انتقام یا عشق (خون آشام) پارت نوزدهم

0
(0)

و با دستانش سمتی را نشان داد با دیدن آلوینا لحظه ای ماتم برد اون ک بعد از قضیه خواستگاری پدرم و مراسم خاطره انگیز دیگه ت این سهر دیده نشد البته ب من گفته بود ک برمیگرده و عشقی رو ک توی دلمه رو نابود میکنه. بی توجه خواستم برگردم و با انیسا برم ولی با دستی ک روی شونم خورد برگشتم
-سلام ساندر
-سلام
-خوبی؟ چیشد امدی اینجا؟
-تشکر فکر نمیکنم باید ب تو هم جواب پس بدم بابت بودم تو سرزمین خودم
با جواب کوبنده من سکوت کرد ولی میدونستم این ارامش قبل طوفان هست
من هم بی تفاوت ب وجودش ب سمت دخترک رفتم دستمو روی سرش کشیدم تل گلی رو ک روی سرش بود پژمرده بود با حرکت کوچک دستم روی سرش گل ها شاد شدند و طراوت گرفتند. تا اون لحظه آلوینا ب تماشای من ایستاده بود. انگار خسته شده بود ب سمت انیسا رفت. با او در حال گفت و گو بود. منم برای اینکه نشونش بدم چقدرررر با ارزشه برام دست دخترک رو گرفتم و ب سمت عمارت رفتم. دخترک خیلی خوشگل بود منو رو یاد سینره می انداخت درسته باید هر چیزی رو ک منو یاد اون میندازه از زندگیم دور کنم ولی الان وقتش نبود خسته بودم و دلم ارامش میخواست تا وقتی ت جنگل بودم ب دیدنش از دور میرفتم و در حسرت بغل کردنش بودم اما حال در حسرتم ک چرا ارامشش رو بهم زدم
در راه تنها ب سکوت اکتفا کردم اما متوجه شدم ک انیسا با خانم کنه بدنبالمون بودن. وقتی ب در عمارت رسیدیم با دیدن ارام سرزمین کنه جون تعجب کردم چرا من انقدر بی شانسم؟ چرا واقعا اینا از کجا میدونستن من اینجام؟ هعی خدایا شکرت امدم اینجا ارامش داشته باشم ک ب لطف کنه و پدر بزرگوارشون بهم زده میشه.
کالسکه پدر کنه جون با رسیدن ما باز شد مردی بلند قامت خم شد روب روی در کالسکه دراز کشید دستانش را پاییه بدنش کرد و پادشاه پدر کنه جون پایش را روی کمرش گذاشت و پایان امد. پدر کنه بر عکس خودش چاق بود ب معنای واقعی چاق بود در حدی چاق بود ک مبل سلطنتی ت قصرش سه برابر مبل های عادی بود. لباسی بلند ب رنگ قرمز با مخمل سفید تاجی ک ب جرات میتوانم بگم با فروشش میتوانستیم هم سرزمین من هم سرزمین خودشو تا هزاران سال سیر نگه داره. امد پایان من هم ب رسم ادب ب سمتش رفتم سال ها پیش قبل مرگ پدرم این مردک خپل دوست صمیمی پدرم بود.
-سلام
-(با نفس نفس ک ناشی از چاقیش بود جواب داد) سـ… ـلام سـ… ه هــ. اندر جان خوبی؟
-ممنون. اینجا کاری دارید
-از الوینا شنیدم داری میای منم امدم
-از آلوینا.؟؟
جالب بود چرا آلوینا همچین چیزی رو باید بدونه
در عمارت باز شد و برادرم ب جمع ما پیوست بعد از گفت و گو من عذر خواهی کردم خواستم ب سمت عمارت برم اما با امدن الوینا لحظه ای شک زده شدم. آلوینا لحظه ای عذر خواهی کرد ب داخل کالسکه رفت اکنون ک بیرون امده بود از اون الوینا ی الوینا دیگه ساخته شدع بود
چشمانی بنفش تیره صورت برنزه لبانی قرمز رنگ.لباسی چسبان ب رنگ مشکی براق، چکمه تا پایین زانو و موهایی بلند. ترکیب زیبایی بود ترکیبی ک با لبخندش همه را کامل کرد اما نه برای منی ک سینره تمام زندگیم بود. ب سمت عمارت رفتم و بی توجه ب مستخدم ها ک از رفتار سرد من تعجب زده شده بودند ب سمت اتاقم رفتم کلن این اتفاقات شاید در عرض 20دقیقه اتفاق افتاده بود و این نشون میداد شاید سینره از کلبه ب سمت خونه خودشون رفته باشه. ب سمت حموم رفتم. دوش اب را باز کردم و ب سمت اب سرد بردمش بدن من مثل همه خون اشام ها سرد بود ولی اب سرد برای حالم بهتر بود. بعد از ی دوش سرسری بیرون امدم. با حوله ی تنم روی تخت نشستم، پاهامو مثل بچگی سینره وقتی روی تختش مینشست و من از دور تماشاش میکردم تکان دادم پای چپم جلو میرفت و پای راستم عقب. پاهام گاهی زیر تحت میرفت، لحظه ای پایم با جعبه ای برخورد کرد. از اتاقم چیزی یادم نمانده پس ب زیر تخت رفتم و جعبه را در اوردم. جعبه ای ب رنگ مشکی ک مکعب مستطیل بود و با ربانی قرمز بسته شده بود در جعبه را باز کردم و با عکسهایـ….

سلام دوستان♡♡

امیدوارم از رمان خوشتون امده باشه،منتظر نظراتتون هستم. قصد دارم روزی دو پارت بزارم یکی صبح ساعت11/40دقیقه و یکی در ساعت 21/30شب لطفا نظراتتون رو بهم بگید تا اگه موردی هست رمان رو اصلاح کنم🥺

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20230127 013604 6622

دانلود رمان شوهر آهو خانم 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :           شوهر آهو خانم نام رمانی اثر علی محمد افغانی است . مضمون اساسی این رمان توصیف وضع اندوه بار زنان ایرانی و نکوهش از آئین چند همسری است. در این رمان مناسبات خانوادگی و ضوابط احساسی و عاطفی مرتبط بدان بازنمایی…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۲۲۱۰۴۳۷۲۶

دانلود رمان بچه پروهای شهر از کیانا بهمن زاده 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       خب خب خب…ما اینجا چی داریم؟…یه دختر زبون دراز با یه پسر زبون درازتر از خودش…یه محیط کلکلی با ماجراهای پیشبینی نشده و فان وایسا ببینم الان میخوایی نصف رمانو تحت عنوان “خلاصه رمان” لو بدم؟چرا خودت نمیخونی؟آره خودت بخون پشیمون نمیشی…
رمان خواهر شوهر

رمان خواهر شوهر 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان خواهر شوهر خلاصه : داستان ما راجب دونفره که باتمام قدرتشون سعی دارن دونفر دیگه باهم ازدواج نکنن یه خواهر شوهر بدجنس و یک برادر زن حیله گر و اما دوتاشون درحد مرگ تخس و شیطون این دوتا سعی می کنن خواهر و برادرشون ازدواج نکنن چه…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۰ ۲۰۴۷۵۲۱۰۲

دانلود رمان ملت عشق pdf از الیف شافاک 4 (1)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان: عشق نوعی میلاد است. اگر «پس از عشق» همان انسانی باشیم که «پیش از عشق» بودیم، به این معناست که به قدر کافی دوست نداشته‌ایم. اگر کسی را دوست داشته باشی، با معناترین کاری که می‌توانی به خاطر او انجام بدهی، تغییر کردن است! باید چندان تغییر…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۴ ۲۱۴۷۲۱۹۷۸

دانلود رمان کنار نرگس ها جا ماندی pdf از مائده فلاح 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان : یلدا پزشک ۲۶ ساله ایست که بخاطر مشکل ناگهانی که برای خانواده‌اش پیش آمده، ناخواسته مجبور به تغییر روش زندگی خودش می‌‌شود. در این بین به دور از چشم خانواده سعی دارد به نحوی مشکلات را حل کند، رویارویی او با مردی که در گذشته درگیری…
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۸۰۳۴۲۰۹۶

دانلود رمان اوژن pdf از مهدیه شکری 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       فرحان‌عاصف بعد از تصادفی مشکوک خودخواسته ویلچرنشین می‌شه و روح خودش رو به همراه جسمش به زنجیر می‌کشه. داستان از اونجایی تغییر می‌کنه که وقتی زندگی فرحان به انتقام گره می‌خوره‌ به طور اتفاقی یه دخترسرکش وارد زندگی اون میشه! جلوه‌ی‌ بهار…
IMG ۲۰۲۱۰۸۰۱ ۲۲۲۲۲۸

دانلود رمان مخمصه باران 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     داستان زندگی باران دختری 18 ساله ای را روایت میکند که به دلیل بارداری اش از فردین و برای پاک کردن این بی آبرویی، قصد خودکشی دارد که توسط آیهان نجات پیدا میکند…..
1050448 سیم خاردار روی حصار تاریک عکس سیلوئت تک رنگ

دانلود رمان حصاری به‌خاطر گذشته ام به صورت pdf کامل از ن مهرگان 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:       زندگی که سال هاست دست های خوش بختی را در دست های زمستانی دخترکی نگذاشته است. دخترکی که سال هاست سر شار از غم،نا امیدی،تنهایی شده است.دخترکی با داغ بازیچه شدن.عاشقی شکست خورده. مردی از جنس عدالت،عاشق و عشق باخته. نامردی از جنس شیطانی،نامردی…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مهسا
2 سال قبل

بهتر از این نمیشه 😍❤❤

عالیهههه♡♡♡♡

Zeinab
Zeinab
2 سال قبل

رمانت خیلی قشنگه ❤️💋

یوسف محمودی
یوسف محمودی
2 سال قبل

تا اینجا که خوب بوده دستت درد نکنه روزی دوتا پارت طولانی می زاری عالییی ♥️🤤

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x