رمان بوسه بر گیسوی یار پارت 142

5
(7)

 

 

-بها تیکه تیکه شه واسه لوس بازیاش… کجایی؟!

 

لوس تر میشوم، برای اوی روانی!

-بگم کجام، چیکار میکنی؟!

 

به طرز دیوانه واری لب میزند:

-پاره ت میکنم حوری!

 

چقدر عصبانی! اخم میکنم و برایم تفریح است، اینطور درماندگی اش!

 

-قطع کنم؟!

وحشیانه داد میزند:

-تیکه تیکه ت میکنم!

 

خنده ام میگیرد و میترسم صدای خنده ام به بیرون برود. با اینحال میان خنده میگویم:

-دیگه چیکارم میکنی؟!

 

صدایش بالاتر میرود:

-نخند اونطوری… نخند بزغاله… حالم خرابه، نخند!

 

اُه! خب… حالش خراب است و بیشتر میخندم.

-خنده هامو دوست نداری؟!

 

صدای دیگری میشنوم:

-بهادر نصفه شبه…

 

بهادر بدون توجه به او، خیره به تصویرم میگوید:

– بگو خونه ای، کاریت ندارم…

 

نفس بلند و صداداری میکشم و یک طره موی سبز را توی دستم به بازی میگیرم. از سکوت و آرامشم بدش می آید و آرامتر میگوید:

-خونه ای نه؟!

 

لبی پیچ میدهم.

-کدوم خونه؟!

 

زهرخند واضحی میزند، با آن لب و لوچه ی پاره پوره!

-اذیتم نکن دیوس… هستی… موندی تا من بیام جرت بدم، مگه نه؟!

 

دیوانه است، دیوانه ی کله خرابِ وحشیِ… خاص؟!!

 

-نیستم…

-تو غلط میکنی! هستی…

 

خنده ی ریزی میکنم.

-بیا ببین هستم، یا نه!

 

-میام میام! باش… خب؟!

نمیخواهد قبول کند که رودست خورده!

 

 

 

-بیا ببین هستم، یا نه!

-میام میام! باش… خب؟!

 

نمیخواهد قبول کند که رودست خورده!

-که پاره م کنی؟!

 

تند سر تکان میدهد:

-آره ایول… هستی دیگه؟!

 

پررو!

-چی بگم بهت؟!

 

چشم میفشارد و ناله میکند:

-لعنت بهت دختر… بگو که نرفتی و وایسادی تا من بیام به خاطر کار امشبت دهنتو سرویس کنم…

 

صداقتش را کجای دلم بگذارم؟!

 

-مرسی که زنگ زدی بها… منو از دیدن این حالت بی نصیب نکردی!

 

وقتی نگاهم میکند، لبخند عمیقی میزنم و با عشق میگویم:

-عاشق دیدن لحظه ای بودم که بفهمی رفتم و نیستم! لحظه ی زیباییه!!

 

خنده ی درمانده ای دارد و اخم دارد و رنگش خراب و صورتش عرق کرده و زمزمه میکند:

-میکُشمت حوری…

 

سرم را با احساس برایش کج میکنم:

-عزیزم… دستت بهم نمیرسه…

 

صورتش از حرص رنگ خون میشود.

 

-من عزیزِ تو نیستم! اگه بودم می موندی… لااقل میموندی تا من یه دور مثل سگ بزنمت جون بدی، بعد بری… بی معرفت!

 

خنده ام رها میشود و میان خنده میگویم:

-عوضیِ مسخره ی خاص!

 

-دوستم داری؟!

 

نگاهش به قدری جنون وار است که حتم دارم اگر دستش به من برسد، هیچی ازم نمی ماند!

-عاشقتم اصلا!

 

-میای بزنمت؟

 

صدای آبتین می آید، که با خنده همراه است:

-بسه پسر، زده به سرت…

 

بهادر با حرص میگوید:

-رفته! میفهمی؟! رفته!!

 

لب زیرینم را گاز میگیرم، که بتوانم جلوی خنده ام را بگیرم… نمیشود… اصلا چرا بگیرم؟!

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۹ ۲۳۱۰۴۵۹۰۵

دانلود رمان هشت متری pdf از شقایق لامعی 1 (1)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان: داستان، با ورودِ خانواده‌ای جدید به محله آغاز می‌شود؛ خانواده‌ای که دنیایی از تفاوت‌ها و تضادها را با خود به هشت‌متری آورده‌اند. “ایمان امیری”، یکی از تازه‌واردین است که آیدا از همان برخوردِ اول، برچسب “بی‌اعصاب” رویش می‌زند؛ پسری که نیامده، زندگی اعضای محله‌ و خصوصاً خانواده‌ی…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۲ ۲۳۱۵۱۳۵۵۲

دانلود رمان دروغ شیرین pdf از Saghar و Sparrow 5 (2)

11 دیدگاه
    خلاصه رمان :         آناهید زند دانشجوی پزشکی است او که سالها عاشقانه پسر عمه خود کاوه را دوست داشته فقط به خاطر یک شوخی که از طرف دوست صمیمی خود با کاوه انجام میدهد کاوه او را ترک میکند و با همان دختری که…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۸۳۷۶۸۲

دانلود رمان همیشگی pdf از ستایش راد 4 (1)

4 دیدگاه
  خلاصه رمان :       در خیالم درد کشیدم و درد را تا جان و تنم چشیدم؛ درد خیانت، درد تنهایی، درد نبودنت. مرغ خیالم را به روزهای خوش فرستادم؛ آنجا که دختری جوان بودم؛ پر از ناز و پر از احساس. آنجایی که با هم عشق را…
IMG 20230123 230118 380

دانلود رمان مهره اعتماد 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     هدی همت کارش با همه دخترای این سرزمین فرق داره، اون یه نصاب داربست حرفه ایه که با پسر عموش یه شرکت ساختمانی دارن به نام داربست همت ! هدی تمام سعی‌اش رو داره میکنه تا از سایه نحس گذشته ای که مادر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 4.2 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
IMG 20230127 013646 0022 scaled

دانلود رمان نیمی از من و این شهر دیوانه 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   نفس یه مدل معروف و زیباست که گذشته تاریکی داره. راهش گره می‌خوره به آدم‌هایی که قصد سوءاستفاده از معروفیتش رو دارن. درست زمانی که با اسم نفس کثافط‌کاری های زیادی کرده بودن مانی سر می‌رسه و…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۶ ۱۴۳۳۳۳۳۳۳

دانلود رمان نهلان pdf از زهرا ارجمند نیا 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :           نهلان روایت زندگی زنی به نام تابان میباشد که بعد از پشت سر گذاشتن دوره ای تاریک از زندگی خود ، در کنار پسر کوچکش روزهای آرامی را می‌گذراند و برای ساختن آینده ای روشن تلاش می‌کند ، تا این که…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 3.9 (9)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Hani
Hani
1 سال قبل

پشمااااااااممممم چقدررررررر رر زیاااااااااددددد
بابا سابیدیمون با این پارت گذاشتنت 😒 

شادی
شادی
1 سال قبل

بعد از ۷ روز پارت گذاشتی اونم فقط چندتا حرف مفت حوری و بها همش بزنمت و میای و اینا واقعا متاسفم واسه نویسنده

ریحان
ریحان
1 سال قبل

سلام فاطمه جون خوبی عزیزم نویسنده این رمان میشناسی؟

ریحان
ریحان
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

میخوام ببینم عمه داره یا نه؟

Roya
Roya
پاسخ به  ریحان
1 سال قبل

تیکه سنگین بود ایول

زلال
زلال
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

فاطی چرا پارتگذاری هااز منظم بودن دراومدن واقعا حیف شدن

سارا
سارا
پاسخ به  زلال
1 سال قبل

اره واقعا هرروز به امید اومدن پارت جدید ولی متاسفانه هر پارت شده هفته به هفته

دسته‌ها

9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x