رمان دلارای پارت 123

3.4
(5)

 

 

آرام تر گفت:

_من زن توام هومن

چند ساعت دیگه اسمت میره تو شناسنامم

حداقل یک امروز رو اینطوری رفتار نکن

هومن با اخم های درهم پایش را روی گاز فشرد

دلارای لب گزید و توضیح داد

_هنگامه مشکوک شد

اگر جلوی خانوادم اینطوری رفتار کنی
همه چیز بهم می ریزه

هومن از موضعش پایین نیامد

نمک نشناس نبود اما قلبش بد شکست

_رفتار من از الان تا به همیشه با تو همین شکلیه

دلارای بغض کرده سر تکان داد

_میدونی تو تنها راه نجاتمی مگه نه ؟

پس وقتی می دونی چرا نجاتم دادی ؟

چرا نذاشتی خودمو بکشم ؟

هومن کلافه پوف کشید

اشک هایش عذابش می داد

دستمال کاغذی از بسته بیرون کشید
و سمتش گرفت

_گریه نکن

این ازدواج تنها راهیه که من دارم

وقتی تو تنها راهمو قراره ببندی

چرا نذاشتی همه چیز تموم بشه ؟

هومن زیر چشمی نگاهش کرد

_پاک کن اشکاتو

زیر لب ادامه داد

_گند زدی به آرایشت

صدای زنگ موبایلش باعث شد

صفحه را بالا بیاورد

_این دیگه چی میخواد تو این اوضاع ؟

دلارای نا خواسته به صفحه خیره شد

اسم آلپ ارسلان برای ثانیه ای

قلبش را از زدن متوقف کرد

خواست دهان باز کند و التماس کند جوابش را ندهد که هومن تماس را قطع کرد

موبایل را روی داشبورد انداخت

_همین الان فقط امر و نهی و دستورات این آقا رو کم دارم

دلارای نفس راحتی کشید

موبایل خودش کجا بود ؟

خاموش در جیب مانتویی که هنگامه برایش می آورد

در دل دعا کرد آلپ ارسلان بویی از مراسم نبرده باشد
و تماسش برای موضوع دیگری باشد

سعی کرد آرام باشد

تا چند ساعت دیگر همه چیز تمام میشود

عقد که خوانده شد زن هومن محسوب میشد

تا چند ساعت دیگر فرزندش شناسنامه داشت

دیگر هیچ کس به خودش جرات نمی داد

اسم حرام زاده رویش بگذارد

و مادرش را هرزه خطاب کند

همین کافی بود

چه فرقی داشت که دیگر در چشمان هومن عشق نمی دید

سرمای نگاهش و زندگی تلخی که پیش رو داشت هم اهمیتی نداشت

اصلا دلارای کی خوشبخت بود ؟ که این بار بخواهد باشد

او به مشکلات ، آدم هایی که درکش نمی کردند، دوست داشتن گفتن های یک طرفه و اشک ریختن های شبانه عادت داشت

خانواده اش در برابر همه چیز پوست کلفت و پر رو بارش آورده بودند و آلپ ارسلان شکستن هایش را چند برابر کرد

حال هم نوبت هومن بود

مهم بچه بود

بچه‌ای که نمی دانست چطور در عرض همین مدت کوتاه به تنها نگرانی اش تبدیل شده بود

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.4 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۵ ۲۰۲۸۳۰۶۸۶

دانلود رمان رقص روی آتش pdf از زهرا 0 (0)

7 دیدگاه
  خلاصه رمان :       عشق غریبانه ترین لغت فرهنگ نامه زندگیم بود من خود را نیز گم کرده بودم احساسات که دیگر هیچ میدانی من به تو ادم شدم به تو انسان شدم اما چه حیف… وقتی چیزی را از دست میدهی تازه ارزش واقعی ان را…
Zhest Akasi zir baran

دانلود رمان آخرین چهارشنبه سال pdf از م_عصایی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       دختری که با عشقی ممنوعه تا آستانه خودکشی هم پیش میرود ،خانواده ای آشفته و پدری که با اشتباهی در گذشته آینده بچه های خود را تحت تاثیر قرار داده ،مستانه با التماس مادرش از خودکشی منصرف میشود و پس از پشت سر…
IMG 20240524 022150 623

دانلود رمان جوزا جلد اول به صورت pdf کامل از میم بهار لویی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه…
1050448 سیم خاردار روی حصار تاریک عکس سیلوئت تک رنگ

دانلود رمان حصاری به‌خاطر گذشته ام به صورت pdf کامل از ن مهرگان 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:       زندگی که سال هاست دست های خوش بختی را در دست های زمستانی دخترکی نگذاشته است. دخترکی که سال هاست سر شار از غم،نا امیدی،تنهایی شده است.دخترکی با داغ بازیچه شدن.عاشقی شکست خورده. مردی از جنس عدالت،عاشق و عشق باخته. نامردی از جنس شیطانی،نامردی…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 4 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20230126 235220 913 scaled

دانلود رمان مگس 0 (0)

3 دیدگاه
    خلاصه رمان:         یه پسر نابغه شیطون داریم به اسم ساتیار،طبق محاسباتش از طریق فرمول هاش به این نتیجه رسیده که پانیذ دختر دست و پا چلفتی دانشگاه مخرج مشترکش باهاش میشه: «بی نهایت» در نتیجه پانیذ باید مال اون باشه. اولش به زور وسط…
dar emtedade baran3

رمان در امتداد باران 0 (0)

2 دیدگاه
  دانلود رمان در امتداد باران خلاصه : وکیل جوان و موفقی با پیشنهاد عجیبی برای حل مشکل دختری از طریق خواندن دفتر خاطراتش مواجه میشود و در همان ابتدای داستان متوجه می شود که این دختر را می شناسد و در دوران دانشجویی با او همکلاس بوده است… این…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۹ ۱۳۳۱۲۳۴۴۸

دانلود رمان تردستی pdf از الناز محمدی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   داستان راجع به دختری به نام مریم که به دنبال پس گرفتن آبروی از دست رفته ی پدرش اشتباهی قدم به زندگی محمد میذاره و دقیقا جایی که آرامش به زندگی مریم برمیگرده چیزایی رو میشه که طوفانش گرد و خاک بزرگتری توی زندگی محمد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

37 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
تیام
تیام
2 سال قبل

ادمین جون از کجا میدونی این رمان بالای ۳۶۰ پارته نکنه تو کل رمانو تمام و کمال داری اگه داری میشه بگی ازکجا باید این رمان و بقیه رمانارو بگیریم

کراش ارسلان😂😐
کراش ارسلان😂😐
2 سال قبل

ایشاللعع‌ارسلان‌بیاد‌جلوی‌همه‌زلیلششش‌کنه‌راحت‌شیم‌دختره‌گاو😂🚶🏼‍♀️بچه‌چهارماهه‌تو‌شکمشه‌دو‌قورت‌و‌نیمش‌باقیع‌
انگار‌حاج‌فرهنمند‌بدونه‌زنده‌میمونه‌احمقه‌ناموسا
دلم‌بر‌ارسلان‌میسوزه🥲🥺بیچاره‌بچم

هیچکس
هیچکس
پاسخ به  کراش ارسلان😂😐
2 سال قبل

آخه این انصافه ناموسن؟

کراش ارسلان😂😐
کراش ارسلان😂😐
پاسخ به  هیچکس
2 سال قبل

نه حتمن انصاف اینه که برای یه بچه ای ک پدرش از وجودش خبر ندارع پدری کنه هه

سکوت
سکوت
2 سال قبل

وی هنوزکه داخل ماشین هستن
چرا یه چیز جالب نمینویسی

ناهید
ناهید
2 سال قبل

اخه قربونت یکم طولانی شه اتفاقی میوفتع🤔اگ وقت نداری ی روز کار کن ی روز بنویس😊تا چش میخواد عادت کنه پارت تمومه😣😣😣

Helma
Helma
2 سال قبل

اول از همه چرا دلارای داره بیشعور میشه
دوم کمه
سوم چرا ارسلان هم هست هم نیست:/

Bahareh
Bahareh
2 سال قبل

دختره فرصت طلب پروووووو بمیره انشالله یه ملت راحت شن از دستش .

......
......
2 سال قبل

ادمین حداقل بگو کی تموم میشه 😒؟ کلا چن پارته این بی صاحاب🙂

سپیده
سپیده
پاسخ به  ......
2 سال قبل

بالای ۳۶۰ پارته

Fatak
Fatak
2 سال قبل

دیدین گفتم به تالار نمیرسن✌🏻😂😂

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
پاسخ به  Fatak
2 سال قبل

باریکلا با هوش 😂👍

فاطی 85
فاطی 85
2 سال قبل

و بعد از ساعات طولانی دلارای یا همان عروسک متحرک به همراه شوهر آینده و پدر فرزند حرامزاده اش (البته به قول مردم) به طرف سالن عروسی در حال حرکت اند. اینم خلاصه امروز😂😂
والا من آزمون نمونه دولتی رو هم دادم ولی این هنوز شوهر نکرد
اگه تو زندگی واقعی هم امروز عروسی می کردن تا الان به خونشون میرسیدن😑🤣

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
پاسخ به  فاطی 85
2 سال قبل

ای نویسنده مثل ویدئو چک می نویسه آرام آرام آرام😂😂

فاطی 85
فاطی 85
پاسخ به  سارا(یکی)😂
2 سال قبل

اِسلو موشِن 😂

آرمیتا پاپی
آرمیتا پاپی
2 سال قبل

واییی‌ که بازم‌ کمههه ،خیلی کمه‌ 😫😫😫
اینطوری که نویسنده ادامه میده طبق احتمالات‌ من ،تخمین‌ زده میشه که این رمان‌ تا سال‌ ۱۴۹۹ ادامه داره و همچنان دلارای‌ بدبخت و فَلَک‌ زده اس 😂😂
دلم‌ برای کراش‌ لعنتی ارسلان هم تنگ شده 😂🤣

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
پاسخ به  آرمیتا پاپی
2 سال قبل

او اصلا انگار نقشی تو داستان نداره

ستایش
ستایش
پاسخ به  آرمیتا پاپی
2 سال قبل

خیلی وقته پیداش نیست😂😂

omiii
omiii
2 سال قبل

هومن زیاد دم دراوردع قیچیش کن☹️😅

Reyhaneh
Reyhaneh
2 سال قبل

بین نوشته ها فاصله طولانی هستش و بخاطر همینم هست که انگار زیاد نوشته شده ولی خیلی کمه

جولیتِ رومیوو
جولیتِ رومیوو
2 سال قبل

…..

آتاناز
آتاناز
2 سال قبل

حس میکنم این پارت طولانی تر بود ممنون

سپیده
سپیده
پاسخ به  آتاناز
2 سال قبل

حست اشتبه مثل همیشه کم بود
رمانش خوبه ، خوب که نه عالیه
ولی پارت هاش کمن

Hasti
Hasti
2 سال قبل

ببین خیلی گاوی ارسلان

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
2 سال قبل

چه سیت بگم نویسنده زله شدیما 😒🤬

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
2 سال قبل

دیگه نه حرف میاد واسم نه فوحش 😐 بذارید برم تو نت سرچ کنم الان میام 😐😂😐

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
2 سال قبل

هووفففففففف🤦😑

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
2 سال قبل

😐

اوا
اوا
2 سال قبل

اه کوتاهه چرا نمیفهمه؟؟ بد جاهایی هم تموم میکنه نویسنده…….

دسته‌ها

37
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x