رمان حورا پارت 341 - رمان دونی

 

 

 

 

 

چرخ دیگری به دور خود زد که در اتاق عمل گشوده شد، همچون یک زندانی به سمت پرستاری که با چرخ فلزی، مخصوص حمل نوزاد خارج شد قدم برداشت، لبخند پرستار وادارش کرد همانجا قفل کند.

 

نگاهش را با تردید به درون چرخ دوخت، جلوتر رفت و تکان‌های ارامی که میخورد لرزش دستانش را بیشتر میکرد.

 

_ حالش…حالش خوبه؟

 

با بغض و نگرانی پرسید، پرستار اما خوش‌ذوق و شاد پاسخ داد:

 

_ معلومه که خوبم بابایی، نگام کن چه خوشگلممم!

 

انگار از زبان کودک حرف میزد، پتوی نازک را از روی نوزاد کنار زد، نگاهش را سریع گرفت و به پرستار توپید:

 

_ زنم…زنم رو میگم، خوبه؟

 

ابروهای زن بالا پرید، در نهایت لبخندی دیگر چاشنی صورتش کرد:

 

_ معلومه که خوبه آقا، همسر قوی و محکمی دارین، خوش بحال دخترتون!

 

_ چییی؟ دخترهههه؟

 

از جیغ کیمیا متعجب به سمتش برگشتند، به سمت چرخ دوید و درونش را نگاه کرد، با ذوق انگشتش را جلو برد و روی گونه‌ی نرم و لطیف آن موجود صورتی رنگ کشید:

 

_ عمه فدات شه آخه دخترکم…نگاش کن آخه، داداش ببینش…بیا بیا…

 

دست قباد را کشید، با تردید جلو رفت، میترسید لمسش کند، میترسید انگشتانش برای این موجود ریزه میزه بزرگ باشد، اسیب ببیند یا فشارش دهد…

 

کیمیا به ارامی دست زیر بدنش انداخت و از کالسکه خارجش کرد، پرستار با لبخند عمیقی نگاهشان میکرد. پتو را به آرامی کنار نوزاد پیچید و به سمت قباد گرفتش:

 

_ بیا داداش…نگا کن پرنسستو، ببینش…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 196

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان طرار pdf از فاطمه غفرانی

  خلاصه رمان:         رمان طرار روایت‌گر دختر تخس، حاضر جواب و جیب بریه که رویای بزرگی داره. فریسای داستان ما، به طور اتفاقی با کیاشا آژمان، پسر مغرور و شیطونی که صاحب رستوران‌های زنجیره‌ای آژمان هم هست آشنا میشه و این شروع یک قصه اس… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هذیون به صورت pdf کامل از فاطمه سآد

      خلاصه رمان:     آرنجم رو به زمین تکیه دادم و به سختی نیم‌خیز شدم تا بتونم بشینم. یقه‌ام رو تو مشتم گرفتم و در حالی که نفس نفس می‌زدم؛ سرم به دیوار تکیه دادم. ساق دستم درد می‌کرد و رد ناخون، قرمز و خط خطی‌اش کرده بود و با هر حرکتی که به دستم می‌دادم چنان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی

    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم، انگشتان کوچکم زنجیر زنگ زده تاب را میچسبد و پاهایم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آخرین این ماه به صورت pdf کامل از مهر سار

          خلاصه رمان :   گاهی زندگی بنا به توقعی که ما ازش داریم پیش نمیره… اما مثلا همین خود تو شاید قرار بود تنها دلیل آرامشم باشی که بعد از همه حرفا،قدم تو راهی گذاشتم که نامعلوم بود.الان ما باهم به این نقطه از زندگی رسیدیم، به اینجایی که حقمون بود.   پدر ثمین ناخواسته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی گناه به صورت pdf کامل از نگار فرزین

            خلاصه رمان :   _ دوستم داری؟ ساعت از دوازده شب گذشته بود. من گیج و منگ به آرش که با سری کج شده و نگاهی ملتمسانه به دیوار اتاق خواب تکیه زده بود، خیره شده بودم. نمی فهمیدم چرا باید چنین سوالی بپرسد آن هم اینطور بی مقدمه؟ آرشی که من می شناختم

جهت دانلود کلیک کنید
رمان آیدا و مرد مغرور

دانلود رمان آیدا و مرد مغرور خلاصه: درباره ی دختریه که ۵ساله پدرومادرشوازدست داده پیش عموش زندگی میکنه که زن عموش خیلی بدهستش بخاطراینکه عموش کارخودشوازدست نده بارییس شرکتشون ازدواج میکنه که هیچ علاقه ایی بهم ندارن وپسره به اسرارخوانواده ازدواج کرده وبه عنوان دوست درکنارهم زندگی میکنن. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
She
She
1 روز قبل

کسی آیدی ادمین فاطمه رو ندارع؟

-_-
-_-
2 روز قبل

بخدا بچه مخزن شیرینیه
خوشبحال آدمایی که عادت کردن به هر بچه ای که میرسن حتی بچه دشمنشون؛ با محبت و احترام رفتار میکنن

رها
رها
2 روز قبل

البته که این کالسکه نیست تخت نوزاده

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x