رمان دونی

رمان آتش شیطان پارت 126

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥

 

 

 

 

 

صدای قدم هاش و سپس باز کردن دری اومد

با صدای آروم تری ادامه داد:

 

– از صبح رفته تو اتاق کنفرانس یه دقیقه به حنجرش استراحت نداده اینقدر که داد زده!

گوش کن!

 

دوباره صدای باز کردن دری اومد و بعد دایانی بود که فریاد میزد و اینقدر صداش بلند بود که می‌تونستم خیلی واضح صداش رو بشنوم!

 

 

” من به همتون گفته بودم تا آخر این ماه می‌خوام شو این کالکشن جدید رو راه بندازم اما هی درخواست تمدید وقت برای من می‌فرستید؟!

من دارم ماهی خداتومن به ریز و درشتتون حقوق میدم که اینطوری به شرکت ضرر بزنین؟!؟

اگه تا آخر هفته همتون گزارش کارتون رو به صولت تحویل دادین و آمادگیتون رو برای آخر ماه اعلام کردید که هیچ!

وگرنه همتون رو اخراج میکنم!

شده کارخونه رو ورشکست کنم درشو تخته کنم، اما حقوق مفت به شما ها نمیدم!

چند وقت سرکشی و‌ گزارش روزانه نداشتیم فکر کردید محب گاوه میتونین خوووب بدوشینش؟!؟ ”

 

 

صداش رفته رفته محو شد، انگار آزاد فاصله رو بیشتر کرده بود.

 

از تعجب نمی‌دونستم چی بگم.

دایان همیشه آروم چرا اینطوری شده بود؟!

 

شاید پیش من همیشه وجه آرومش رو نشون می‌داد.

اما باز هم توقع نداشتم اینطوری با کارمنداش برخورد کنه!

 

ناخداگاه یاد پیج اینستاگرامش افتادم.

یاد ویدئو هایی که می‌گرفت!

 

همه کارگراش ازش راضی‌بودن و برخورد دایان هم باهاشون به شدت محترم و خوب بود!

پس الان چی شده بود؟!؟

 

– شنیدی؟!

باز تو بگو کجاش عصبی و دوقطبیه!

 

– ولی دایان که خیلی با کارگراش خوب برخورد می‌کنه!

چنتا ویدئو ازش تو کارخونه دیدم، خیلی محترم بود!

 

 

 

 

 

 

– کارگرا بله!

اینایی که داشت قهوه ایشون می‌کرد همه سرپرست ها و مدیرای قسمت های مختلف‌ بودن!

حالا درسته بشدت از زیرکار در رو و آشغالن، ولی هیچ کی توقع این برخورد رو نداشت!

 

– چرا مگه چیشده؟!

 

– والا منم نمی‌دونم!

از اون شبی که رفتیم دزدی کلا جنی شده انگار.

شرکتو گذاشته رو سرش.

وقتی راه میره بچه ها نفسشونو حبس میکنن که یه وقت بهشون گیر نده!

 

– وا یعنی چی خب؟!

تو دلیلش رو نمی‌دونی؟!؟

 

– دیگه اینقدرا هم داداشی نشدیم باهم که بیاد بگه مشکلش چیه!

دیدی که، بعد چند سال تازه اجازه داد از آقای محب، دایان صداش کنم!

 

حدسم رو به زبون اوردم:

 

– یعنی تو اون فایلایی که اون شب پیدا کردیم، چیزی پیدا کرده که اعصابش رو خورد کنه؟!

 

– به فکر منم رسید، ولی مطمئن نیستم!

 

– اصلا زنگ زدم همین رو بپرسم ازت.

اینکه اون فایلا چیشد؟

چی بود توش اصلا؟!

 

– والا منم خبر ندارم!

همون شب ازم گرف گفت خبرشو بهمون میده.

 

– باید خودم باهاش صحبت کنم.

 

– موفق باشی!

 

از آزاد خداحافظی کرده و با فکری مشغول، به سمت خونه روندم.

 

این بعد جدید از شخصیت دایان برام تازگی داشت.

تنها عصبانیتی که من ازش دیده بودم، همون روزی بود که راجع به امیر فهمیده بود!

 

اما عصبانیت امروزش، حتی قابل مقایسه با اون هم نبود!

 

 

#ببخشید دیر شد،تقصیر فاطمه اس 😌🙋🏻‍♀️)

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان الماس pdf از شراره

  خلاصه رمان :     دختری از جنس شیشه، اما به ظاهر چون کوه…دختری با قلبی شکننده و کوچک، اما به ظاهر چون آسمانی پهناور…دختری با گذشته‌ای پر از مهتاب تنهایی، اما با ظاهر سرشار از آفتاب روشنایی…الماس سرگذشت یه دختره، از اون دسته‌ای که اغلب با کمترین توجه از کنارشون رد می‌شیم، از اون دسته‌ای که همه آرزو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آخرین این ماه به صورت pdf کامل از مهر سار

          خلاصه رمان :   گاهی زندگی بنا به توقعی که ما ازش داریم پیش نمیره… اما مثلا همین خود تو شاید قرار بود تنها دلیل آرامشم باشی که بعد از همه حرفا،قدم تو راهی گذاشتم که نامعلوم بود.الان ما باهم به این نقطه از زندگی رسیدیم، به اینجایی که حقمون بود.   پدر ثمین ناخواسته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان من به عشق و جزا محکومم pdf از ریحانه

    خلاصه رمان :       یلدا تو دوران دبیرستان تو اوج شادابی و طراوت عاشق یه مرده سیاه‌پوش میشه، دختری که حالا دیپلم گرفته و منتظر خواستگار زودتر از موعدشه، دم در ایستاده که متوجه‌ی مرد سیاه‌پوش وسط پذیرایی خونه‌شون میشه و… شروع هر زندگی شروع یه رمان تازه‌ست. یلدای ما با تمام خامی‌ها و بی‌تجربگی وارد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سودا
دانلود رمان سودا به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  ♥️خلاصه رمان: دختری به اسم سودا که عاشق رادمان هم دانشگاهیش میشه اما وقتی با خواهرش آشناش میکنه عاشق هم میشن و رادمان با خواهر سودا ازدواج میکنه سودا برای فراموش کردم رادمان به خارج از کشور میره تا ادامه تحصیل بده و بعد چهارسال برمیگرده اما میبینه هنوزم به رادمان بی حس نیست برای همین تصیمیم میگیره ازدواج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رویای گمشده به صورت pdf کامل از مهدیه افشار و مریم عباسقلی

        خلاصه رمان:   من کارن زندم، بازیگر سرشناس ایرانی عرب که بی‌پدر بزرگ شده و حالا با بزرگ‌ترین چالش زندگیم روبه‌رو شدم. یک‌روز از خواب بیدار شدم و دیدم جلوی در خونه‌ام بچه‌ایه که مادر ناشناسش تو یک‌نامه ادعا می‌کنه بچه‌ی منه و بعد از آزمایش DNA فهمیدم اون بچه واقعا مال منه! بچه‌ای که دوست

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لهیب از سحر ورزمن

    خلاصه رمان :     آیکان ، بیزینس من موفق و معروفی که برای پیدا کردن قاتل پدرش ، بعد از ۱۸ سال به ایران باز می گردد.در این راه رازهایی بر ملا میشود و در آتش انتقام آیکان ، فرین ، دختر حاج حافظ بزرگمهر مظلومانه قربانی میشود . رمان لهیب انتقام ، عشق و نفرت را

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

11 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همتا
همتا
9 ماه قبل

فدای سرت عزیزم
قربون دستت

ناشناس
ناشناس
9 ماه قبل

فدای سرتوننننن

رهگذر
رهگذر
9 ماه قبل

فدای تار موهات ندا جونم

خواننده رمان
خواننده رمان
9 ماه قبل

حالا یه بارم با تاخیر باشه تا سه مورد مشکلی نیست 😂

camellia
camellia
9 ماه قبل

خواهش می کنم. 😘 جه میشه کرد!دیگه تکرار نشه 😉 مرسی خانم ندا. 😍

آخرین ویرایش 9 ماه قبل توسط camellia
camellia
camellia
پاسخ به  neda
9 ماه قبل

چشمت بی بلا. 🤗 ❤

آخرین ویرایش 9 ماه قبل توسط camellia
دسته‌ها
11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x