خلاصه رمان: درباره دختری نا زپروده است ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولینبار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….
خلاصه رمان : سحر پدرش رو از دست داده و نامادریش به دروغ و با دغل بازی تمام ارثیه پدریش سحر رو بنام خودش میزنه و اونو کلفت خونه ش میکنه. با ورود فرهاد …
خلاصه رمان: بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لالهی گوشش میخورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده که وسط چلهی زمستان هیچ آتشی گرمش نمیکرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایتگر…
خیلی دوست دارم هم کلیپ و هم آهنگ با این آهنگ چه شبها یی که صبح نکردم
هعیی..
.
گشنگ بود که!
وای سلام یاسی جونم 😘😍خوبی عزیزم من چت روم جدیدو پیدا نمیکنم کوش😐
سلام اناااا
بد نیستم☹
تو خوبی عزیزم؟؟
دلم تنگت بود
کجایی تو باو😒
چت روم نزدیم
برو زیر اهنگ هایی ک قادر گذاشته
بچه ها اونجان
البته اینجا هم باشی میان
سلام خوشگل خانم خوبی؟ چه قشنگه کلیپه😍
سلام نیایش حونم
قربونت بد نیستم
تو خوبی؟؟
.
اه اره
خیلی احساسیه🥺
من اشکام سرازیر شد🥺
عالی باشی گلم❤️ منم عالیم 🌹 اره خیلی احساسیه🥺🥺😢