رمان حورا پارت 107 - رمان دونی

 

 

 

 

سخت مشغول درس بودم، این روزها که به پاییز و زمستان هی نزدیک میشدیم و مدارس و دانشگاه‌ها باز میشد، کیمیا را از من بیشتر دور میکرد و درس خواندن هم، استرسم را بیشتر!

 

شنیده بودم بهمن یا دی ماه میبایست برای ثبت نام کنکور اقدام کنم، حتی نمیدانم من را با بیست و شش سال سن میپذیرند یا نه، هرچند…دیده بودم کسانی که چندین سال پشت کنکورند و کسی مشکلی با آنان نداشته!

 

گاهی کیمیا هم می‌آمد و برایم امیدواری همراهش می‌آورد!

با وحید چندین بار در تلاش بودند که من را بیرون ببرند و بگردانند، لاله هم به ماه پنجم و ششم بارداری‌اش نزدیک بود، شکمش داشت روز به روز بزرگتر میشد!

 

قباد هم کم و بیش میدیدم، در حد سلام و نگاه‌های خیره و خشک و خالی، و گاهی در میان راهروها، اتاق و پشت درهای بسته، دل و قلوه دادنشان را یا میشنیدم و یا میدیدم!

 

 

کیف و موبایلم را برداشتم و از اتاق بیرون زدم، به کیمیا خبر داده بودم که بعد از کلاسش، در یکی از پاساژهای نزدیک دانشگاهش منتظرم بماند. مبخواستم کمی خرید کنم و قدم بزنم، این روزها زیادی در خانه ماندن هم عذابی بود برای خودش!

 

داشتم پله‌ها را پایین میرفتم که صدای زمزمه‌هایی کنجکاوم کرد، جلوتر رفته گوش سپردم:

 

_ عه، قباد، مگه یادت نیست دکتر چی گفت؟

 

چنان با ناز حرف میزد که صورتم از چندش در هم فرو رفت:

 

_ خب دکتر هرچی گرفته الان من اینو چیکار کنم راست کرده؟

 

لاله ریز خندید:

_ میدونی که حالم بد میشه وگرنه یه جور دیگه میخوابوندمش!

 

_ لاله اذیت نکن سر جدت، نمیکنم تو فقط یکم باهاش ور برم، باشه؟

 

لاله اما با سماجت حرفش را رد کرد:

_ نه عشقم خب خطره، دکتر گفت ماه‌های اخر رابطه ممنوعه!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اخم در هم کشیدم، نیاز به معطل کردن نمیدیدم، به قدر کافی شنیده بودم!

باقی پله‌ها را اینبار با کمی تق و توق و سر و صدا پایین رفتم تا وضعیتشان را درست کنند، اصلا در این ساعت قباد در خانه چه میکرد؟

 

پله‌هارا که پایین رفتم، در دیدشان قرار گرفتم، امل بی توجه به سمت در خروج قدم برداشتم، از کوشه چشم میشد دید که قباد از جا برخاست و خطاب به من گفت:

 

_ باز کجا سرتو انداختی پایین میری؟

 

نیم نگاهی به سمتش انداختم:

_ جای بدی نمیرم نگران نباش، با کیمیا قرار دارم!

 

پوزخندی زد:

_ تو و کیمیا معلپم نیست دستتون با هم تو چه ماسه‌ای رفته حورا، اما وای بحالت ببینم خواهرمو از سر کینه و لج انداختی تو دردسر!

 

خم شدم و کفش‌هایم را از کمد کوچک راهرو برداشتم، تا ورودی راهرو پشت سرم آمده بود.

نگاهی به خشتکش انداخته گفتم:

 

_ نترس من مثل زنت خونه خراب کن نیستم، قراره باهاش برم کتاب بخرم…تو هم برو ببین راضی میشه خشتکتو بخوابونه یا نه!

 

بند اخر کفشم را گره زده از جا برخاستم، از اینه که کم شالم را مرتب کردم، چهره‌ی فشاری و سرخ از خشمش را دیدم و جایز ندیدم بیشتر انجا بمانم، وگرنه زنده ماندنم با خدا بود!

 

از خانه سریع بیرون زدم و در را به هم کوبیدم، تا سر کوچه با پای پیاده رفتم، به اژانس زنگ زده بودم و متاسفانه ماشین نداشتند!

سر کوچه منتظر تاکسی بودم که ماشین شاسی بلندی جلوی پایم ایستاد، اخم کرده کمی راهم را کج کردم.

 

اما انگار قصد دیگری داشت که دوباره دنده عقب گرفت و جلویم ایستاد، هیچ کشش و توان بحث دیگری با قباد را نداشتم، خدا میداند برایم به پا گذاشته باشد یا نه!

 

_ حوراخانم؟

 

با شنیدن نامم از سمت راننده‌ی ماشین اخم در هم کشیدم، صدایش به قدری اشنا و اعصاب خورد کن بود که قابل شناختن باشد!

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.2 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ستم به صورت pdf کامل از هاله بخت یار

      خلاصه رمان :   آمین رستگار، مردی سی ساله و خلبان ایرلاین آلمانیه… به دلیل بیماری پدرش مجبور به برگشتن به ایران میشه تا به شغل خانوادگیشون سر و سامون بده اما آشناییش با کارمند شرکت پدرش، سوگل، همه چیز رو به هم می‌ریزه! دختر جوونی که مورد آزار از سمت همسر معتادش واقع شده و طی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قاصدک های سپید به صورت pdf کامل از حمیده منتظری

    خلاصه رمان:   رستا دختر بازیگوش و بی مسئولیتی که به پشتوانه وضع مالی پدرش فقط دنبال سرگرمی و شیطنت‌های خودشه. طی یکی از همین شیطنت ها هم جون خودش رو به خطر میندازه و هم رابطه تازه شکل گرفته دوستش سایه با رضا رو بهم میزنه. پدرش تصمیم میگیره که پول توجیبی اون رو قطع بکنه و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ایست قلبی pdf از مریم چاهی

  خلاصه رمان:     داستان دختری که برای فرار از ازدواج اجباری با پسر عموی دختر بازش مجبور میشه تن به نقشه ی دوستش بده و با آقای دکتری که تا حالا ندیده ازدواج کنه   از طرفی شروین با نقشه ی همسر اولش فاطی مجبور میشه برای درمان خواهرش نقش پزشکی رو بازی کنه که از خارج از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گلپر به صورت pdf کامل از نوشین سلما نوندی

    خلاصه رمان:   داستان از جایی شروع میشه که گلبرگ قصه آرزویی در سر داره. دختر قصه آرزوی  عطر ساز شدن داره … .. پدرش نجار و مادرش خانه دار. در محله ی ساده ای از فیروزکوه زندگی می‌کنند اما با اومدن زال دستغیب تاجر شهردار شهر فیروزکوه زندگی گلبرگ دستخوش تغییر میشه یک ازدواج ناخواسته و یک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سعادت آباد

    خلاصه رمان :         درباره دختری به اسم سوزانه که عاشق پسر عموش رستان میشه و باهاش رابطه برقرار میکنه و ازش حامله میشه. این حس کاملا دو طرفه بوده ولی مشکلاتی اتفاق میوفته که باعث جدایی این ها میشه و رستان سوزان رو ترک میکنه و طی یکماه خبر ازدواجش به سوزان میرسه!و سوزان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سرپناه pdf از دریا دلنواز

خلاصه رمان :       مهشیددختری که توسط دوست پسرش دایان وبه دستورهمایون برادرش معتادمیشه آوید پسری که به خاطراعتیادش باعث مرگ مادرش میشه وحالاسرنوشت این دونفروسرراه هم قرارمیده آویدبه طور اتفاقی توشبی که ویلاشو دراختیاردوستش قرارداده بامهشید دختری که نیمه های شب توی اتاق خواب پیداش میکنه درگیر میشه آوید به خاطر عذاب وجدانی که از گذشته داره

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
29 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سارا
سارا
1 سال قبل

همه اینا درست وبکنارآخه نویسنده چی فرض کردی مخاطبارو نمیدونم سنم میخوره به کنکوردادن یا نه درحالی که سن فقط برا فرهنگیان مهمه حورا که روانشناسی دوست داره درثانی یه بچه هم دیگه الان میدونه کنکورسن نمیخواد وحتی طرف توسن ۵۰ یا ۶۰ به بالاها میدونه اگربخوادکنکوربده توروخدا روهوا ننویس بما توهین میشه چون خداروشکرباشعوریم همه وعاقل وفهمیده وقت میزاریم میخونیم واینکه یکم پارتاروطولانی کن هزاربارهست دارن میگن مخاطبان

کانی
کانی
1 سال قبل

حس میکنم این یارو از طرف لاله ست

ف.....ه
ف.....ه
1 سال قبل

قباد حال بهم زن ترین مرد جهانه
مگه میشه عاشق یکی باشی و بعدش خیلی راحت بایکی دیگه بری تو رابطه اونم جلو عشقت

یه ادم
یه ادم
پاسخ به  ف.....ه
1 سال قبل

اره من دیدم البته ن تو رابطه زنو شوهری بلکه رل بودن عاشق یکی بود ولی هرشب یکی زیرش بود

آنا
آنا
پاسخ به  یه ادم
1 سال قبل

اشتباه نکن آدمی که عاشق باشه حوری بهشتی هم جلوش بذارش هرگز نمیتونه کسی دیگه رو حتی لمس کنه
این عشقای کلیشه ای که فقط و فقط هوس و حس زودگذر هست روشون اسم مقدس عشق نذارین

یه ادم
یه ادم
پاسخ به  آنا
1 سال قبل

نمیدونم از یه طرف حرفت درست اما واقعااا پسر عاشق (: اگ نبود میتونست با صد نفر باشه و کاری کنه کسی نفهمه ولی هرکاری میکنه میگه

lilo
lilo
1 سال قبل

چهعی خدا امیدوارم این مرده با حورا ازدواج کنه اصلا امیدوارم ادم خوبی در بیاد ازدواج کردن پیشکش☹️☹️😐

لی لی
لی لی
1 سال قبل

حس میکنم در آینده شاهد تجاوز قباد به حورا هستیم

lilo
lilo
پاسخ به  لی لی
1 سال قبل

و بدین گونه دو ساعت بعدش حامله میشه😐😐😐…

لی لی
لی لی
پاسخ به  lilo
1 سال قبل

وای فک کن اینجوری بشه کل رمان میره زیر سوال😂

نیوشاخاتوون*
نیوشاخاتوون*
پاسخ به  لی لی
1 سال قبل

نه دختره گل یکی دیگه از /داستان/ های قدیمیتر هم همینطور شد دختره کمی بعد ازدواج اجباریش با یک خانزاده ای از روستا میان تهران بعد کمی تو دعواا بلبشوو تصادف میکنه و دکتر میگه نمیتونی بچه دار بشی بعدها که میخواد طلاق بگیره شوهر روانیش•••• یکبار گیرش میندازه بهش ت.ج.ا.و.ز میکنه دختره باردار میشه•••••••🤒🤕😲😟😓😔💔😳😵😨😱

black girl
black girl
پاسخ به  نیوشاخاتوون*
1 سال قبل

خانزاده رو میگی؟

اهو
اهو
1 سال قبل

این رمان قصد جون هممونو کرده اخرش بچه لاله از قباده لاله و قباد تا اخرش باهم زندگی میکنن این وسط حورا خاک بر سر ازش طلاق میگیره به زندگی کسلش ادامه میده ببینین کی گفتم

Bahareh
Bahareh
1 سال قبل

خوبه حورا داره یاد میگیره جوابهای حرص در بیار بگه به قباد و لاله هرزه. ولی این رمان به کندترین و غم انگیز ترین و اعصاب خورد کنترین حالت ممکن همچنان داره پیش میره.

Baharan
Baharan
1 سال قبل

قباد و لاله حال آدمو بهم میزنن خیلی کثیفن .

. .........Aramesh
. .........Aramesh
1 سال قبل

دلم واسه حورا میسوزه الان بچه لاله ۵ ماهشه ۲ ماه هم تا بجودش آوردن تقریبا ۶ یا ۷ ماه حورا هیچ رابطه ای نداشته بعد قباد واسه لاله راست میکنه

Baharan
Baharan
پاسخ به  . .........Aramesh
1 سال قبل

حورا هرچی میکشه حقشه، شخصیتی مثل قباد ارزش دوست داشتن نداره چه برسه به این همه عشق و فداکاری

هیچی
هیچی
1 سال قبل

من فک میکردم با این حرفا و آه و ناله های حورا و کاراش بالای ۳۰ باشه سنش
فهمیدم بیست و شیشه پرام ریخت💁🏻‍♀️

ساناز
ساناز
1 سال قبل

یعنیییی اگه قبااااد برگرده با حورا باز هندی بازی در بیارن خیلی خیلیییی چرتهههههههه
قباد فقط دوس داره یکی باشه که باهاش ور بره
مرتیکه هوووول

Atosa
Atosa
1 سال قبل

میشه بگی من با این یه چس پارت چیکار کنم ،
محتوا : با قباد حرف زد رفت سر خیابون مزاحمش شدن

آرام
آرام
1 سال قبل

آخه چرا حورا طلاق نمیگیره
مگه مجبوره توله سگ قبادو ببینه
حس میکنم حورا با بی آبرویی از زندگی قباد خارج میشه
با بی آبرویی که تقصیر خودش نیس بلکه بخاطر لاله عفریته ست
راهی هس که بشه رمان رو زودتر خوند یا چه میدونم بشه خرید ؟؟
واقعا آدم صبر نداره که هر هفته سه پارت کوتاه بخونه

یحیی
یحیی
پاسخ به  آرام
1 سال قبل

راهی هست واقعا

رهگذر
رهگذر
1 سال قبل

چرا انقدر از قباد متنفرم

Bahareh
Bahareh
پاسخ به  رهگذر
1 سال قبل

چون نفرت انگیز و حال بهم زنه.

. .........Aramesh
. .........Aramesh
1 سال قبل

یعنی ی آدم با بیست و شیش سال سن میتونه آنقدر بدون غرور باشه
قبادو باش چ خوب خره لاله شوده لاله خیلی خوب قباد با زنونگیش گاو گرده خدا لعنتت کنه قباد این بود عشقت نسبت ب حورا مرد جماعت فقط ب فکر زیر شکمشونن
هعییییی راست کرده واسه لاله

یسنا
یسنا
پاسخ به  . .........Aramesh
1 سال قبل

بیست پنج سالش بود یا شیش؟

سارا
سارا
پاسخ به  یسنا
1 سال قبل

۲۶سالش

یسنا
یسنا
پاسخ به  سارا
1 سال قبل

اگه الان ۲۶ سالشه یعنی ۲۳ سالگی ازدواج کرده…
واقعا با اینکه زیاد رو سن ازدواج تاکید ندارم ولی بازم از نظرم سن مناسب ازدواج ۲۷ تا ۳۲ سالگیه…

یسنا
یسنا
1 سال قبل

فک کنم اینجا قباد میبینه برا حورا دردسر میشه…

دسته‌ها
29
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x