رمان جرئت و شهامت پارت ۴۲

1
(1)

 

 

آیا حرفی که شنیده بود درست بود؟فرید آنقدر پست بود که حتی خاک ترنم خشک نشده اینکار بی شرمانه را انجام دهد؟

 

درک نمی کرد، شاید گوشش اشتباه شنیده چون آنقدر ها هم فرید بیشعور نبود.

 

_ببین عزیزم رفتم سونو..بچه ۴ ماهشه چطور نفهمیدم؟

 

و شروع به قهقهه زدن کرد ،و این باعث شد فرنود از عصبانیت دستانش را مشت کند .به طوری که ناخن هایش را در پوست دستانش حس می کرد ..

 

صدای تابان و مداحی باعث میشد واضح نفهمد…بلند شد و چنگی به موهایش انداخت حدس میزد صورتش قرمز شده است.

 

این آرامش قبل از طوفان بود و در هر صورت باید این کار فرید را تلافی می کرد..فامیل با دقت نگاه به رونیکا می کردند .

 

آن دخترکی که چشم های آبی براقی داشت …و لباسی که مناسب مراسم خاکسپاری نبود.

 

او خیره به هر دو بود،سعی کرد کنترل کند اما نمیتوانست آن مشتش باید تخلیه میشد.فرید با خنده نگاهی به عکس کرد ..

 

اما با مشتی که به صورت فرید کوبیده شد فرید پاورچین عقب رفت و زمین افتاد ، انگار ته دلش خنک شد که بقیه ی فامیل نزدیک آمدند و مبهوت نگاهشان می کردند ..

 

و گوش همدیگر صحیت می کردند فرنود با صدای که عصبانیت موج میزد گفت:

 

_تو اینقدر بی غیرتی که میخواستی ازدواج کنی با این دختره رابطه داشتی!

 

تا خواست فرید صحبت کند ابراهیم وارد بحث آنان شد،و گفت :

_فرنود تو چه غلطی کردی

 

با خشم و غصب به فرید نگاه کرد صدای تابان هنوز می آمد لب زد:

_زدمش …چون حقش بود بی شرف داره پدر هم میشه.

 

با دست نشان داد سکوت شود و فرید بلند شد و نزدیکش شد از بینی اش خون اومده بود .یقه ی فرنود و گرفت :

 

_به چه جراتی رو داداش بزرگترت دست بلند کردی ؟

 

دوباره مشت را به صورتش کوبید به طوری که ابراهیم سعی در جدا کردنش میکرد ،فرید زورش به فرنود نرسیده بود..

 

او نمیدانست چه کاری انجام می‌دهد فقط دوست داشت خشمش را پایان دهد با زدن! ابراهیم فرنود را با قدرت عقب داد و گفت:

 

_بسه دیگه فرنود، یکاری نکن از ارث محرومت کنم ..کاریه که شده میتونه ازدواج کنه ..تو هم آبرو برامون نذاشتی

فیروزه با دستش فرنود را گرفته بود..خود فرنود متوجه نشد که این همه وقت مادرش هم نزدیکش است…

 

_بسه دیگه هی بحث ارث و میاری..

 

و جر و بحث بین فیروزه و ابراهیم افتاد رونیکا که دیگر تو این خاکسپاری نبود …پوزخند زد دخترک ترسو…

 

خودش دیده بود با چند پسر ها بیرون می رود به فرید گفت قبلنا زمان خیلی دور.

 

اما کو گوش شنوا؟
چشم و گوش بسته آن دخترک عفریته را میخواست ..

 

سعی کرد بحث را رو به اتمام برسوند که با حرف پدرش اخم هایش در هم فرو رفت چرا همه آدم بده ی داستان بودند؟

 

_یکاری نکن طلاقت بدم بری بیابون بخوابی

 

فامیلی که یه عده نزدیک آمدند تا بحث تمام شود..فرنود حس کرد این دیگر پدر خودش نیست ..

 

_چی میگی بابا..

_دهنت و ببند که خودت باعث شدی این دعوا پیش بیاد.

 

سمانه فقط کنار تابان بود بقیه رفته بودند و دعوا را مشاهده می کردند تابان گریه می کرد و میگفت :

 

_آهش دامنم و میگیره من و میکشه سمانهههههه

سمانه شانه اش را ماساژ میداد و سعی می کرد دلداری اش بدهد ترس بدی در دلش جولان میداد چون حال تابان اصلا خوب نبود

 

صورتی که خاکی بود و دستی که قرمز و تاول زده بود گره ی روسری اش را سفت تر کرد :

_خاله الان صداتون میگیره ….لطفا

 

بحث بالاتر می رفت و صدای هر کدوم بالا تر ، هیج کس به تابان اهمیت نمیداد ..تابان حس کرد چشمانش از اشک زیاد سرخ شده ..

 

سمانه بلند شد حس کرد واقعا حال تابان خوب نبست …اما ناگهان تابان افتاد زمین و کف از دهانش آمد .

 

گونه اش را چنگ زد و همزمان جیع کشید که همه با صدایش برگشتند..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۵ ۱۷۲۳۵۰۰۹۵

دانلود رمان طعم جنون pdf از مریم روح پرور 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه ( دیوانس) ازطریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیراجرایی هتل دستشه…
IMG 20230123 225816 116

دانلود رمان تقاص یک رؤیا 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   ابریشم دختر سرهنگ راد توسط گرگ بزرگترین خلافکار جنوب کشور دزدیده میشه و به عمارتش برده میشه درهان (گرگ) دلبسته ابریشمی میشه که دختر بزرگترین دشمنه و مجبورش میکنه باهاش ازدواج کنه باورود ابریشم به عمارت گرگ رازهایی فاش میشه که…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۷ ۱۶۱۹۳۵۹۶۰

دانلود رمان خشت و آیینه pdf از بهاره حسنی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   پسری که از خارج میاد تا یه دختر شیطون و غیر قابل کنترل رو تربیت کنه… این کار واقعا متفاوت خواهد بود. شخصیتها و نوع داستان متفاوت خواهند بود. در این کار شخصیت اولی خواهیم داشت که پر از اشتباه است. پر از ندانم…
IMG 20230123 230820 033

دانلود رمان با هم در پاریس 0 (0)

10 دیدگاه
  خلاصه رمان:     داستانی رنگی. اما نه آبی و صورتی و… قصه ای سراسر از سیاهی وسفیدی. پسری که اسم و رسمش مخفیه و لقبش رباته. داستانی که از بوی خونی که در گذشته اتفاق افتاده؛ سر چشمه می گیره. پسری که اومده تا عاشق کنه.اومده تا پیروز…
IMG 20230123 235029 963 scaled

دانلود رمان طالع دریا 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     من دنیزم اتفاقات زیادی و پشت سر گذاشتم برای اینکه خودمو نکشم زندگیمو وقف نجات دادن زندگی دیگران کردم همه چیز می تونست آروم باشه… مثل دریا… اما زندگیم طوفانی شد…بازم مثل دریا سرنوشتم هم معنی اسممه مجبورم برای شروع دوباره…یکی از بیمارارو نجات…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۸۰۳۴۲۰۹۶

دانلود رمان اوژن pdf از مهدیه شکری 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       فرحان‌عاصف بعد از تصادفی مشکوک خودخواسته ویلچرنشین می‌شه و روح خودش رو به همراه جسمش به زنجیر می‌کشه. داستان از اونجایی تغییر می‌کنه که وقتی زندگی فرحان به انتقام گره می‌خوره‌ به طور اتفاقی یه دخترسرکش وارد زندگی اون میشه! جلوه‌ی‌ بهار…
IMG 20210725 110243

دانلود رمان دلشوره 1 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:       هم اکنون داستان زندگی پناه را تهیه کرده ایم، دختری که بین بد و بدتر گیر کرده و زندگی اش دستخوش تغییراتی شده، انتخاب مردی که برای جان خودش او را قربانی میکند یا مردی که همه ی عمرش عاشقانه هایش را با…
nody عکس شخصیت های رمان کی گفته من شیطونم 1629705138

رمان کی گفته من شیطونم 0 (0)

4 دیدگاه
  دانلود رمان کی گفته من شیطونم خلاصه : من دیـوانه ی آن لـــحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم.عشق من با لـجبازی، بیشتر می چسبــد!همون طور که از اسمش معلومه درباره یک دختره خیلی شیطونه که…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۵ ۱۷۳۲۳۶۸۷۷

دانلود رمان شاهکار pdf از نیلوفر لاری 0 (0)

4 دیدگاه
    خلاصه رمان :       همه چیز از یک تصادف شروع شد، روزی که لحظات تلخی و به همراه خود آورد ولی می ارزید به آرزویی که سالها دنبالش باشی و بهش نرسی، به یک نمایشگاه تابلوهای نقاشی می ارزید، به یک شاهکار می ارزید، به یک…
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
یسنا
یسنا
7 ماه قبل

یعننننننننننیییییییپیییییی یه آدم بزرگتر نرمال تو خانواده ترنم وجود نداااااااارهههه 😡😡😡😡

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x