رمان دونی

رمان آتش شیطان پارت 150

 

 

 

 

 

 

 

دم عمیقی گرفته و گفتم:

 

– راستش نمیدونم چطوری بگم!

حتی نمی‌دونم چطوری براش مقدمه چینی کنم که قابل هضم تر باشه؛ اما هرکاری هم که بکنم باز هم خبر شوک برانگیزیه!

 

مامان میون حرفم پرید و غرید:

 

– بگو دیگه دختر جون به لب شدم از دستت!

 

زبونی به لب های خشک شدم کشیده و گفتم:

 

– راستش مامان حرفی که می‌خوام بزنم راجع به باباست!

 

مکثی کردم که مامان به پشتی صندلیش تکیه داد و پرسید:

 

– بابات چی؟!

 

ناخداگاه به حامد نگاه کردم که از نگاه عجیبش نتونستم چیزی بخونم.

 

تعلل بیشتر رو جایز ندونسته و ادامه دادم:

 

– به تازگی متوجه یه چیزی شدم!

نمی‌دونم برای من خبر خوبیه یا بد؛ اما برای شما و حامد خبر خوبی نیست!

 

نگاهم رو تو مردمک های لرزون مامان دوخته و ادامه دادم:

 

– مامان بابا زندست!

 

در صدمی از ثانیه خشکی و بی حسی مطلقی سراسر صورت مامان رو فرا گرفت.

 

تمام عضله هایی که قبل از حرف زدنم از استرس منقبض شده بودن، تو چشم بهم زدنی باز شدن!

 

ناباوری و بهت رو میشد از همه اجزای صورتش خوند و سکوتی که کرده بود، نشون از عدم اعتمادش به حرفام داشت!

 

نگاهم رو به سمت حامد چرخوندم که با نگاه عبوس و اخم آلودش مواجه شدم.

 

تا نگاهم رو متوجه خودش دید، پرسید:

 

– چی داری میگی برای خودت تابش؟!

این دیگه چه شوخی مسخره ایه؟!؟

 

نالیدم:

 

– واقعا کاش یه شوخی مسخره بود، اما عین واقعیته!

حامد جون تو میدونی چه چیزایی قراره عوض بشه، درسته؟!

مجبور بودم زودتر بهتون بگم تا با همفکری هم….

 

 

 

 

 

 

مامان با لحنی زمزمه وار، بین حرفم پرید و پرسید:

 

– چی گفتی؟!

 

دستش که روی میز بود رو بین هردو دستم نگه داشته و حرفم رو دوباره تکرار کردم.

 

– مامان بابا زندست!

منم تازه باخبر شدم.

خبری نبود که بتونم ازت مخفیش کنم، وگرنه هرگز بهت نمی‌گفتم و نمیذاشتم به زندگیت برگرده!

اما متوجه اهمیت موضوع هستی، درسته؟!

 

مامان چشمای پر آب و لرزونش رو از من گرفت و به حامد داد.

با بلند شدن حامد از روی صندلیش، بهش نگاه کردم.

 

اخم هاش حسابی توی هم بود و گوشاش قرمز شده بود.

 

نگران هردوشون بودم و نمی‌دونستم برای آرامششون چیکار کنم.

 

حامد دستش رو تو جیب شلوار خونگیش فرو برد و فندک و سیگارشو ازش خارج کرد.

 

زیر سیگاری رو از کابینت برداشت و همونجا سیگارش رو روشن کرد.

 

قبلا هیچ وقت ندیده بودم توی خونه سیگار بکشه و همیشه تو حیاط می‌رفت.

 

می‌دونستم الان اونقدری اعصابش خورده که نخواد به همچین چیزایی دیگه اهمیت بده!

 

مامان تمام مدت سرش رو پایین انداخته و به دستای توی هم قفل شدمون، خیره بود.

 

حامد که به اواسط سیگارش رسید، به سمتم برگشت و پرسید:

 

– الان قانون طرف کیه؟!

من یا اون؟؟

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.6 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان تقاص یک رؤیا

    خلاصه رمان:   ابریشم دختر سرهنگ راد توسط گرگ بزرگترین خلافکار جنوب کشور دزدیده میشه و به عمارتش برده میشه درهان (گرگ) دلبسته ابریشمی میشه که دختر بزرگترین دشمنه و مجبورش میکنه باهاش ازدواج کنه باورود ابریشم به عمارت گرگ رازهایی فاش میشه که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در حسرت آغوش تو pdf از نیلوفر طاووسی

  خلاصه رمان :     داستان درباره ی دختری به نام پانته آ ست که عاشق پسری به نام کیارشه اما داستان از اونجایی شروع میشه که پانته آ متوجه میشه که کیارش به خواهرش پریسا علاقه منده و برای خواستگاری از پریسا پا به خونه ی اونها میذاره اما طی جریاناتی کیارش مجبور میشه که پانته آ رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دژبان pdf از گیسو خزان

  خلاصه رمان :   آریا سعادتی مرد سی و شیش ساله ای که مدیر مسئول یکی از سازمان های دولتیه.. بعد از دو سال.. آرایه، عشق سابقش و که حالا با کس دیگه ای ازدواج کرده می بینه. ولی وقتی می فهمه که شوهر آرایه کار غیر قانونی انجام میده و حالا برای گرفتن مجوز محتاج آریا شده تصمیم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد دوم) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

      خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به ترمه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهت میشم pdf از یاسمن فرح زاد

  خلاصه رمان :       دختری که اسیر دست گرگینه ها میشه یاسمن دختری که کل خانوادش توسط پسرعموی خشن و بی رحمش قتل عام شده. پسرعمویی که همه فکر میکنن جنون داره. کارن از بچگی یاسمن‌و دوست داره و وقتی متوجه بی میلی اون نسبت به خودش میشه اونو مثل برده تو خونه‌اش چند سال زندانی میکنه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
camellia
camellia
8 ماه قبل

و همچنین ممنون به خاطر این یکی.😘

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x