انتقام یا عشق (خون آشام) پارت چهاردهم

0
(0)

باید دور میشدم باید دور دور میشدم. میرفتم ازاین جنگل میرفتم میدونم ک سینره در کنار من کامل میدونم ک کنار من امنیت داره کنار من ارامش داره ولی نمیشه. باید دور شم اون نیمه هست و من کامل باید دور شم. درسته ک تمام این سال ها تنها دلیل وجودم اینجا اون بود ولی الان باید دور شم. میرم میرم و دوباره حکومت رو بدست میگیرم
حکومتی ک با وجود برادرم میدونم مشکلی ندارد اما اما باید برم شده ب خاطر حکومت خودم رو راضی کنم اما میروم
میترسم از حس و علاقه بینمون میترسم از اینکه زمانی حقیقت پدیدار شود، اگه بشهـ…… ولش کن بیام ب این فکر کنم وقتی ب خونه رسیدیم وسایلمو جمع کنم و با انیسا برم.
*سینره
چشمانم را ک باز کردم روی تختم بودم، کنار دستم مادربزرگم بود، خورشید از پنجره توی اتاق پیدا بود و کف اتاق پخش شده بود. مشخص بود ظهر هست. مادربزرگم روی صندلی کنارم خوابیده بود دستش زیر سرش بود و بافتنی اش روی زمین افتاده بود. بلند شدم و ارام در را باز کردم و ب پایین رفتم ب طرف اشپزخانه، لیوانی برداشتم در یخچال را باز کردم با دیدن نوشیدنی محبوبم خوشحال شدم ورداشتمش و درون لیوان ریختم در یخچاا را بستم. صندلی را عقب کشیدم و روی ان نشستم. جرعه جرعه نوشیدنی را نوشیدم. با یاد اوری ساندر لحظه ای ماتم زد من دره انیسا سنگ پرواز افتادن. باورم نمیشه الان ب راحتی تمام تو خونه نشستم و اون جونمو نجات داده باید ازش تشکر کنم. لیوان را میشورم
میخواهم مقداری کلوچه برایش ب عنوان هدیه درست کنم در فر را ک باز میکنم بادیدن انهمه کلوچع محبوب من شاد میشوم زحمت اینکار را مادربزرگم کشیده البته کمی عجیب است چون مقدار کلوچه زیاد است همینطور مقدار نوشیدنی داخل یخچال، سبدی بر میدارممقداری کلوچه و نوشیدنی درون ان میگذارم و با پارچه ای روی ان را میپوشانم. ارام ب طبقه بالا میروم مادربزرگم خواب است میدانم خوابش نسبتا سنگین است برای او نامه ای مینویسم ک تا شب ب خانه می ایم و برای جبران زحمات دوستم میروم. لباس دامنی زرد رنگی میپوشم با رنگ پوستم تضاد جالبی ایجاد میکند ب سمت در میروم و ب سمت کلبه راه می افتم. بعد از کمی راه رفتن ب کلبه میرسم دستم سنگین است و حسابی گرمم شده. جلوتر میروم و در میزنم. کسی در را باز نمیکند باز هم در میزنم بازهم بازهم بازهم خسته میشوم. شاید ب بیرون رفته اند پس من خوراکی ها را جلوی کلبه میگذارم تا انها بادیدنش خوشحال شوند اما همین ک قصد گذاشتن انها را جلوی درب دارم با صدای پای کسی برمیگردم و………

منتظر نظراتتون هستم!♡♡

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۷۱۳ ۲۳۵۴۱۴۵۲۰

دانلود رمان کوئوکا pdf از رویا قاسمی 5 (1)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:   یه دختر شیطون همیشه خندون که تو خانواده پر خلافی زندگی می کنه که سر و کارشون با موادمخدره ولی خودش یه دانشجوی درسخونه که داره تلاش می‌کنه کسی از ماهیت خانواده اش خبردار نشه.. غافل از اینکه برادر دوست صمیمیش که یه آدم خشک و…
InShot ۲۰۲۳۰۲۲۶ ۱۲۴۶۳۴۱۷۸

دانلود رمان عاشقانه پرواز کن pdf از غزل پولادی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   گاهی آدم باید “خودش” و هر چیزی که از “خودش” باقی مانده است، از گوشه و کنار زندگی اش، جمع کند و ببرد… یک جای دور حالا باقی مانده ها می خواهند “شکسته ها” باشند یا “له شده ها” یا حتی “خاکستر شده ها” وقتی…
IMG 20230130 113231 220

دانلود رمان کلنجار 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       داستان شرحی از زندگی و روابط بین چند دوست خانوادگی است. دوستان خوبی که شاید روابطشان فرای یک دوستی عادی باشد، پر از خوبی، دوستی، محبت و فداکاری… اما اتفاقی پیش می آید که تک تک اعضای این باند دوستی را به…
dar emtedade baran3

رمان در امتداد باران 0 (0)

2 دیدگاه
  دانلود رمان در امتداد باران خلاصه : وکیل جوان و موفقی با پیشنهاد عجیبی برای حل مشکل دختری از طریق خواندن دفتر خاطراتش مواجه میشود و در همان ابتدای داستان متوجه می شود که این دختر را می شناسد و در دوران دانشجویی با او همکلاس بوده است… این…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۲ ۱۱۲۵۵۲۴۵۵

دانلود رمان کام بک pdf از آنید 8080 2 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان : کام_بک »جلد_دوم فلش_بک »جلد_اول       محراب نیک آئین سرگرد خشن و بی رحمی که سالها پیش دختری که اعتراف کرد دوسش داره رو برای نجاتش از زندگی خطرناکش ترک میکنه و حالا اون دختر رو توی ماموریتش میبنه به عنوان یک نفوذی..
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۳ ۲۳۱۴۰۶۳۸۵

دانلود رمان طلایه pdf از نگاه عدل پرور 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       طلایه دخترساده و پاک از یه خانواده مذهبی هست که یک شب به مهمونی دوستش دعوت میشه وتوراه برگشت در دام یک پسر میفته ومورد تجاوز قرار می گیره دراین بین چند روزبعد برایش خواستگار قراره بیاید و.. پایان خوش
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۸۳۷۶۸۲

دانلود رمان همیشگی pdf از ستایش راد 4 (1)

4 دیدگاه
  خلاصه رمان :       در خیالم درد کشیدم و درد را تا جان و تنم چشیدم؛ درد خیانت، درد تنهایی، درد نبودنت. مرغ خیالم را به روزهای خوش فرستادم؛ آنجا که دختری جوان بودم؛ پر از ناز و پر از احساس. آنجایی که با هم عشق را…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

17 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ستایش
ستایش
2 سال قبل

پس پارت کو نویسنده جان؟

مهسا
2 سال قبل

سلام امروز پارت نمیزاری نویسنده جون؟

جولیتِ رومیوو
جولیتِ رومیوو
2 سال قبل

چرا ول نمی‌کنی بچهههه هی برو دم کلبه هی یه چیزیت بشه هی برا مادربزرگت نامه بنویس میزنمش آخر 😂😂خلاصه رمانت خوبه 🤜🏻♥️

مهسا
2 سال قبل

مثل همیشه بینظیری💎💖❤

Zeinab
Zeinab
2 سال قبل

چی میتونم بگم وقتی بهترینه ❤️💋

Zeinab
Zeinab
پاسخ به  Yalda. post
2 سال قبل

فداتم ❤️💋

سپیده
سپیده
2 سال قبل

رمانت عالیه موفق باشی
ولی پارت هاش کمن منم مجبور میشم چند روز نخونم بعد همه رو با هم بخونم ک تو خماری نمونم
بجز اینکه پارت هات کمن رمانت خیلی خوبه♥♥

سپیده
سپیده
پاسخ به  Yalda. post
2 سال قبل

کاش بقیه نویسنده ها هم از تو یاد بگیرن (مخصوصا نویسنده رمان دلارای)
💝💝💝

ستایش
ستایش
پاسخ به  سپیده
2 سال قبل

اخ اخ اخ افرین بخدا دلارای دیگه خسته کننده شده😒. از پارت ۱۲٠تا ۱۲۳منتظر هستیم اینا از ارایشگاه برسن به تالار که نمیرسن انگار تالارشون اون ور دنیاست😂😒

دسته‌ها

17
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x