رمان حورا پارت 106 - رمان دونی

 

 

 

اهی کشیدم:

_ راس راس رفتم براش زن بگیرم، تازه قبلش هم گفتم ممکنه اون بچه‌دار نشه!

 

_ خب تو که دروغ نگفتی! دکترت گفته بود مشکل از تو نیست!

 

شانه بالا انداختم:

_ دیدی که کیست داشتم، از کجا معلوم همون نذاشته باردار شم؟ بعدشم لاله الان حامله‌س، نمیشه که اینو انکار کرد!

 

لب‌هایش را به هم فشرد:

_ ولی تو پکری کیمیا، تو خودتی…چیزی که نشده؟

 

لبخند تلخی زد و به ارامی گفت:

 

_ داداش یه چیزایی میگفت!

 

چشم ریز کردم:

_ راجب چی؟

 

نفس عمیقی کشید:

_ اینکه تو خاستگار برا خودت جور کردی!

 

چشم ریز کردم، نمیفهمیدم منظورش چیست:

 

_ یعنی چی؟ خاستگار برای خودم جور کردم؟ اصلا همچین چیزی شدنیه مگه؟ طرف به خود قباد زنگ زده فکر کرده فامیلتونم! مگه از اقوام وحید نبوده؟

 

کیمیا نگرانی به چشمانش دوید:

 

_ ای وای، حورا…نه قباد میشناسه طرفو نه وحید، دیروز وحید برام توضیح داد، گفت چیزی به تو یا داداشم نگم وگرنه دردسر میشه، تو رو خدا چیزی نگیا!

 

گیج خندیدم:

_ باشه اروم، توضیح بده بفهمم، یعنی چی؟

 

نفس عمیقی کشید:

_ اون خاستگاری که زنگ زده به قباد، ظاهرا فقط هدفش به هم زدن میونه‌تون بوده، یا دعوا درست کردن و تو رو اذیت کردن، ک متاسفانه داداشم باور کرده که کار خودته چون بر این عقیده‌س که تو که دشمنی نداری!

 

دستی در هوا تکان داد:

_ وحید هم گفت از فامیلای هیچکس نبوده، حتی نمیدونه کی توی مهمونی راهش داده، ما فکر کردیم از فامیلای دور اوناس، اونا هم فکر کردن از فامیلای ماست…برای همین این موضوع پیش اومد!

 

اهی کشیدم و لب زدم:

_ بخدا بدبخت‌تر از من نیست!

 

 

 

 

 

 

دستم را گرفت و کمی فشرد:

_ تو رو خدا به کسی چیزی نگیا، تا بتونم به داداشم میفهمونم تو کاره‌ای نبودی و الکی بهش میگم از زیر زبونت یه چیزایی کشیدم یا گوشیتو گشتم، یا هرچی…نمیذارم اذیتت کنه اما تو هم نگو که حرفی از من شنیدی!

 

لبخندی زدم:

_ نه دیوونه، نترس… چیزی نمی‌گم، چی دارم بگم اصلا؟ مگه کسی هم اینجا به حرف من توجه میکنه؟

 

اهی کشید و برخاست تا بیرون برود، با گفتن اینکه وقتم را برای درس خواندنم نمیگیرد بیرون رفت و من ذهنم بیشتر درگیر شد!

 

ان شب در بالکن و سپس در مهمانی سعی داشت با من هم‌صحبت شود، البته اگر خاستگار همانی باشد که فکر میکنم!

وقتی وحید نزدیک شد، کارتی از جیبش بیرون کشید و داخل کیفم انداخت! کیفم کجا بود؟

 

با هول و ولا از جا برخاستم تا ان شماره را بیابم، قطعا ادرس یا شماره تماسی داشت که چنین اقدامی کرد!

میان کمد لباس‌ها و وسایلم گشتم، کیفی که ان شب در دست داشتم را که یافتم برداشتم و سریع بازش کردم، کیف کوچک و مجلسی بود با جنس پولکی و رنگارنگ!

 

در کیف یک رژلب بود و چند خرده کاغذ که مال رسید پرداخت ارایشگاه همان شب بود! و به علاوه‌ی کارت ویزیت!

 

سریع کارت را برداشتم و به نوشته‌هایش نگاه کردم، شرکت حمل و نقل تجاری همدانی با مدیریت کیومرث همدانی!

قضیه داشت جالب میشد، ادرس شرکت و شماره تماس هم داشت، البته برای شرکت.

 

پشت کارت را که دیدم، پوزخندی کنج لبم نشست، انتظارش را داشتم!

با خودکار روی پشت سفید کارت، شماره‌ای یادداشت شده بود و زیرش نوشته بود: «زنگ بزن حورا، منتظرتم!»

 

اصلا هم مشخص نیود که با هدف پیشین امده و قصدش فقط و فقط کنجکاو کردن من و یا بد جلوه دادنم به چشم قباد است! هرکه بود باید سر از کارش درمی‌آوردم، نمیتوانم چنین چیزی را بی جواب بگذارم!

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.2 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان قلب سوخته pdf از مریم پیروند

    خلاصه رمان :     کاوه پسر سرد و مغروری که توی حادثه‌ی آتیش سوزی، دختر عموش رو که چهارده‌سال از خودش کوچیکتره نجات میده، اما پوست بدنش توی اون حادثه می‌سوزه و همه معتقدن قلبش هم توی آتیش سوخته و به عاشقانه‌های صدفی که اونو از بچگی بزرگ کرده اعتنایی نمی‌کنه… چون یه حس پدرانه به صدف

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان همین که کنارت نفس میکشم pdf از رها امیری

  خلاصه رمان:       فرمان را چرخاندم و بوق زدم چند لحظه بعد مرد کت شلواری در را باز میکرد میدانستم مرا می شناسد سرش را به علامت احترام تکان داد ماشین را از روی سنگ فرش ها به سمت پارکینگ سرباز هدایت کردم. بی ام دابلیو مشکی رنگ اولین چیزی بود که توجه ام را جلب کرد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کوازار pdf از پونه سعیدی

  خلاصه رمان :       کوازار روایتگر داستانی عاشقانه از دنیای فرشتگان و شیاطین است. دختری به نام ساتی که در یک شرکت برنامه نویسی کار می کند، پس از سپرده شدن پروژه ی مرموز و قدیمی نوسانات برق به شرکت شان، دست به ساخت یک شبکه ی کامل برای شناسایی انرژی های مشکوک (کوازار) که طی سال

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دیوانه و سرگشته pdf از محیا نگهبان

  خلاصه رمان :   من آرمین افخم! مردی 34 ساله و صاحب هولدینگ افخم! تاجر معروف ایرانی! عاشق دلارا، دخترِ خدمتکار خونمون میشم! دختری ساده و مظلوم که بعد از مرگ مادرش پاش به اون خونه باز میشه. خونه ایی که میشه جهنم دلی، تا زمانی که مال من بشه، اما این تازه شروع ماجراست، درست شب عروسی من

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان غیث به صورت pdf کامل از مستانه بانو

        خلاصه رمان :   همیشه اما و اگرهایی در زندگی هست که اگر به سادگی از روشون رد بشی شاید دیگه هیچ‌وقت نتونی به عقب برگردی و بگی «کاش اگر…» «غیث» قصه‌ی اما و اگرهاییه که خیلی‌ها به سادگی از روش رد شدن… گذشتن و به پشت سرشون هم نگاه نکردن… اما تعداد انگشت‌شماری بودن که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان با هم در پاریس

  خلاصه رمان:     داستانی رنگی. اما نه آبی و صورتی و… قصه ای سراسر از سیاهی وسفیدی. پسری که اسم و رسمش مخفیه و لقبش رباته. داستانی که از بوی خونی که در گذشته اتفاق افتاده؛ سر چشمه می گیره. پسری که اومده تا عاشق کنه.اومده تا پیروز شه و ببره. دختری که سر گرم دنیای عجیب خودشه.

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
36 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
....
....
1 سال قبل

بنظرم کار لاله است.نیست؟
این کار فقط از اون افریته بر میاد

Simw
Simw
1 سال قبل

ادمین عزیز ممنون میشم جواب بدید
تو مدوان میخوام رمان بزارم ولی هنگام ورود نام کاربری و ایمیل و رمز و درست میزنم ولی میزنه نامعتبر
الان چیکار میتونم بکنم؟؟؟

neda
عضو
پاسخ به  Simw
1 سال قبل

عزیزم ما ادمین اینجا هستیم…از ادمین مد وان بپرس …
و اینکه اگه ایمیل یا نام کاربری درست نباشه میزنه نامعتبر.
رمان وان هم میتونی بذاری .

شاید اره شایدم نه
شاید اره شایدم نه
پاسخ به  neda
1 سال قبل

خب وقتی اقا سعید جواب نمیده
چه خاکی بوخورم من هضم نمیشه تازه اگه هضمم بشه دفع نمیشه کهه
😂😂😂😂

Hasti Nik1313
Hasti Nik1313
پاسخ به  شاید اره شایدم نه
1 سال قبل

سعید(مهسا) اقا شدی ای جانم

lilo
lilo
1 سال قبل

امیدوارم که حداقل این خواستگاره خوب باشه (من دلم میخواد همیشه مثبت اندیش باشم)
بعد این قباد بسوووزههههه ما بریم براش پماد سوختگی بگیریم🙃✈️

شاید اره شایدم نه
شاید اره شایدم نه
1 سال قبل

من می خوام یه رمان بزارم چطوری بزارم

neda
عضو
پاسخ به  شاید اره شایدم نه
1 سال قبل

برو مد وان عزیزم

شاید اره شایدم نه
شاید اره شایدم نه
پاسخ به  neda
1 سال قبل

امم خب تو مد وان چطوری بزارم

neda
عضو
پاسخ به  شاید اره شایدم نه
1 سال قبل

برو اونجا کامنت بذار ..ادمین اونجا بهت میگه …
اینجا بیشتر نویسنده های ک‌ معروفن و چندتا رمان نوشتن هستن .یا رمان وان برو .

شاید اره شایدم نه
شاید اره شایدم نه
پاسخ به  neda
1 سال قبل

ممنونم😗😗😚😚

neda
عضو
پاسخ به  شاید اره شایدم نه
1 سال قبل

خواهش میکنم عزیزم 🤗

شاید اره شایدم نه
شاید اره شایدم نه
پاسخ به  neda
1 سال قبل

پیام دارم اقاااا سعیــــــد جون جوابمو نمیده😐😑
اح خدایا کمی صبر در من عفو کن
تا سعید جوابمو میده
شما کدومتون سعیدین ؟
هیچ کدوم؟ حدس میزم سعید نباشین
سعیدددددد اقا سعیددد

شاید اره شایدم نه
شاید اره شایدم نه
پاسخ به  شاید اره شایدم نه
1 سال قبل

ااا نه اقا سعید ادمین نبود😂😂ولی ابروم رفت

کاربر
کاربر
1 سال قبل

اینکه کاملا واضحه که قباد نمیتونه بچه دار بشه ، خودشم خوب میدونه منتها لاله بارداره نه از قباد اون بیرون رفتنهای الکی کجا میرفت؟ حس میکنم قباد میدونه فقط داره نقشش رو برملا میکنه چون اون تعصبی رو که روی حورا داره روی لاله نداره

شاید اره شایدم نه
شاید اره شایدم نه
پاسخ به  کاربر
1 سال قبل

دقیقااااا

لی لی
لی لی
1 سال قبل

بنظر من اگه حورا میخواد کاریم بکنه باید به یه نفر مثلا کیمیا کامل همه چیزو بگه یا مثلا تو دفتر خاطراتش کامل و با دلیل همه چیزو بنویسه
که اگه بعدا مشخص شد یه قصدی پشت این کار هست لااقل همه انگشت اتهام طرفش نگیرن

ناشناس
ناشناس
1 سال قبل

دیگه طاقت ندارم حورا ضربه بخوره وایی

اهو
اهو
1 سال قبل

به احتمال زیاد از رقیبای قباده میخواد بهش ضربه بزنه
ولی من حسم میگه کثافت کارییای لاله گاوم میوفته گردن حورا یکی زنگ میزنه به قباد میگه زنت فلانه بهمانه اینم فک میکنه حورارو میگن

ستایش
ستایش
1 سال قبل

حسم میگه کارت رو تو اتاق حورا یکی میبینه و صد برابر بدتر میشن باهاش حتی کیمیا

آرام
آرام
1 سال قبل

یه جورایی این پیگیر شدن حورا باعث جداییش از قباد میشه که امیدوارم اتفاق بیوفته البته بدون بی آبرویی برای حورا

اون خواستگاره اگه از قصد اومده جلو پس منتظر حوراست تا حورا بره سراغش تا ماجرا رو جوری نشون بده که حورا خیانتکاره
کاش حورا بی دردسر از قباد جدا شه

به تو چه😐
به تو چه😐
1 سال قبل

سلام خوبی فاطمه 🙂♥️
رمان گاهوک دیگه از اول مهر نمیزاریش ؟؟؟؟
خیلی قشنگه ♥️

شاید اره شایدم نه
شاید اره شایدم نه
پاسخ به  به تو چه😐
1 سال قبل

عااااا عجب اتفاقی منم امروز ۳پارت‌ازشوخوندم

شاید اره شایدم نه
شاید اره شایدم نه
1 سال قبل

من اگه تو زندگیم هم انقد یاهوش بودم که نفس نبودم ابنه سینا بودم به ولا

شاید اره شایدم نه
شاید اره شایدم نه
1 سال قبل

و شایدم لاله می خواد به قباد نزدیک بشه واسه همین این کارو کرده تا کاره خودشو دوست پسرش راحت بشه
و اینکه لاله عاشق قباد نیس
چون این دوتا رو مامانا شون نشون هم کردن
و همو دوست ندارن و لاله هم استفاده کرده از این شانس
قدرت تخیل رو داشتین نه خدای داشتین
چقد من خلاقم قربون کله زردم برم

hadis
hadis
پاسخ به  شاید اره شایدم نه
1 سال قبل

بعد حالا دوس پسر لاله کیه همونی که میخواد به حورا نزدیک بشه🫤

شاید اره شایدم نه
شاید اره شایدم نه
پاسخ به  hadis
1 سال قبل

شاید
این رمان پر شایده

Atosa
Atosa
1 سال قبل

من که میگم شاید یکی از خانواده حورا باشه 😃🤌🏽

شاید اره شایدم نه
شاید اره شایدم نه
پاسخ به  Atosa
1 سال قبل

نه تو دیگه خیلییی تر از من خلاقی افرین

Delvin _yasi
Delvin _yasi
پاسخ به  شاید اره شایدم نه
1 سال قبل

اره بنظر منم ، شاید از خانواده حورا است
اما نمی‌فهمم چرا بحث خاستگاری و پیش کشیده ،
یه احتمال دیگه هم که هست شاید از دشمنای قباده و میخواد انتقام بگیره ، خوب میخواد از حورا هم کمک بگیره

یسنا
یسنا
پاسخ به  Atosa
1 سال قبل

نیستش ولی منم خیلی به این که خانوادش پیدا بشن فکر کردم…

شاید اره شایدم نه
شاید اره شایدم نه
1 سال قبل

من تازه رمان دونی رو پیدا کردم و همه پارت حورا رو تو ۲روز تموم کردم
وفهمیدم کهههه
این دوست پسر لاله‌س که بچم از لاله و اون پسره‌س که میخوان دارو ندار قباد و جمع کنن برن
بعله
و ببخشید که میگم
ولی از اونجای که لاله باید باکره می بوده کاری نکردن تا زمانی که لاله و قباد رابطه داشتن😂
بخدا منحرف نیستم فقط از خوندن این رمان این چیزا عایقم شد

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط شاید اره شایدم نه
Roya
Roya
1 سال قبل

سلام چرا رمان قایم موشک رو نمی زارین لطفا حداقل هفته یک بار بزارین خیلی رمان خوبیه

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

احتمالا لاله فرستادتش سراغ حورا که قباد فکر کنه حورا داره بهش خیانت میکنه

سین
سین
1 سال قبل

چقدر کوتاه._. و بدرد نخور

دسته‌ها
36
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x