت برام خیلیییییی راحت شه

...
...
2 سال قبل

سلام عید همگی مبارک ♥️
چرا پارت بعدی نمیاددد؟؟؟

مخملی
مخملی
2 سال قبل

سلام ترنج جانم ، عیدت مبارک باشه. خوشگله شما یه عیدی نمی خوای به ما بدی؟‌یه پارت بذار دیگه مهربونم.

مخملی
مخملی
2 سال قبل

مثل همیشه عالی.
بخصوص اون یه تیکه که گفت تن شهیدا تو گور می لرزه😂 خیلی خوب بود.
ترنجی دارت بعد رو بذار که طاقتمون طاق شد

...
...
2 سال قبل

پارت بعدی چرا نمیاد؟؟؟ چیشده؟؟؟

نشناس
نشناس
2 سال قبل

ترنج یعنی نویسنده تا بعد عید پارت نمیده؟

Mahsa
Mahsa
پاسخ به  نشناس
2 سال قبل

ترنج خودش نویسنده هس

صحرا
صحرا
2 سال قبل

چرا پارت بعدی رو نمیزاری مگه میخواد چیکار کنه

ارزو۴۵۶_&
ارزو۴۵۶_&
پاسخ به  صحرا
2 سال قبل

رمانت و دوست داشتم با اینکه خیلی نقص داشت ولی الان همون یه کوچولو هم رمانت و دوست ندارم چون هم پارت دیر میزاری هم رمانت مناسب نیست برای خوندن

ارزو۴۵۶_&
ارزو۴۵۶_&
پاسخ به  صحرا
2 سال قبل

رمانت و دوست داشتم با اینکه خیلی نقص داشت ولی الان همون یه کوچولو هم رمانت و دوست ندارم چون هم پارت دیر میزاری هم رمانت مناسب نیست برای خوندن

ارزو۴۵۶_&
ارزو۴۵۶_&
پاسخ به  صحرا
2 سال قبل

رمانت و دوست داشتم با اینکه ولی الان اصلا دوسش ندارم

ناشناس باشم؟
ناشناس باشم؟
پاسخ به  ارزو۴۵۶_&
2 سال قبل

😂😂😂😂رمانشو دوست داشتی با اینکه الان اصلا دوستش نداری؟
جررررر
😂چ سمی هستی تو

ارزو۴۵۶_&
ارزو۴۵۶_&
پاسخ به  ناشناس باشم؟
2 سال قبل

تو خفه😂😂😂😂

ارزو۴۵۶_&
ارزو۴۵۶_&
پاسخ به  ناشناس باشم؟
2 سال قبل

تو خفه 😂اول درست بخون بعد زر بزن😂😂😂

ناشناسم
ناشناسم
پاسخ به  ناشناس باشم؟
2 سال قبل

😂😂😂کامنت بالاییشم سوتی داد (رمانتو با نقصاش دوست داشتم ولی اصلا مناسب نیسسسس)
آرزوجان گل من آخه این چی داره که مناسب نباشههههههه قوربونتتتتتتتتت😐😂
والا رمان قبلیش حداقل بی تی اس ام داش این یکی بی تی ای امش بیخیال برادران بسیجی هم اضاف شدن👳🏻‍♂️🖐🏻😂😂😂

دنیا
دنیا
پاسخ به  صحرا
2 سال قبل

میخواد کوه بکنه🤗😂😂😂😂

دریا
دریا
2 سال قبل

سلام
واییییییییییی چرا پارت بعدی رو نمی زاری اوف

رها
رها
2 سال قبل

سلام.. ترنج جون پارت بعدی رو می میزاری..

شیرین
شیرین
2 سال قبل

سلام خواهش میکنم پارت های بیشتری بزارید.
آخه چند روزه پارت گذاشته نشده؟
لطفا پارت های بیشتری بذار

نگار
نگار
2 سال قبل

چرا پارت بعدی رو نمیزاری

...
...
پاسخ به  نگار
2 سال قبل

؟؟؟؟؟

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  ...
2 سال قبل

فک کنم نویسنده چن روز نباشن

ژینا گل من
ژینا گل من
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

حالا چ رمان خوبی داره که بخوایم برای چند روز نبودنش نگران بشیم😆

باران....
باران....
پاسخ به  ژینا گل من
2 سال قبل

ژینا گل من🙄
با تو نبود ک خودتو میندازی وسط
منظورش با اونایی بود که رمانو دنبال میکنن

بعدشم کسی کع از رمانی بدش بیاد اینجوری از پارت اول دنبال کننده رمان نمیشه(بعدشم بهونه بیاره ک مخوام کامنتا رو بخونم)

من نمیگم رمانش بیسته چون من رمانای مهرناز(ابهام) رو خوندمو رمانای این نویسنده قابل مقایسه با مهرناز نیست
ولی نه دیگه در این حد که بخواین راه به راه به نویسنده توهین کنید.
بعدشم تا یکی جوابتونو بده بگین این نویسندس
والا آدم تا این حد عقده ای ندیدم
حالا بگو من عقده ای نیستم ولی این کار شما کار آدمای عقده ایه🙄
(البته نه تنها شما منظورم با همه ی کساییه که نویسنده رو مسخره میکنن)
یکی شم همون پسره که اسمش امین بود… اون دیه فقط از کل رمان قد و وزن دختره رو خونده😒

ژینا گل من
ژینا گل من
پاسخ به  باران....
2 سال قبل

الانم با تو نبودم توام خودتو انداختی وسط😆بعدشم دلم میخواد به تو چه

باران....
باران....
پاسخ به  ژینا گل من
2 سال قبل

منم که نگفتم با من بودی🙄
خیلی وقته که مخوام بهت بگم که این کارت اشتباست
ولی مثل اینکه شما از اون دسته آدمای بیشعور و بی شخصیت هستین که هر کس هر چی بگه با دلایل مسخره و چرتو پرت میخواین حرفو حرف خودتون کنید…
قطعا و همینطور از طرز حرف زدنتون معلومه داخل خوانواده ای که از نظر شعور و شخصیت سطح پایینه بدنیا اومدین😏

ژینا گل من
ژینا گل من
پاسخ به  باران....
2 سال قبل

تو ک خانواده‌ت خوبن قاطی ما نشو اسکل بی شخصیت

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

ترنج جون پارت بعدی رو نمیزاری

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

پارت بعدی رو نمیزاری؟

مریم
مریم
2 سال قبل

سلام.
شهیدانی داریم که تیپ امروزی دارن اما مذهبی هست. شهید بابک نوری با وجود تیپ امروزی و زیبایی که داشت اما رفت سوریه و شهید شد🥲، همیشه نوع لباس باطن انسان ها رو مشخص نمیکنه🙂🙂🙂

💐
💐
2 سال قبل

تو شهید بابک نوری رو ببین فقط

Amir khan
Amir khan
2 سال قبل

خدایی خودت خنده ات نمیگیرد😂😂😂👇👇👇

قبل از اینکه شماره اش رو بگیرم منصرف شدم : من نمیتونم این رو عوض کنم که اونها خانواده واقعی خواهرم هستن .

ولی خب با این سفر یک هفته ای دور میماند از کسانی که چشم دیدنشان را نداشتم ‌ .

اجازه نمیدادم همراهم بیاد

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

پارت بعدی لطفا

شیرین
شیرین
پاسخ به  Mahsa
2 سال قبل

لطفا پارت های بیشتری بزارید

ROZA
ROZA
2 سال قبل

سمممم اخه کدوم مذهبییی ک عاشق راهیان توره تیپ اینجوری داره اخه نویسنده هم خدارو میخوای هم خرمارو؟

..
..
پاسخ به  ROZA
2 سال قبل

چرت نگو مگه کجا زندگی میکنی شما ؟
فکر کردی هر کی مذهبیه فقط پیراهن آستین بلند و دکمه تا آخر بسته با شلوار پارچه ای می‌پوشه ؟
ندیدی چندتا از شهدای مدافع حرم چه تیپایی داشتن ؟
دیگه اومدی ایراد الکی بگیریا 😉😉

جانان
جانان
پاسخ به  ..
2 سال قبل

بیا خودتونم قبول دارین
آخه کدوم آدم بسیجی میاد تیشرت سفید که عضله هاشو نشون بده با شلوار لی و کفش سفید بپوشه؟؟؟؟ خدایی نویسنده پیش خودت چی فکر کردی؟؟

💐
💐
پاسخ به  ..
2 سال قبل

تو شهید بابک نوری رو ببین فقط

...
...
پاسخ به  💐
2 سال قبل

👍👍👍👍
آراستگی و زیبایی چیزیه که خدا و پیامبر هم بهش سفارش کردن چه مرد چه زن خوشتیپ بودن گناه نیست چه مذهبی چه غیر مذهبی

💐
💐
پاسخ به  ...
2 سال قبل

بله چون خدا زیباست و زیبایی رو دوست داره اصلا پیامبر هزاران سال پیش که مردم از کثیفی کپک می زدن عطر مخصوص داشته لباس سفید می پوشیده و موهاش و شونه می کرده

جانان
جانان
پاسخ به  ...
2 سال قبل

کلا اسلام تا اونجا که ما فهمیدیم با خوشگل بودن مشکل داره خوشگلی یعنی یه پارچه ۱۰ متری الکی بکشی سرت😐بعدشم چادر برای عرب ها بود که زناشون رو چون باعث ننگ میدونستن با استفاده از اون قایم میکردن😑این چیش خوبه؟در حالی که لباسای ایرانیا همیشه بهترین بوده و شامل طرح و رنگ های قشنگی بوده که خانوما رو خیلی زیبا نشون میداده👍🏻یاد بگیریم مثل فرهنگ کشور خودمون باشیم نه بقیه😊

عسل
عسل
پاسخ به  جانان
2 سال قبل

شما اشتباه فهمیدی عزیزم..
منظور از حجاب در اسلام اصلااا همیچین چیزی نیست.. و حجابم فقط واس عرب زبان ها نیست واسه هر فرد مسلمیه.. اول برو اطلاعاتتون بروز کن..درست کن.. بعد بیا نظر بده..

جانان
جانان
پاسخ به  عسل
2 سال قبل

اتفاقا دقیقا همچین چیزیه ولی شماها چشماتونو بستین نمیخواین باور کنین چه خبره

جانان
جانان
پاسخ به  جانان
2 سال قبل

من فقط ب قوانین قدیمی کشور خودم عمل میکنم و اجازه نمیدم عربها با اسم و رسم پیغمبر هر غلطی میخوان بکنن

مریم
مریم
پاسخ به  جانان
2 سال قبل

حجاب ۱۰ متر پارچه نیست حجاب اینکه خودتو حفظ کنی فقط زنا نباید حجاب داشته باشن مردا هم باید حجاب داشته باشن اما چون ظرافت زن بیشتر در نتیجه حجاب بیشتری داره بعدم شما وقتی یه الماس داری به همه نشونش میدی نه قطعا یه جا مخفی میکنی
حجاب مخصوص عرب ها نیست برای همه هست. اگر به ۱۰۰ یا ۲۰۰ سال پیش نگاه کنی میبینی که حتی یهودی ها هم حجاب محکمی داشت قبل تر رو نگاه کنیم کسایی که حتی بی دین هم بودن حجاب داشتن. یه چیز دیگه اینکه در ایران باستان هم حجاب بود تازه اون موقع ارزش زیادی واسه زن قائل نبودن زنی که شوهر میکرد دیگه حق نداشت حتی برادر و پدرش رو ببینه و بعد ایران باستان هم حجاب بودوقتی یه زن بی حجاب هست یعنی همه هر جور که میخوان نگاش کنن و باهاش رفتار کنن اما اسلام با آوردن همچین حجابی باعث شده تا ارزش و جایگاه زن به تاراج نره.نمیدونم منظور شما از ۱۰ متر پارچه چادر هست یا لباس بلند اما باید بهتون بگم که نباید اينجوری دربارشون صحبت کنین چون حجاب و چادر یادگار حضرت زهراست و ما باید به عنوان یک زن مسلمان ازش حفاظت کنیم تا روز قیامت شرمنده خانوم نباشیم❤😊

عسل
عسل
پاسخ به  مریم
2 سال قبل

دقیقاا مريم جان 👍🏻💙

جانان
جانان
پاسخ به  عسل
2 سال قبل

خانوم کیه بابااااااا خدایی اینا رو قبول دارین؟؟؟؟؟

...
...
پاسخ به  جانان
2 سال قبل

جانان همه دارن میگن دهن گندتو ببند ببند دیگه اههه

جانان
جانان
پاسخ به  جانان
2 سال قبل

میدونی خفه شو یعنی چی؟خفهههههه شوووووووو
شماهایین ک گند زدین به این مملکت

...
...
پاسخ به  جانان
2 سال قبل

انقد دست و پا نزن ببند بابا مث قاشق نشسته هر حرفی از دهنت درمیاد میزنی.حد خودتو بدون بچه

~M
~M
پاسخ به  مریم
2 سال قبل

ایووول خواهرم دمت ولرم 🥰💖دختر مث ی مرواریدی هس ک ارزشمنده و هر کس باید براش ارزش قائل بزارع دختر هم باید ارزش خودشو بدونع و حضرت زهرا رو الگوی خودش قرار بده

~M
~M
پاسخ به  ~M
2 سال قبل

ببخشید قائل باشع

~M
~M
پاسخ به  مریم
2 سال قبل

ایووول خواهرم دمت ولرم 🥰💖دختر مث ی مرواریدی هس ک ارزشمنده و هر کس باید براش ارزش قائل باشع❤ دختر هم باید ارزش خودشو بدونع و حضرت زهرا رو الگوی خودش قرار بده

SARA
SARA
پاسخ به  جانان
2 سال قبل

اهان یعنی میگی چادربده خب اوکی .
من خودم کسی بودم ک میخواستم چادر رو بزارم کنار چون حس میکردم دست و پا گیره ولی میدونی چیو فهمیدم ؟
بزار بت بگم فهمیدم چادر واقعا یادگار حضرت فاطمه هست و از ایشون شخصیت خیلی خوبی توی تاریخ نام برده شده خلاصه ک نمیخوام فضا رو مذهبی و دینیش کنم فقط میخوام اینو بهت بگم چادر نیم متر پارچه سیاه زشت نیس ک رو سرت بکشی یه ارزشه یه پوشش مقدس اون تورو از گناه حفظ میکنه از بدی و ناپاکی ب هر حال میدونی ک هر ان ممکنه بشر خطا کنه و اینکه یکی بیاد بگه فرشتم دروغه ما چادریا هم فرشته نیسیم اما داریم برای فرشته و بهترین بودن در نگاه خداوند تلاش میکنیم و اینم مطمعنم ک بی نتیجه نمیمونه چون اون دنیا حضرت فاطمه شفاعتم و ب خدا میکنه ک اگر گناهی هم کردم ببخشه و همین چادر مزخرف نیم متر پارچه باعث میشه راه بهشت برام خیلیییییی راحت شه

O_O
O_O
پاسخ به  ..
2 سال قبل

من نمیدونم چیشد بحث رفت رو حجاب و اسلام 😐😆😆

👌👌

...
...
پاسخ به  O_O
2 سال قبل

اول زیبایی بود کشیده شد به حجاب

~M
~M
پاسخ به  O_O
2 سال قبل

ببخشید قائل باشع

SARA
SARA
پاسخ به  ..
2 سال قبل

عزیزم من خودم چادریم و سبک و تیپ چادریا رو میفهمم این دختره هیچیش ب چادریا نمیخوره ولی چادریه بابک نوری هم قبل از اینکه بره جنگ چندان مذهبی نبود ولی میره جنگ بشدت مذهبی و با خدا میشه من خودم چادریم گل ک این چیزا رو میگم 😐

دسته‌ها

58
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x