رمان دونی

رمان آتش شیطان پارت 127

♥️🔥🔥🔥♥️🔥🔥🔥♥️🔥🔥🔥♥️

 

 

 

 

 

 

ساعت ۸‌ شب تصمیم گرفتم ‌دوباره باهاش تماس بگیرم.

احتمالا تا الان کارای مربوط به شرکتش، قطعا تموم شده بود!

 

پشت خط منتظر بودم و بوق هایی که می‌خورد رو می‌شمردم.

 

دیگه داشتم از جواب دادمش ناامید میشدم که با صدایی بم و خواب آلودی ” الو “یی گفت.

 

دوباره به ساعت نگاه انداختم.

مگه الان وقت خوابیدن بود!؟

 

حتما حال خوبی نداشت و داشت استراحت می‌کرد که مزاحمش شدم!

 

حسی بدی گرفته و خواستم عذرخواهی کنم که صدای دایان دوباره بلند شد.

 

انگار کمی هوشیار تر شده و بود و برخلاف اول، اسم تماس گیرنده رو دیده بود که گفت:

 

– تابش؟؟

چرا حرف نمی‌زنی عزیزم؟!

 

سعی کردم به ” عزیزم ” گفتن و حس خوبش بی توجه باشم و گفتم:

 

– ببخشید، فکر کنم بد موقع تماس گرفتم!

 

– مشکلی نیست!

میگرنم عود کرده بود، قرص خوردم یکم زود خوابیدم.

 

حالا که فهمیدم میگرن داره و دقیقا تو تایمش، مزاحم استراحتش شدم؛ بیشتر عذاب وجدان گرفتم.

 

لبم رو زیر دندون گزیده و جواب دادم:

 

– وای ببخشید اصلا خبر نداشتم.

من بعدا تماس می‌گیرم!

 

ثانیه ای مکث کرده و بی درنگ ادامه دادم:

 

– البته خودت زنگ بزن!

هروقت که حالت بهتر شد.

 

با همون صدای بمش، خنده آهسته ای کرد و گفت:

 

– خوبم الان، نگران نباش!

 

– مطمئنی خوبی؟!

نیازی به دکتر نیست؟!

 

– نه عزیزم، احتیاجی نیست!

حالا بجای این حرفا بگو چیشد که تماس گرفتی، قطعا برای احوال پرسی نبوده!

 

 

 

 

 

 

 

گلویی صاف کرده و بعد از کمی‌ بالا پایین کردن حرفام، گفتم:

 

– راستش زنگ زدم راجع به اون فایلا ازت سوال بپرسم.

 

سکوتش رو که دیدم، با تردید ادامه دادم:

 

– دیدیشون؟!

چیز خاصی دست گیرت شد؟!

 

بعد از نفس عمیقی جواب داد:

 

– آره خیلی چیزا دست گیرم شد!

 

– خب ارزش قانونی دارن؟!

میشه ازشون به عنوان مدرک حساب کرد؟!!؟

 

– آره، قطعا دارن!

 

– خب پس لازم نیست خطر معامله با اون آدم رو به جون بخریم، درسته؟!

می‌تونیم خیلی راحت تو دادگاه ارائشون بدیم!

 

– نه؛ به این آسونی ها هم نیست!

 

نفس دیگه ای گرفت و ادامه داد:

 

– آدمی که این همه سال تو دستگاه خودشون بوده و نه تنها با کله گنده ها می‌گرده، بلکه خودشم از همون کله گنده هاست؛ به این آسونی ها از راه قانونی زمین نمی‌خوره!

باید این آدم کثیف رو با یکی کثیف تر از خودش کنار زد.

شنیدی میگن برای کنار زدن یه شیطان، باید از یه شیطان دیگه کمک گرفت؟!

اینم همونه!

 

 

به حرفاش کمی فکر کردم.

حق با اون بود!

 

نمیشد بی گدار به آب زد.

اگه مدارک رو به دادگاه ارائه کردیم و اون تونست خیلی راحت بخاطرش تبرئه شه چی؟!؟

 

 

 

 

 

 

 

 

بعد از کمی تامل، پرسیدم:

 

– درسته!

حالا برنامت چیه؟!

اصلا تو اون فایلا چی بود؟!

 

– یه نمونه از هر نوع کثافط کاری که به ذهن بشر خطور کنه!

این گندابه خیلی بزرگتر از اونیه که فکرش رو می‌کردیم!

برای تو و آزاد یه کپی از اطلاعاتی که بدست اوردم رو می‌فرستم، بهتره شما هم بدونین با چه جونوری سر و کار داریم!

 

 

حرفاش چنتا حس مختلف رو بهم القا کرد.

خشم و نفرت و ترس!

 

حتی با اینکه هنوز خبری از اون اطلاعات نداشتم، اما با توجه به حال خراب دایان، دلم می‌خواست هرچه زودتر اون عوضی رو از روی زمین محو ‌کنم!

 

– باشه منتظرم برام بفرستی.

کی فایلا رو برای اون طرف می‌فرستی؟!

 

– اینو دیگه بسپر به من خانوم وکیل، تو نمی‌خواد نگرانش باشی!

تا اینجا هم بیشتر از وظایفت بوده.

 

 

کارای منو میذاشت پای وظیفه؟!

چون وکیلش بودم؟!؟!

 

– خودت هم خوب می‌دونی که فقط از روی وظیفه نیست!

 

مکثی کرد و با لحن ملایم تری ادامه داد

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دریچه pdf از هانیه وطن خواه

خلاصه رمان :       داستان درباره زندگی محياست دختری كه در گذشته همراه با ماهور پسرداييش مرتكب خطايی جبران ناپذير ميشن كه در اين بين ماهور مجازات ميشه با از دست دادن عشقش. حالا بعد از سال ها اين دو ميخوان جدای از نگاه سنگينی كه هميشه گريبان گيرشون بوده زندگيشون رو بسازن..     به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوزا جلد اول به صورت pdf کامل از میم بهار لویی

      خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رگ خواب از سارا ماه بانو

    خلاصه رمان :       سامر پسریه که یه مشکل بزرگ داره ..!!! مشکلی که زندگیش رو مختل کرده !! اون مبتلا به خوابگردی هست ..!!! نساء دختری با روحیه ی شاد ، که عاشق پسر داییش سامر شده ..!! ایا سامر میتونه خوابگردیش رو درمان کنه؟ ایا نساء به عشق قدیمیش میرسه؟   به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لانه‌ ویرانی جلد دوم pdf از بهار گل

  خلاصه رمان :         گلبرگ کهکشان دختر منزوی و گوشه گیری که سالها بابت انتقام تیمور آریایی به دور از اجتماع و به‌طور مخفی بزرگ شده. با شروع مشکلات خانوادگی و به‌قتل رسیدن پدرش مجبور می‌شود طبق وصیت پدرش با هویت جدیدی وارد عمارت آریایی‌ها شود و بین خانواده‌ای قرار بگیرد که نابودی تنها بازمانده کهکشان

جهت دانلود کلیک کنید
رمان اوج لذت
دانلود رمان اوج لذت به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  خلاصه: پروا دختری که در بچگی توسط خانوادش به فرزندی گرفته شده و حالا بزرگ شده و یه دختر ۱۹ ساله بسیار زیباست ، حامد برادر ناتنی و پسر واقعی خانواده پروا که ۳۰ سالشه پسر سربه زیر و کاری هست ، دقیقا شب تولد ۳۰ سالگیش اتفاقی میوفته که نباید ، اتفاقی که زندگی پروا رو زیر رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لیلی به صورت pdf کامل از آذر _ ع

    خلاصه رمان:   من لیلی‌ام… دختر 16 ساله‌ای که تنها هنرم جیب بریه، بخاطر عمل قلب مادربزرگم  مجبور شدم برای مردی که نمیشناختم با لقاح مصنوعی بچه بیارم ولی اون حتی اجازه نداد بچم رو ببینم. همه این خفت هارو تحمل کردم غافل از اینکه سرنوشت چیزی دیگه برام رقم زده بود     به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رمان خوان اعظم
رمان خوان اعظم
9 ماه قبل

دستتون درد نکنه زحمت کشیدید ندا بانو 😘😘

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x