رمان دلارای پارت 317 - رمان دونی

 

 

 

 

 

کلافه نچی کرد و هاوژین را از روی تخت بلند کرد

 

هاوژین بی حال ناله زد

 

_ ماما

 

ارسلان با احتیاط بدون آنکه پوشک و لباسش را از تنش در بیاورد در قابلمه آب نشاندش و زیرلب غرید

 

_ مامانت خشک شده

 

با بلند شدن صدای گریه ی هاوژین دلارای بالاخره به خودش آمد

 

بغض کرده بدون حرف جلو آمد

 

آلپ‌ارسلان انتظار داشت اعتراض کند اما او در سکوت پوشک و لباس های خیس بچه را از تنش درآورد و به حمام برد

 

با دست آبی که کمی خنک تر شده بود را روی شانه های هاوژین پاشید

 

دلارای روی تخت نشست به زمین خیره شد

 

اخم های ارسلان درهم فرو رفت

 

_ چته؟

 

دلارای جوابش را نداد

 

_ مشکلش جدیه؟ دکتر خبر کنم

 

دلارای بعد از مکثی طولانی گرفته پچ زد

 

_ وقتی دنیا اومده بود خیلی ضعیف بود

 

ارسلان ابرو بالا انداخت

انتظار نداشت نیمه شب ، با بچه ای تب کرده کنار هم بنشینند و درد و دل کنند!

 

 

 

دلارای مشتی آب را روی بدن هاوژین ریخت

 

_ یک دکتر بهم معرفی کردن

داروهای خارجی داده بود برای تقویت نوزاد

 

هاوژین خواب آلود و بی حال سرش را به دست پدرش تکیه داد

 

_ اون زمان برای اینکه بتونم بزرگش کنم میرفتیم خونه‌های مردم برای تمیزکاری

 

آلپ‌ارسلان بهت زده دندان هایش را روی هم فشرد

 

تلاش کرد سرجایش ثابت بماند و دهن به ناسزا گفتن باز نکند

 

ناسزا به چه کسی؟

خودش هم نمی‌دانست

 

تنها می‌خواست برای خالی شدن حرص و حسرتش کسی را تا پای مرگ کتک بزند!

 

کسی جز خودش و مادر فرزندش!

 

_ هرکاری می‌کردم پولم جمع نمی‌شد

یا میرفت برای اجاره ، یا شیشه پستونک و پوشک هاوژین ، یا دوتا تخم مرغ و سیب زمینی که خودم از گرسنگی نمیرم

 

هاوژین انگشت ارسلان را به دهانش گرفت و لثه هایش را به آن مالید تا شاید خارششان کم شود

 

کم کم دندان در می آورد و تا چند وقت دیگر تولد دوسالگی اش بود

 

 

_ هرجایی قبولم نمیکردن

تا میفهمیدن نوزاد باهامه میگفتن نیا

حقم داشتن…

هاوژین گریه می‌کرد ، شیر میخواست ، پوشکشو کثیف می‌کرد

بعضی وقتام مجبور بودم موادشوینده قوی استفاده نکنم تا به ریه هاش آسیب نزنه

 

ارسلان با دست دیگرش گردنش را مالید

 

دردش شدید بود

 

مروارید همیشه می‌گفت درد شانه و گردن برای اعصاب است

 

حال با هرجمله ای که دلارای می‌گفت درد از‌ گردنش می‌پیچید و تا شانه ‌ی چپش ادامه پیدا می‌کرد

 

_ بعد از زایمان تا ماه ها ضعف داشتم

روزا کار می‌کردم ، شبا تا صبح هاوژینو تو خونه راه می‌بردم تا گریه نکنه

بعضی وقتا میخوابید اما دلم نمیومد بذارمش پایین

 

اشکش را پاک کرد و غمگین لبخند زد

 

او و دخترکش چه روزهایی گذرانده بودند…

 

شانه بالا انداخت

 

_ اون که تقصیری نداشت

مثل بقیه بچه ها حق داشت یکسره بغل مامانش باشه

تنها خواستم این بود یکی هوای بچه‌مو داشته باشه تا من بتونم

 

هاوژین پایش را در آب کوبید و خیره به مادرش بی حال خندید

 

تبش هنوز پایین نیامده بود

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 38

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان این من بی تو

    خلاصه رمان :     ترمه و مهراب (پسر کوچک حاج فیضی) پنهانی باهم قرار ازدواج گذاشته اند و در تب و تاب عشق هم میسوزند، ناگهان مهراب بدون هیچ توضیحی ترمه را رها کرده و بی خبر میرود! حالا بعد از دوسال که حاج فیضیِ معروف، ترمه را برای پسر بزرگش خواستگاری و مراسم عقد آنها را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به تماشای دود
دانلود رمان به تماشای دود به صورت pdf کامل از منیر کاظمی

    خلاصه رمان به تماشای دود :   پیمان دایی غیرتی و بی اعصابی که فقط دو سه سال از خواهر‌زاده‌ش بزرگتره. معتقده سر و گوش این خواهرزاده زیادی می‌جنبه و حسابی مراقبشه. هر روز و هر جا حرفی بشنوه یه دعوای حسابی راه می‌ندازه غافل از اینکه لیلا خانم با رفیق فابریک این دایی عصبی سَر و سِر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نهلان pdf از زهرا ارجمند نیا

  خلاصه رمان :           نهلان روایت زندگی زنی به نام تابان میباشد که بعد از پشت سر گذاشتن دوره ای تاریک از زندگی خود ، در کنار پسر کوچکش روزهای آرامی را می‌گذراند و برای ساختن آینده ای روشن تلاش می‌کند ، تا این که ورود مردی به نام حنیف زندگی دو نفر آن ها

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سرمای دلچسب
دانلود رمان سرمای دلچسب به صورت pdf کامل از زینب احمدی

    خلاصه رمان سرمای دلچسب :   نیمه شب بود و هوای سرد زمستان و باد استخوان سوز نیمه شب طاقت فرسا بود و برای ونوس از کار افتادن ماشینش هم وضعیت و از اینی که بود بد تر کرده بود به اطراف نگاه کرد میترسید توی این ساعت از شب از ماشینش بیرون بره و اگه کاری انجام

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تقاص یک رؤیا

    خلاصه رمان:   ابریشم دختر سرهنگ راد توسط گرگ بزرگترین خلافکار جنوب کشور دزدیده میشه و به عمارتش برده میشه درهان (گرگ) دلبسته ابریشمی میشه که دختر بزرگترین دشمنه و مجبورش میکنه باهاش ازدواج کنه باورود ابریشم به عمارت گرگ رازهایی فاش میشه که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قاب سوخته به صورت pdf کامل از پروانه قدیمی

    خلاصه رمان:   نگاه پر از نگرانیم را به صورت افرا دوختم. بدون توجه به استرس من به خیارش گاز می زد. چشمان سیاهش با آن برق پر شیطنتش دلم را به آشوب کشید. چرا حرفی نمی زد تا آرام شوم؟ خدایا چرا این دختر امروز دردِ مردم آزاری گریبانش را گرفته بود؟ با حرص به صورت بیخیال

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
32 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آلما
آلما
1 سال قبل

ظاهرا نویسنده برگشت به تنظیمات قبلیش😂😂یه ماه دیگه پارت بعدی و میده

رضا
رضا
1 سال قبل

این نویسنده میخواد فرایند ثانیه به ثانیه ی رشد رو کامل نشون بده مثلا ۲سال طول بکشه برا دو ساله شدن بچه،ولی عزیزم تب بچه ۲،۳،روزه میاد پایین ن دو سه ماه،یا از حموم در اومدن و ب اتاق بغلی رفتن ۲ساعتم نمیشه ن دوماه

هیچی
هیچی
1 سال قبل

واسه شب یلدا نباید پارت بدی آدم بیشعور🤡

kamand
kamand
1 سال قبل

دوس دارم گریه کنم والبته فوش اونی ک دلارای رو ب من معرفی کرد

امیر سالار
امیر سالار
پاسخ به  kamand
1 سال قبل

هم دردیم

فاطمه
فاطمه
1 سال قبل

اخی خسته نشی یوقت اخه نکه پارتات خیلی طولانیه جون ب لب میکنی ادم ، نمیدونم چند ماه دیگ طول میکشه تا تب هاوژین قطع بشه

دختر
دختر
پاسخ به  فاطمه
1 سال قبل

🤣🤣🤣🤣

mobina
mobina
1 سال قبل

خیلی خوبه داره میره رو روند منظم پارت دادن

دختر
دختر
پاسخ به  mobina
1 سال قبل

کانال اصلی تلگرامه اونجا پارت بزاره اینجا هم میزارن اونجا یه ترتیب افتاده اینم میزاره

kamand
kamand
1 سال قبل

میشه امروز پارت بدی واقعا نیازمند پارتم

طرفدار دلارای
طرفدار دلارای
1 سال قبل

بیخال دلی داری با یه گاو درد ودل میکنی 😐


ارسلان
ارسلان
پاسخ به  طرفدار دلارای
1 سال قبل

آی ام گاو🐄

طرفدار دلاری
طرفدار دلاری
پاسخ به  ارسلان
1 سال قبل

اگه ارسلان تویی رمان هستی که باید بگم
دور جون گاو

حانی
حانی
1 سال قبل

کاش پایانشو خراب نکنی

kamand
kamand
پاسخ به  حانی
1 سال قبل

نه بابا این رمان پایانش خراب نمیشه البته امیدوارم پایان باز هم نداشته باشه

♡ روا ♡
♡ روا ♡
1 سال قبل

الهی اگه ارسلان الان کوتاه بیاد خیلی خوب میشه

Fati
Fati
1 سال قبل

بچه کی دوسالش شد ؟

یکتا
یکتا
پاسخ به  Fati
1 سال قبل

من این رمان کوفتی تموم بشه ، پشت دستمو داغ کرده از این نویسنده الکی چیزی بخونم

SAMA
SAMA
1 سال قبل

داره دندون در میاره تب کرده بچه دلارای چرا اینطوری شدههههه یاد گذشته ها افتاده نکنه یه وقت بیماری داشته باشه هاوو

kamand
kamand
پاسخ به  SAMA
1 سال قبل

لعنتی استرس گرفتم

P:z
P:z
1 سال قبل

میشه شاه خشت هم بزارید؟
رمانای جمعه مثل رز وحشی و فئودال دیگه نمیان؟

Kmkh
Kmkh
1 سال قبل

واگعیه یا کیکه ؟

تورو سننه قربونم بری
تورو سننه قربونم بری
پاسخ به  Kmkh
1 سال قبل

واگعی بود متاسفانه ـ

Hani
Hani
پاسخ به  تورو سننه قربونم بری
1 سال قبل

متاسفانه چیه این خودش اوج خوشبختی

black girl
black girl
1 سال قبل

اگه همینجوری پارت گذاری ادامه دار بشه خوبه

رهگذر
رهگذر
1 سال قبل

فکر کنم رمان قراره تموم بشه
وکاش پایانش جوری باشه که ارزش این همه صبر کردن وحرص خوردنمون داشته باشه و رمانی باشه که بگیم دلارای لایقش بود رمان به جایی برسه که وقتی دلارای بغض کرد ارسلان جون بده میخوام تا این حد عاشق دلارای باشه

Hani
Hani
پاسخ به  رهگذر
1 سال قبل

عاشق که هست فقط باید اعتراف کنه ولی آره واقعا خداکنه

:///
:///
1 سال قبل

ولله هر مرد دیگه ای جز ارسلان بود کمه کمه جمله ی مقدسه ی “چیز خوردم ولتون کردم “رو تا الان ب زبون آورده بود
منتها ارس جان است دگر چ میشه کرد😂😄

رهگذر
رهگذر
پاسخ به  :///
1 سال قبل

خب قضیه اینه که ارسلان کسی رو ول نکرده ارسلان فقط دلارای رو مجبور به سقط کرد واین دلارای بود که فرار کرد وبنظرم به عنوان یه مادر کار درستی رو کرد

پوشکِ خیس شده هاوژین
پوشکِ خیس شده هاوژین
1 سال قبل

آخه تورو حضرت عباس این اسمش پارته؟؟؟ مارو مسخره کردین یا خودتونو!!!! ناموصا میمیرین یکمم بیشتر بدین؟؟ به پیر به پیغمبر چیزی ازتون کم نمیشه!!!!!!

kamand
kamand
پاسخ به  پوشکِ خیس شده هاوژین
1 سال قبل

استمو دوس دارم ناخداگاه ادم میخنده

. .........Aramesh
. .........Aramesh
1 سال قبل

با خوندن این پارت چشام پر شود

دسته‌ها
32
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x