_ آشنا میشی
ساینا موهای بلندش را پشت گوشش زد و آه کشید
_ باعث افتخاره آلپارسلان!
_ رواعصابش نرو
_ باور کنم دوستش داری؟!
_ رو اعصابش بری میره رو اعصاب من!
منم کم طاقت … یهو دیدی زدم زیر این پروژه و طراح عوض کردم
ساینا با پوزخند نگاهش کرد
نگاهش پر از تاسف بود
ارسلان اما تهدیدهایش را از سر گرفت
_ شعبه جدید قراره اینجارو بذاره جیب چپش!
پر سرصدا میشه … میدونم دوست داری همچین پروژه هایی تو کارنامهات داشته باشی
هاوژین کلافه صدایش را بالا برد و چشمانش را مالید
_ ماما…
ارسلان سمت آسانسور رفت و چشمکی به ساینا زد
_ مشغول شو ، بهت سر میزنم رفیق قدیمی
ساینا خسته آه کشید
امروزش با دیدن بچهی آلپارسلان خراب شده بود اما نباید میگذاشت کسی خبردار شود
از خودش حرصی و ناامید بود بخاطر واکنشش به دختربچه
باید گذشته را رها میکرد اما…
_ خوبه ، سر بزن
باید برای چندتا ایده نظر بدی
چندسال گذشته … سلیقهات عوض شده احتمالا
_ سلیقه من عوض نشده ساینی!
مثلا هنوزم به همون شدت قبل از آدمایی که مثل ویروس میفتن تو زندگی مردم و همه چی رو ب*گا میدن متنفرم
هاوژین حرصی گوش آلپارسلان را چنگ زد و جیغ کشید
لب های ساینا کش آمد
سعی کرد لبخندش تلخ و تمسخرآمیز نباشد اما شک داشت موفق شده باشد یا نه
_ برو … مثل اینکه زیاد باهات جور نیست
مامانشو میخواد
ارسلان دست هاوژین را بالا آورد و تکان داد
_ بای بای خاله ساینی!
تمام بدن ساینا از شنیدن کلمهی خاله به زبان بچه متقبض شد
آلپارسلان همین بود
کینه ای و بی رحم
شک نداشت تک تک جملاتش برای انتقام از صدف است
ناخواسته زمزمه کرد
_ اسمشو نگفتی
_ هاوژین
زیرلب تکرار کرد
_ هاوژین … قشنگه
ارسلان پوزخند زد
به هرحال او در انتخاب اسم بچه نقشی نداشت!
دکمهی آسانسور را فشرد
ساینا به دست های بچه که پیراهن پدرش را چنگ زده بود نگاه کرد
_ معنیش چیه؟ نشنیدم تا حالا
جوابش را نداد
در آسانسور بسته شد و او هاوژین را بالا کشید
دخترک با دیدن آینه عصبی پایش را در آن کوبید و با درد گرفتن انگشتانش ناله کرد
ارسلان لبخند زد
مثل پدرش با زمین و زمان درگیر بود
_ چیه معنی اسمت توله سگ؟
هاوژین با دهانش صدا درآورد و او گونه اش را نوازش کرد
_ چه اسم مزخرفیه مامانت گذاشته؟
دروغ میگفت
اسم به دلش نشسته بود
یادش نگه داشت که در فرصتی مناسب معنی اش را از دلارای بپرسد…
وارد اتاق که شد انتظار داشت دخترک خواب باشد اما او به محض ورودش چیزی را زیر پتو مخفی کرد و سرش را سمت مخالف برگرداند
هاوژین ناله کرد
_ ماما
دلارای بینیاش را بالا کشید و سعی کرد چشمان سرخ شده اش را از ارسلان پنهان کند
دستش را برای درآغوش کشیدن بچه بلند کرد
_ جانِ مامان؟ کجا رفتی عزیزدلم؟
هاوژین را از آغوش ارسلان بیرون کشید و به خودش چسباند
_ با مامان قهر بودی؟
گونه اش را چندین بار پشت هم بوسید
_ ببخشید قربونت برم
درد و بلات بخوره تو سر من
آلپارسلان کلافه با اخم دکمهی بالای پیراهنش را باز کرد و غرید
_ مثل پیرزنا قربون صدقهی بچه نرو خوشم نمیاد
دلارای دوباره بغض کرده بچه را بوسید که ارسلان سر تکان داد
_ چته باز؟ مگه نگفتی میخوابم؟
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 381
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
سلام بچه ها این رماپ خیلی وقت تموم شده و البتت با یه پایان متفاوت مفتی وقت خودتون رو هدر ندین برین دانلود کنین بخونین
از کجا باید دانلود کرد من چندتا نسخه دانلود کردم ولی هرکدوم داستانو یه جور پیش بردن…
بچه ها من نویسنده رو کشتم دیگه کلا پارت نمیده از این به بعد
هییی خداااا
حاااجییی بعد دوماه ۴ خط پارت دادی
ناموسا بگا رفتیم پارت مث آدم بده یا تمومش کن
هرسری میگین نمیخونیم و وقتی پارت جدید میاد کامنت رمان:۹۹۹۹۰۱۰۱۹۸۲۸۲۸۸
بچەها میشی رمان معرفی کنین مسل این بچە و بارداری ناخاستە
بچەها هیچ کس رمانی میدونە کە بچەی ناخواستە باشی اولش یا بارداری ناخاستە
میراث ویاس هوس باز
انگار واسه متفرقه میاد چهار خط مینویسه میره😕😐 میخوام صد سال سیاه اونم ننویسی
سلام کسی vip این رمان خریده باشه اونجا هم تا اینجاست رمان یا نح بیشتر
لطفا غرور داشته باشین و نظراتتون رو ننویسین تا به نظر خواننده احترام بزارن 🙏🏻🌿
وای ٤ حفتەس وایسادم ٢ دقیقیەی تموم شد
فکر میکنم وقت ٨٠ سالم شد نوەهام بارد این رمان و اخرشو واسم بخونن بابا خانوم نویسندە اگە ایدە نداری تمومش کن
دوستان پارت بعدی رو وقتی امتحانات تموم شد بیاید بخونین!
ولی به نظرم ارزشش رو نداره من که دیگه نمی خونمش.
شمارش آرا نشون میده 224 نفر تا الان امتیاز دادن جالبه😐
رمان واقعی باشه به نظرتون ارسلان واقعی داره مینویسه ؟ یا نویسنده کیه
🤨والا بهخدا این نویسنده شورش در آورده کاش دیگه پارت نده بیرون
اون که هدفش ذره ذره پارت دادنه کاش ادمین سایت به حرف ما توجه کنه و دیگه پارت گذاری نکنه!!!
کدوم دیوار مناسبه سرمو بکوبم داخلش؟
بابا چرا آدمو میزاری تو خماری؟
منه خرو بگو امتحان کشوری دارم نشستم با چه چیزایی عصاب خودمو خراب میکنم
فقط منتظرم تموم بشه پی دی اف کاملشو دانلد کنم از اول اونجوری که دوست دارم بخونم چون اولش دیگه خیلی توهین بود به شخصیت یه زن باشعور نخوندمش
دقیقا
رو اعصابش بری میره رو اعصاب من 😂 ❤
منمکه که کم طاقت😂❤
این چه اسم مزخرفیه مامانت گذاشته؟😔😂
چیه معنی اسمت توله سگ؟😔😂
یعنی عاشق این دیالوگا بچمم😂😔❤🤤
خوبه نویسنده زندس😂😔💔
منم که کم طاقت🌚:/