رمان دونی

 

 

* * * *

در صندلی که اسم من در آن نوشته شده نشستم‌.

 

کمی اضطراب کنکور ذهنم را آشفته کرده بود سعی کردم به خودم مسلط باشم.

 

مداد و پاکن را در دستانم می چرخاندم.

 

زمانی که امتحانم ترمم را بدون هیچ اشکالی بیست گرفتم‌.مشاور به من گفته بود حتما در کنکور هم موفق خواهم شد.

 

کل بچه ها ،به من حسادت می کردند و می‌گفتند چطوری درس هایت را بدون ،غلط پاس کرده ای؟

 

اما آنها نمی‌دانستند که من سر هر یک نمره جانم از تنم می رود و باز می‌گردد…

 

با صدای مراقب ناگهان از فکر بیرون آمدم.
داشت برگه ها را پخش می کرد.

 

تا برگه ها رسید به من.آن را با شتاب گرفتم به طوری که مراقب گفت:

 

_چته خانم الان پاره میشه‌.

 

و چشم غره ای نثارم کرد و رفت.حتی برایم مهم نبود چه حرفی به من گفته ،سریع مشغول نوشتن آن سوالات بودم.

 

_خانم محترم،باید اعلام کنن تا بنویسید!

 

_ببخشید

تا زمانی که اعلام کردن. سریع شروع به نوشتن کردم..

 

نمیدانم چند ساعت گذشته بود.
سه ساعت؟چهار ساعت؟ پنج ساعت؟
نمیدانم..تا برگه ها را سریع جمع کردن..بلند شدم.

 

خداروشکری گفتم و با چهره ی خندان بیرون آمدم.

 

با چهره ی داغان و شکسته ی راحله به سمتش رفتم و پچ زدم:

 

_چیشده راحله؟

 

_میخواستی چی بشه؟ریدم تو امتحان همه رو از روی شانس میزدم. کلی قراره از بابام فحش بخورم.

 

لبخند تلخی به لبانم آمد.
او از پدر اوقات خوبی نداشت ،من از مادر..دقیقه همه چیز برعکس بود.زندگی های هر آدمی فرق می کرد..

 

_اشکالی نداره،سعی کن سال دیگه بهتر بخونی یا بری آزاد.

 

پوزخندی زد و گفت:

 

_هه فکر می کنی بابام من و می‌فرسته آزاد؟بهم میگه تو ،تو این خونه اضافه ای..

 

با صدای پدر در پشت سرم هیستریک عقب رفتم و پشت سرم را نگاه کردم:

 

_وای دختر تو قراره امروز من و بکشی؟چی شد کنکور خوب دادی؟

 

لبخندی زدم ،اشکالی ندارد تو ذوقش بزنم؟؟سریع تغییر حالت دادم و شروع کردم به گریه کردم.

 

_وای بابا ،بدبخت شدم.همه رو شانسی زدم.

 

راحله از صندلی بلند شد و به رو به پدر گفت:

 

_سلام آقای مرادی!

 

_سلام دختر گلم…ترنم واقعا همه رو شانسی زدی؟

 

سری تکان دادم و دستم را گرفت و گفت:

 

_اشکالی نداره دخترم،دانشگاه آزاد و برای چی گذاشتن؟میبرمت اونجا…راحله جان ما دیگه داریم میریم.

 

به راحله چشمکی زدم و سوار ماشین پدر شدم.

 

‌⊱⋅—————⋅ 𔘓 ⋅—————⋅⊰

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان روابط به صورت pdf کامل از صاحبه پور رمضانعلی

      خلاصه رمان:     داستان زندگیِ مادر جوونی به نام کبریاست که با تنها پسرش امید زندگی می‌کنه. اونا به دلیل شرایط بد مالی و اون‌چه بهشون گذشت مجبورن تو محله‌ای نه چندان خوش‌نام زندگی کنن. کبریا به‌خاطر پسرش تو خونه کار می‌کنه و درآمد چندانی نداره. در همین زمان یکی از آشناهاش که کارهاش رو می‌فروخته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تاونهان pdf از مریم روح پرور

    خلاصه رمان :           پندار فروتن، مردی سیو سه ساله که رو پای خودش ایستاد قدرتمند شد، اما پندار به خاطر بلاهایی که خانوادش سرش اوردن نسبت به همه بی اعتماده، و فقط بعضی وقتا برای نیاز های… اونم خیلی کوتاه با کسی کنار میاد. گلبرگ صالحی، بهتره بگیم سونامی جوری سونامی وار وارد

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دل کش
دانلود رمان دل کش به صورت pdf کامل از شادی موسوی

  خلاصه: رمان دل کش : عاشقش بودم! قرار بود عشقم باشه… فکر می کردم اونم منو می خواد… اینطوری نبود! با هدف به من نزدیک شده بود‌…! تموم سرمایه مو دزدید و وقتی به خودم اومدم که بهم خبر دادن با یه مرد دیگه داره فرار می کنه! نمی ذاشتم بره… لب مرز که سهله… اگه لازم بود تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آتشم بزن ( جلد سوم ) به صورت pdf کامل از طاهره مافی

  خلاصه رمان:   « جلد اول :: خردم کن »   من یه ساعت شنیام. هفده سال از سالهای زندگیام فرو ریخته و من رو تمام و کمال زیر خودش دفن کرده. احساس میکنم پاهام پر از شن و میخ شده است، و همانطور که زمان پایان جسمم سر میرسه، ذهنم مملو از دونه های بالتکلیفی، انتخاب های انجام

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهت میشم pdf از یاسمن فرح زاد

  خلاصه رمان :       دختری که اسیر دست گرگینه ها میشه یاسمن دختری که کل خانوادش توسط پسرعموی خشن و بی رحمش قتل عام شده. پسرعمویی که همه فکر میکنن جنون داره. کارن از بچگی یاسمن‌و دوست داره و وقتی متوجه بی میلی اون نسبت به خودش میشه اونو مثل برده تو خونه‌اش چند سال زندانی میکنه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شب از ستاره ها تنها تر است به صورت pdf کامل از شیرین نورنژاد

            خلاصه رمان :   مقدمه طرفِ ما شب نیست صدا با سکوت آشتی نمی‌کند کلمات انتظار می‌کشند من با تو تنها نیستم، هیچ‌کس با هیچ‌کس تنها نیست شب از ستاره‌ها تنهاتر است… طرفِ ما شب نیست چخماق‌ها کنارِ فتیله بی‌طاقتند خشمِ کوچه در مُشتِ توست در لبانِ تو، شعرِ روشن صیقل می‌خورد من تو

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ساجده
ساجده
1 سال قبل

این رمان دو تا اشکال داشت فکر کنم نویسنده اش کنکور نداده
۱- اونجایی که مادر ترنم گفته بود محل ثبت نامتو رشت زدم اشتباهه چون موقع انتخاب رشته دانشگاه و رشته رو انتخاب میکنن نه قبل از کنکور
۲- اونجایی که ترنم برگه کنکور رو از دست مراقب کشید و شروع به نوشتن کرد هم اشتباهه چون قبل از شروع آزمون یا مراقب دفترچه رو میزاره زمین یا داوطلب دفترچه رو از مراقب میگیره و میزاره زمین و وقتی اعلام کردن همه شروع به پاسخگویی میکنن

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x