رمان بوسه بر گیسوی یار پارت 143

4.8
(5)

 

 

-ناراحت شدی از رفتنم؟

 

نگاهم میکند:

-آره به جانِ حوری… ضد حال خوردم اصلا از حرکتت!

 

وای خدا خدا… چطور نَمیرم برای اینطور بودنش؟!

-ای جان!

 

صورتش جمع میشود:

-چه کاری بود آخه با من کردی؟!

 

در سکوت نگاهش میکنم که بی طاقت و حال خراب میغرد:

 

-حالا باید دربه در دنبالت بگردم، تا پیدات کنم و بدتر حالتو بگیرم… کارمو سخت کردی، خدارو خوش میاد؟ کار خودتم سخت کردی… می موندی باهم حلش میکردیم دیگه، چرا پیچیده ش کردی؟!

 

آبتین با خنده میگوید:

-بابا این رد داده کلا… اتابک مُشتا رو زده تو سرت، که مخت تاب برداشته؟ بابا طرف رفت… تموم شد… دنبال چی دوباره بری بگردی؟

 

بهادر چشم از چشمهای براق من نمیگیرد.

-تموم نشد…

 

سر بالا و پایین میکنم:

-تموم شد بها…

 

میغرد:

-خفه شو حوری!

 

-بهادر..

 

رو به آبتین میغرد:

-برو بیرون! پا میشم به جای این، تو رو میزنم صدای سگ بدیا!

 

آبتین میخندد:

-باز به من چه؟!

 

-دستم به این نمیرسه، تو که دم دستمی!وایسادی اینجا رو اعصاب من میری!

 

اینبار من صدایش میزنم:

-بهادر جان…

 

بهادر هنوز مخاطبش آبتین است:

-خبر داشتی نه؟!!

 

این حجم عصبانیت، در مخیله ام نمیگنجد و تا به حال اینطور ندیده بودمش. آبتین میگوید:

-بابا ولم کن، خودتون افتادید به جون همدیگه، منو قاطی نکنید…

 

میگویم:

-آره بها، من و توییم…

 

بهادر همچنان نگاه برزخی اش به آبتین است:

-توام طرف اینی؟!

 

آبتین میگوید:

-اصلا من رفتم…

 

آبتین میپیچد و بهادر میغرد:

-وایسا بینَم!

 

سکوت میشود. انگار آبتین میرود، که بهادر خیره به من میگوید:

-اینم کشیدی سمت خودت؟!

 

خنده ام میگیرد.

-انقدر خودتو به در و دیوار نزن… وا بده!

 

عصبانی میخندد:

-تا دسته فرو کردی توم، وا بدم؟!

 

دهانم از بی ادبی اش وا می ماند.

-اِوا!

 

صورتش به لرزه می افتد. و با نگاه طولانی ای در چشمانم، آرام و خش دار میگوید:

-رفتی؟

 

بغض وحشتناکی توی گلویم می نشیند. این چه ریخت و نگاه و قیافه و صدایی ست، مرد؟!

-اوهوم…

 

نفس عمیقی میکشد و زمزمه میکند:

-بی معرفت…

 

 

 

 

 

 

 

نفس عمیقی میکشد و زمزمه میکند:

-بی معرفت…

 

دهانم از بی نفسی باز می ماند. و او بدون اینکه حرف دیگری زده شود، تماس را قطع میکند!

 

تصویرش از روی صفحه ی گوشی محو میشود. ثانیه ها همانطور می مانم…و نمیدانم کِی و چطور اشک از چشمم میچکد و با دهان باز مانده، آرام و بی صدا هق میزنم.

 

میان اشک و هق زدن، میخندم. گوشی را پایین میکشم و نگاهم به روبرو می ماند. گفت بی معرفت؟!

-هاه! مزخرف!!

 

چند لحظه ی دیگر سرم روی بالشت می افتد و لبهایم جمع میشود و چانه ام میلرزد و پرسید دوستم داری؟! خدایا این حالی که بین اشک و خنده گیر افتاده ام اسمش چیست؟!

 

او نفرت انگیزترین است و بی اراده زمزمه میکنم:

-بیشور!

 

چشم روی هم میگذارم و با حس و حال درهم و عجیب و سردرگمی ناله میکنم:

-دوسِت ندارم…

***

 

سوره ریزبینانه و دقیق توی صورتم زل زده و من درحال مرتب کردن موهای یک دست و رنگی ام هستم… تارهای حجیمِ خرمایی که لخت اطرافم سرازیر شده و بلندی اش تا پایین کمرم میرسد.

 

و رنگ های سبز و قرمز و آبی، میانشان به وضوح به چشم میخورد. همین امروز آرایشگر برایم ترمیم کرد و چتری هایم را بار دیگر مرتب کرد… تا من بازهم بشوم، همان حورای رنگی رنگی، چه چتریِ قشنگی!

 

-خوب شد موهام؟!

 

سوره نفس عمیقی میکشد و به جای جواب، سوال بی ربطی میپرسد:

-چشمات چقدر پف کرده!

 

عه… چشمهایم! چشمهای آرایش شده و خندان و… قرمز و… پف کرده ام!

-واقعا؟!

 

سری تکان میدهد:

-خودت نمی بینی؟

 

توی آینه دقیق میشوم… با وجود آرایش و چتری ها… خب بازهم مشخص است!

-عه آره… چرا؟!

 

پوزخندی میزند:

-از من میپرسی؟

 

لبی پیچ میدهم.

-شاید حساسیت کردم… این مداد چشم رو تازه خریدم… اولین بار استفاده میکنم…شاید.. واسه اونه!

 

-شایدم به خاطر کلی گریه کردنه…

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.8 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20230126 235220 913 scaled

دانلود رمان مگس 0 (0)

3 دیدگاه
    خلاصه رمان:         یه پسر نابغه شیطون داریم به اسم ساتیار،طبق محاسباتش از طریق فرمول هاش به این نتیجه رسیده که پانیذ دختر دست و پا چلفتی دانشگاه مخرج مشترکش باهاش میشه: «بی نهایت» در نتیجه پانیذ باید مال اون باشه. اولش به زور وسط…
irs01 s3old 1545859845351178

دانلود رمان فال نیک به صورت pdf کامل از بیتا فرخی 3.8 (6)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       همان‌طور که کوله‌‌ی سبک جینش را روی دوش جابه‌جا می‌کرد، با قدم‌های بلند از ایستگاه مترو بیرون آمد و کنار خیابان این‌ پا و آن پا شد. نگاه جستجوگرش به دنبال ماشین کرایه‌ای خالی می‌چرخید و دلش از هیجانِ نزدیکی به مقصد در تلاطم…
InShot ۲۰۲۳۰۷۱۳ ۲۳۵۴۱۴۵۲۰

دانلود رمان کوئوکا pdf از رویا قاسمی 5 (1)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:   یه دختر شیطون همیشه خندون که تو خانواده پر خلافی زندگی می کنه که سر و کارشون با موادمخدره ولی خودش یه دانشجوی درسخونه که داره تلاش می‌کنه کسی از ماهیت خانواده اش خبردار نشه.. غافل از اینکه برادر دوست صمیمیش که یه آدم خشک و…
رمان زیر درخت سیب

دانلود رمان زیر درخت سیب به صورت pdf کامل از مهشید حسنی 3.8 (5)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان زیر درخت سیب به صورت pdf کامل از مهشید حسنی :   من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود   فشاری که روی جسم خسته و این روزها روان آشفته اش سنگینی میکند، نفسهای یکی در میانش را دردآلودتر و سرفه های خشک کویری اش…
InShot ۲۰۲۳۰۳۱۶ ۰۰۳۳۰۵۷۱۳

دانلود رمان ماهی زلال پرست pdf از آزیتا خیری 3 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     جناب آقای سید یاسین میرمعزی، فرزند رضا ” پس از جلسات متعدد بازپرسی، استماع دفاعیات جنابعالی، بررسی اسناد و ادلهی موجود در پرونده، و پس از صدور کیفرخواست دادستان دادگاه ویژۀ روحانیت و همچنین بعد از تایید صحت شهادت شاهدان و همه پرسی اعضای…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۹ ۱۷۴۵۱۲۱۵۳

دانلود رمان فردا زنده میشوم pdf از نرگس نجمی 0 (0)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     وارد باغ بزرگ که بشید دختری رو میبینید که با موهای گندمی و چشمهای یشمی روی درخت نشسته ، خورشید دختری از جنس سادگی ، پای حرفهاش بشینید برای شما میگه که پا به زندگی بهمن میذاره . بهمن هم با هزار و یک دلیل…
IMG 20230123 235014 207 scaled

دانلود رمان سونات مهتاب 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :         من بامداد الوندم… سی و شش ساله و استاد ادبیات دانشگاه تهران. هفت سال پیش با دختری ازدواج کردم که براش مثل پدر بودم!!!! توی مراسم ازدواجمون اتفاقی میفته که باعث میشه آیدا رو ترک کنم. همه آیدا رو ترک میکنن. ولی…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۸ ۱۱۳۰۳۲۵۲۱

دانلود رمان دامینیک pdf، مترجم marya mkh 5 (1)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :     جذابیت دامینیک همه دخترهای اطرافش رو تحت تاثیر قرار می‌ده، اما برونا نه تنها ازش خوشش نمیاد که با تمام وجود ازش متنفره! و همین انگیزه‌ای میشه برای دامینیک تا با و شیطنت‌ها و گذشتن از خط‌قرمزها توجهشو جلب کنه تا جایی که…
IMG 20240522 075103 721

دانلود رمان طالع آغشته به خون به صورت pdf کامل از مهلا حامدی 5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان :   بهش میگن گورکن یه قاتل زنجیره‌ای حرفه‌ای که هیچ ردی از خودش به جا نمیزاره… تشنه به خون و زخم دیدست… رحم و مروت تو وجود تاریکش یعنی افسانه… چشمان سیاه نافذش و هیکل تومندش همچون گرگی درندست… حالا چی…
IMG 20231120 000803 363

دانلود رمان بخاطر تو pdf از فاطمه برزه کار 4 (2)

1 دیدگاه
    رمان: به خاطر تو   نویسنده: فاطمه برزه‌کار   ژانر: عاشقانه_انتقامی     خلاصه: دلارام خونواده‌اش رو تو یه حادثه از دست داده بعد از مدتی با فردی آشنا میشه و میفهمه که موضوع مرگ خونواده‌اش به این سادگیا نیست از اون موقع کمر همت میبنده که گذشته…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
زهرا
زهرا
1 سال قبل

❤ ❤ ❤ ❤

زلال
زلال
1 سال قبل

ای خدا کی به پارته خواستگاری بهادر از حوری میرسه؟🤣🤣🤣اه الان رسیده بود بخدا اگه بازی درنمیوردن و پارتگذاری دقیق بود

مه
مه
1 سال قبل

رفت تا هفته دیگه پارت جدید بیاد ☹🤦🏻‍♀️

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x