هم دانشگاهی جان پارت ۴۷ - رمان دونی

هم دانشگاهی جان پارت ۴۷

.

 

 

 

_مائده الان تو مطمئنی نمیای؟

مائده: اره بابا..مطمئنم شما برین خوش باشین..من یکمی کار دارم

جزومو کثیف نوشتم می‌خوام تمیز نویسش کنم

حموم برم همه ی لباسامم می‌خوام بشورم

_ اوووه باشه..چیزی نیاز نداری؟

مائده: نه فداتشم

_ قربونت..میری بالا بچها رو هم صدا بزن بیان پایین

زنگ بزن به یه رستورانی جایی برات ناهار بیارن شماره هاشونو نوشتم زدم رو در یخچال

ما هم همون بیرون یه چیزی میخوریم

مبینا: البته اگه محبوبه چیزی درست نکرده باشه

_ اووه یادم نبوداا

مائده زود بپر بالا ببین چیزی درست کرده یا نه

مائده: باشه

فعلا خدافظ

مواظب خودتون باشین

یگانه: ببین ببین..مائده

مائده: جان؟

یگانه: ببین جوری رفتار نکنی که این ارتینه پر رو بشه حواست باشه خب؟

یه جور سنگین و رنگین رفتار کن

خونسرد باش

باشه؟

مائده: چشم حواسم هست

بعدم یه چشمک زد و از ماشین پیاده شد و درو باز کرد رفت بالا

بعد از چند دقیقه معطل بودن بالاخره محبوبه اومد پایین

البته با لباس خونه

محبوبه: واای دلوین دم ظهری کجا میخوای بری؟

_ از کی منتظریم چرا نمیاین پس؟

محبوبه: آخه خب تو بگو کجا میخوای بری ما هم میایم پایین

_ هیچی بابا..روز آخری می‌خوام ببرمت یکی از پاساژای تهرون

میای یا نه؟

محبوبه: آخه خب ال‌..

_ محبوبه میای یا نه؟

محبوبه: باشه خب چرا آب روغن قاطی میکنی وایسا الان میام

یه قدم برداشت که بره

اما دوباره برگشت

_ چی شد پس؟

محبوبه: ببین من ناهار درست کردماا

مبینا: بیا بریم محبوبه… تو بیا بریم همونجا میخوریمممم

ظهر شد

با خنده پله ها رو طی کرد و رفت بالا و پس از گذشت پنج دقیقه با رامتین اومدن پایین

از پشت رل بلند شدم که رامتین بشینه

یگانه هم پیاده شد که محبوبه بشینه

رامتین: اووه سلام بچها

_ سلام جیییگر

بفرما بشین پشت رل که من حال اصلا ندارم

رامتین: چشم خانوم بهداد

چشم

بچها که نشستن تو ماشین رامتین ماشینو به حرکت در اورد

رامتین: خب خانوم بهداد بفرما کجا برم؟

یه نگاه به یگانه و مبینا انداختم

_ کجا بریم بچها؟

یگانه: بریم پاساژ (…)

مبینا: اره..اره نظر منم همینه

_ اوکی خب رامتین بپیچ چپ

گوشیم داشت زنگ میخورد

گذاشته بودم جلو فرمون

_ رامتین یه نگاه میندازی ببینی کیه؟!

رامتین گوشیو از پشت فرمون برداشت اسمشو نگاه کرد

به من من افتاده بود

نمیتونست هیچی بگه

گوشی رو از دستش کشیدم

_ خب خودشو کش…

چشمم که به مخاطبش افتاد حرفم یادم رفت

_ اری..اریا؟؟

رامتین بزن بغل جوابشو بده

رامتین: خودت جواب بده بهش بگو که ازش متنفری

_ نه رامتین..نه

نمی‌خوام صداشو بشنوم

صداشو بشنوم به هم میریزم

محبوبه: اره بزن کنار رامتین..

رامتین: باشه یه لحظه وایسین

ماشینو زد کنار و گوشیو از دست من گرفت و جواب داد

میخواست از ماشین پیاده شه که شونشو گرفتم و نذاشتم پیاده شه

رامتین: الو؟!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان تو را در گوش خدا آرزو کردم pdf از لیلا نوروزی

  خلاصه رمان :   غزال دختر یه تاجر معروف به اسم همایون رادمنشه که به خاطر مشکل پدرش و درگیری اون با پدر نامزدش، مجبور می‌شه مدتی همخونه‌ی خسرو ملک‌نیا بشه. مرد جذاب و مرموزی که مادرش به‌خاطر اتفاقات گذشته قراره دمار از روزگار غزال دربیاره و این بین خسرو خان… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان من نامادری سیندرلا نیستم از بهاره موسوی

    خلاصه رمان :       سمانه زیبا ارام ومظلومم دل در گرو برادر دوستش دکتر علیرضای مغرور می‌دهد ولی علیرضا با همکلاسی اش ازدواج می‌کند تا اینکه همسرش فوت می‌کند و خانواده اش مجبورش می‌کنند تا با سمانه ازدواج کند. حالا سمانه مانده و آقای مغرور که علاقه ای به او ندارد و سه بچه تخس که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ریکاوری
دانلود رمان ریکاوری به صورت pdf کامل از سامان شکیبا

      خلاصه  رمان ریکاوری :   ‍ شاهو یه مرد کورد غیرتیه، که به جز یه نفر خاص، چشماشو رو بقیه دخترا بسته و فقط اونو میبینه. اما اون دختر قبل از رسمی شدن رابطشون میزنه زیر همه چیز و با برادر شاهو ازدواج میکنه و این اتفاق باعث میشه که اون از همه دخترا متنفر بشه تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان روزگار جوانی

    خلاصه رمان :   _وایسا وایسا، تا گفتم بریز. پونه: بخدا سه میشه، من گردن نمیگیرم، چوب خطم پره. _زر نزن دیگه، نهایتش فهمیدن میندازی گردن عاطی. عاطفه: من چرا؟ _غیر تو، از این کلاس کی تا حالا دفتر نرفته؟ مثل گربه ی شرک نگاهش کردم تا نه نیاره. _جون رز عاطییی! ببین من حال این رو نگرفتم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیکوتین pdf از شقایق لامعی

  خلاصه رمان :       سَرو، از یک رابطه‌ی عاشقانه و رمانتیک، دست می‌کشه و کمی بعد‌تر، مشخص می‌شه علت این کارش، تمایلاتی بوده که تو این رابطه بهشون جواب داده نمی‌شده و تو همین دوران، با چند نفر از دوستان صمیمیش، به یک سفر چند روزه می‌ره؛ سفری که زندگیش رو دستخوش تغییر می‌کنه! سرو تو این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زمستان ابدی به صورت pdf کامل از کوثر شاهینی فر

    خلاصه رمان:     با دندوناش لبمو فشار میده … لب پایینیم رو .. اونو می ِکشه و من کشیده شدنش رو ، هم می بینم ، هم حس می کنم … دردم میاد … اما می خندم… با مشت به کتفش می کوبم .. وقتی دندوناش رو شل میکنه ، لبام به حالت عادی برمی گردن و

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
2 سال قبل

عالی

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x