رمان دلارای پارت 249 - رمان دونی

 

 

 

دستش را روی چشمانش گذاشت و هم زمان دخترک عطسه کرد

 

توجهی نشان نداد

 

عطسه بعدی و یکی دیگر پشت سرش

 

بی اعصاب با همان چشمان بسته غرید

 

_ برو زیر پتو

 

_ سردمه

 

_ پتو رو بکش رو سرت گرم میشی

 

دلارای مظلوم پرسید

 

_ بیام بغلت؟

 

آلپ‌ارسلان آب دهانش را فرو داد

 

چشمانش را بسته بود تا برهنگی او را نبیند و حال…

 

دندان روی هم سایید و دستش را باز کرد

 

دلارای بدون حرف سرش را روی بازویش گذاشت و صورتش را در گردنش فرو برد

 

_ بغلم کن دیگه

 

ارسلان مثل کسی که هیپنوتیزم شده کاری که او گفت را انجام داد و دخترک باز هم رهایش نکرد

 

_ محکم تر

 

_ میخوابی یا بفرستمت تراس؟

 

 

 

دلارای بی توجه با انگشتش نوازش وار روی سینه مردانه‌اش اشکال نامفهوم کشید و گرفته زمزمه کرد

 

_ ارسلان؟

 

ارسلان بی حوصله هوم کشید

 

_ ارسلان؟

 

_ چیه؟

 

_ من دلم خیلی واست تنگ شده بود

فکر نمیکردم دلم تنگ بشه ولی شد

تو که نبودی یک چیزی کم بود

 

ارسلان سکوت کرد

 

او هم به حضور دخترک در خانه اش عادت کرده بود

 

کاش بچه ای در کار نبود تا این حضور ادامه دار باشد…

 

_ ارسلان؟

 

_ چرا نمیخوابی؟

 

_ نمی‌تونم… اهورا لگد میزنه

 

خدایا…

زودتر این ساعات بگذرد

زودتر فردا رد شود

 

دلارای بیشتر در آغوشش جمع شد و برآمدگی سینه اش درست به بدن ارسلان فشرده شد

 

_ گرم شدی … برو اونور بخواب

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.6 / 5. شمارش آرا 14

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان لانه ویرانی جلد اول pdf از بهار گل

  خلاصه رمان :     25 سالم بود که زندگیم دست خوش تغییرات شد. تغییراتی که شاید اول با اومدن اسم تو شروع شد؛ ولی آخرش به اسم تو ختم شد… و من نمی‌دونستم بازی روزگار چه‌قدر ناعادلانه عمل می‌کنه. اول این بازی از یک وصیت شروع شد، وصیتی که باعث شد گلبرگ کهکشان یک آدم دیگه با یک

جهت دانلود کلیک کنید
رمان تابو
رمان تابو

دانلود رمان تابو خلاصه : من نه اسم دارم نه خانواده، تنها کسی که دارم، پدرمه. یک پدر که برام همه کار کرده، مهربونه، دلرحمه، دوست داشتنیه، من این پدر رو دوست دارم، اون بهم اسم داد، بهم شخصیت داد، اون بهم حس انتقام داد. من این پدر رو می‌خوام بکشم، من پاییز عزیزنظامم که قصد قتل پدر کردم. این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پالوز pdf از m_f

  خلاصه رمان :     این داستان صرفا جهت خندیدن نوشته شده و باعث می‌شود که کلا در حین خواندن رمان لبخند روی لبتان باشد! اين رمان درباره یه خانواده و فامیل و دوستانشون هست که درگیر یه مسئله ی پلیسی هستن و سعی دارن یک باند بسیار خطرناک رو دستگیر کنن.کسانی که اگر اون هارو توی وضعیت عادی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوزا جلد اول به صورت pdf کامل از میم بهار لویی

      خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دژ آشوب pdf از مریم ایلخانی

  خلاصه رمان:     داستان خاندانی معتبر در یک عمارت در محله دزاشیب عمارتی به نام دژآشوب که ابستن یک دنیا ماجراست… ماجرای یک قتل مادری جوانمرگ پدری گمشده   دختری تنها، گندم دختری مهربان و سرشار از محبت و عشقی وافر به جهاندار خان معین شهسواری پیرمردی چشم به راه فرزند سفر کرده… کامرانی که به جرم قتل

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پنجره فولاد pdf از هانی زند

  خلاصه رمان :         _ زن منو با اجازه‌ٔ کدوم دیوثِ بی‌غیرتی بردید دکتر زنان واسه معاینهٔ بکارتش؟   حاج‌بابا تسبیح دانه‌درشتش را در دستش می‌گرداند و دستی به ریش بلندش می‌کشد.   _ تو دیگه حرف از غیرت نزن مردیکه! دختر منم زن توی هیچی‌ندار نیست!   عمران صدایش را بالاتر می‌برد.   رگ‌های ورم‌

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
32 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
یکی از شما 🖤
یکی از شما 🖤
1 سال قبل

من تا شروع کردم تموم شد🙁

ستاره
ستاره
1 سال قبل

بچه ها امشب بالاخره پارت جدید میاااد, بالاخرههههه

sogand
sogand
1 سال قبل

واقعا که دلارای خیلی خودخواهه روز اول میدونست ارسلان بچه نمیخواد بعدم که بچه دار شد باید قبل اینکه قلبش تشکیل بشه یه غلطی می کرد نه اینکه اینجوری نگهش داره

Roya
Roya
1 سال قبل

این نویسنده ی بدبخت رمانو کتابی نوشته ولی یه ذره سانسور نکرده

Behnam Barikani
Behnam Barikani
1 سال قبل

سلام ببخشید میدونم به اینجا ربطی نداره توروخدا اگه کسی میتونه راهی داره کمکم کنه من الان نزدیک سه ماهه سرم گیج میره منگه انگار تو سرم هوا صدا میده گوشام .دست پاهام بی جون میشه شدید اصلا نمیتونم کاری انجام بدم .ام ار ای هم دادم سالم بود ازمایش خون همه چی سالم اینقد دکتر رفتم خسته شدم .همش استرس دارم نکنه ام اس یا چیز بدی باشه …

Zahra...
Zahra...
پاسخ به  Behnam Barikani
1 سال قبل

سلام ببین اگه سرت خالیه حنا یا دوای سر بزن قطعا جواب میده.. آزمایش خون دادی؟ چون سرگیجه بیشتر برای کم‌خونی یه…. اگه خوب نشد حتما حتما به یه دعانویس خوب مراجعه کن شاید کسی چشمت زده باشه

Asfh
Asfh
پاسخ به  Behnam Barikani
1 سال قبل

ببین اگه سرگیجه داری حتما از دندان و گوش یه معاینه بشو،ممکنه عفونت گوش یا دندون باشه داداشم مثه شما دوماه سرگیجه داشت اصلا قرار نداشتیم تا اینکه دندون عقلش کشید سرگیجه اش واقعا ول شد انشاالله که شما هم چیزی نیست

Asfh
Asfh
پاسخ به  Behnam Barikani
1 سال قبل

البته یه چیز دیگه ،از سردی معده هم می‌تونه باشه

دکتر ماما دلی
دکتر ماما دلی
1 سال قبل

یه کاری دستش میده امشب😂😂

Nazanin
Nazanin
1 سال قبل

یعنی من اگه بخام از پارت اول تا پارت ۲۴۹رو خلاصه کنم ۳ خط بزور میشه

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Nazanin
Aida
Aida
1 سال قبل

این رمانم شده مثل فوتبالیستا😐😐اون یک هفته کشش میداد تا یه توپ گل کنه توام یک هفته کشش میدی تا یه شب وصبح کنی

آمین
آمین
1 سال قبل

بابادهن دخترع ، با خودخواهی تمام تو این وضعیت بچه رو نگه داشته ک حالا بزرگ باشه و نشه سقطش کرد ، خب ی ذرع مسئولیت پذیر باش زودتر ازین خونه برو بیرون تا نزده بچه رو بکشه ارسلان ، اصن نمیشه ب ارسلان خورده گرفت درستع ک رفتارش انسانی نیست ولی اخههه این بچه انتخابشش نبووووده دلارای خودخواهانه ی نفره تصمیم گرفت تو این وضعیت گووووه ی بچه هم اضاف کنه ، ریدم تو قیاقه دوتاتون ک دارین میرینین تو زندگی ب بچه بی گناه بی پدرا ،

نفس
نفس
1 سال قبل

چگدددههههههه زیااااااد چشمام درد گرفتههههههههه😐🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

تنها
تنها
1 سال قبل

منم نمیدونم چی رو دنبال میکنم یه ساله مسخره ی این رمانیم انگار جیره بندیش کرده نویسنده. مفهوم خاصی هم نداره. چهار خطی هم که مینوسه فقط به درد خودش میخوره. اگه یه رمان خوب باشه بین رمانا رمان خلسه بود قبلا الانم طلوع.

Ana
Ana
پاسخ به  تنها
1 سال قبل

دقیقا .. تنها رمانایی که خوندم و لذت بردم از قلمش رمانهای مهناز ابهام بوده از خلسه بگیر تا گرگها که بینظیر بود ..بر دل نشسته ..در پناه آهیر ، آدم وقتی رمانای ایشونو میخونه میفهمه چقدر قلمش قویِ چقدر قشنگه که دیگ‌ این مدل رمانا ب چشم نمیاد مگر از سر کنجکاوی اونم نوشت نوشت ، ننوشت ب سلامت ..یعنی میخوام بگم اونقدرا ادم لحظه شماری نمیکنه ک پارت بعدی چیه اگر رمانای ب قلم مهناز ا رو بخونن متوجه منظورم میشن دوستان ..

تنها
تنها
پاسخ به  Ana
1 سال قبل

آره واقعا…رمان باید مفهوم داشته باشه…به فرهنگ ما هم بخوره….رمانای همتا شاهانی هم دوست داشتنین و پر هیجان

دریا فرهمند
دریا فرهمند
1 سال قبل

یاللعجب ارسلان دلی رو برهنه دید و هیچکاری نکرد بعد از اونور دلارای خجالتی چسبید بغل ارسلان
فک کنم نویسنده دچار دو قطبی شده 😂😂نویسنده عزیز لطفا تکلیف مارو روشن کن یه بار میگی اون خوبه یه بار میگی اون بده 😂😂ساقیتو عوض کن لااقل

یه زندگی
یه زندگی
پاسخ به  دریا فرهمند
1 سال قبل

دوستان اونجور که اون دختره تو پیام نوشته بود نویسنده پارت ها رو میفروشه برا همین کم هست،پس کاسبی خوبی هست براش و فکر کنم حالا حالاها این رمان تموم بشه…

هیچکی
هیچکی
1 سال قبل

ولی ب ارسلان حق میدم…

سون
سون
1 سال قبل

فقط میتونم واسه قوه کنجکاوی خودم ک نمیتونه رمان رو رها کنه تاسف بخورم 😶 😐 🙄

&&&&&&&
&&&&&&&
پاسخ به  سون
1 سال قبل

همه وضعمون همینه به خدا😂😂😂تنها نیستی😂

سون
سون
پاسخ به  &&&&&&&
1 سال قبل

ممنون هم دردی😅

یکی
یکی
پاسخ به  سون
1 سال قبل

خیلی حق میگی، چون منم همینم

سون
سون
پاسخ به  یکی
1 سال قبل

والا به قرآن…
دستمون ک به نویسنده نمیرسه

Asfh
Asfh
1 سال قبل

خیلی بیشعوری که اینجوری مینویسی

Asfh
Asfh
1 سال قبل

متاسفم واست با رمان نوشتنت

زهرا
زهرا
1 سال قبل

چرا اینقد گند می‌نویسد لا اقل متن بیشتر کنید دوکلمه میخونی تمام

𝑫𝒊𝒏𝒂
𝑫𝒊𝒏𝒂
1 سال قبل

چقدددددددددددررررررررررررر زیااااااااااااد
گندش بزنن نویسنده رو، نمیمیره هم هر چی دعا می‌کنیم لااقل اینجوری عذرش موجه میشه ک مرده نمی‌تونه دیگ رمان رو ادامه بده ولی اینجوری ک الان زنده س و داره به ریش ما می‌خنده دوس دارم خفش کنم

صاحره بد ذات تو جیران
صاحره بد ذات تو جیران
1 سال قبل

دوست دارم فاز ارسلانو بفهمم مرتیکه خوددرگیر خو چتههههههه ولی بچم مقصر نیست تقصیر حاجیه دیگه با این تربیتش یه آدم عقده ای و کینه ای بار اورده که از پدر شدن هم میترسه💔دلم میسوزدددد و کاری ز دستم برنمی‌آید🗿

ازهار
ازهار
1 سال قبل

هنوز صبح نشده وای خدایا😑

Gn 🌱
Gn 🌱
پاسخ به  ازهار
1 سال قبل

🤌🏻 😂

دسته‌ها
32
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x