رمان دل دیوانه پسندم پارت 88

3.7
(3)

 

 

تا جایی که فاصلش دیگه باهام مویی بود.

 

ولی هنوز ندیده بودمش.

اما عطرش برام به شدت آشنا بود.

 

همینکه برگشتم، رو به روم قرار گرفت.

 

ضربان قلبم رفت روی هزار.

خودش بود.

مازیار.

 

_ سلام.

لال شده بودم. به زور زبون باز کردم.

 

و با نگاهی به اطراف گفتم :

تو اینجا چی کار می کنی؟

 

_ گفته بودم کارت دارم

 

_ چه جوری پیدام کردی؟

_ به سادگی. الان وقت این حرفا نیست البته.

 

چشمام رو بستم. دستام رو مشت کردم

 

دلم می خواست سرش عربده بکشم. ولی اونجا نمی شد.

 

از لای دندون های کلیک شده گفتم :

خدا منو بکشه از دست تو مازیار

 

اخماش رفت تو هم. و با تهدید گفت :

 

بار آخرت باشه ازین چرت و پرتا میگی. خب؟

 

هیچی نگفتم فقط با غضب زل زده بودم بهش.

 

نگاهی به اطراف انداخت و گفت :

بریم یه جای خلوت حرف بزنیم.

 

 

 

 

_ من عمرا هیچ وقت با تو جای خلوت نمیام دیگه.

 

یه بار اومدم برای هفت پشتم بسه.

_ دیگه انداختن رو تموم کن.

 

نگفتم بیا بریم خونه خالی. بریم یه گوشه که اینقدر جمعیت نباشه.

 

حرفش رو خیلی جدی زد.

 

چشم غره ای بهش رفتم و دیگه کل کل نکردم.

 

با هم رفتیم زیر یه صخره که تقریبا کسی اونجا نبود

 

تکیه دادم به صخره و دست به سینه وایسادم.

 

اونم جلوم داشت قدم می زد. انگار کلافه بود.

 

تو سه دقیقه که رژه رفت گفتم :نمی خوای حرف بزنی؟

 

مامان بابام الان نگران می شن.

وایساد و خیره شد توی چشمام

 

یه طور خاص نگاهم می کرد.

 

یکم که گذشت هوفی کشید و گفت : استغفرالله.

 

همونجا یهو روی ماسه ها نشست.

 

خشک بود و مشکلی پیش نمیومد.

 

گفت : بشین.

_ راحتم.

_ لج نکن گفتم بشین

 

 

یکم خیره و طلبکار نگاهش کردم.

 

بعد جلوش روی زمین نشستم.

 

منتظر بودم چیزی بگه. اما انگار نه انگار.

 

کلافه هوفی کشیدم و گفتم :

اسکلم کردی؟ خب حرف بزن.

 

یک تای ابروش رو بالا انداخت و گفت :

به به. اصطلاحات جدید می شنوم.

 

_ نه. مثل اینکه تو واقعا منو سر کار گذاشتی.

 

خواستم بلند شم که مچ دستم رو گرفت.

 

نگاهی به دست هامون. بعد به صورتش انداختم و گفتم :

 

می خوای این یکی رو هم بشکنی.

 

تلنگر بدی براش بود. فوری ولم کرد.

 

و با دلخوری گفت : مگه اون یکی رو شکستم که اینجوری میگی؟

 

خیلی لحنش با همیشه فرق داشت.

 

برای همین کشش ندادم. دوباره نشستم و گفتم :

 

حرف بزن مازیار.

 

دیدم لبخند نشست روی لبش و زل زد بهم.

 

دست جلوی صورتش تکون دادم و گفتم :

 

خوبی؟ چرا اینجوری می کنی تو؟

 

_ چه جوری؟

_ بابا حرفتو بزن.

 

_ میشه یه بار دیگه صدام بزنی؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۸۰۲۵۸۳۸۵

دانلود رمان طلاهای این شهر ارزانند از shazde_kochool 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     یه مرد هفتادساله پولداربه اسم زرنگارکه دوتا پسر و دوتا دختر داره. دختردومش”کیمیا ” مجرده که عاشق استادنخبه دانشگاهشون به نام طاهاست.کیمیا قراره با برادر شوهر خواهرش به اسم نامدار ازدواج کنه ولی با طاها فرار می کنه واز ایران میره.زرنگار هم در…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۸ ۱۱۳۰۳۲۵۲۱

دانلود رمان دامینیک pdf، مترجم marya mkh 5 (1)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :     جذابیت دامینیک همه دخترهای اطرافش رو تحت تاثیر قرار می‌ده، اما برونا نه تنها ازش خوشش نمیاد که با تمام وجود ازش متنفره! و همین انگیزه‌ای میشه برای دامینیک تا با و شیطنت‌ها و گذشتن از خط‌قرمزها توجهشو جلب کنه تا جایی که…
IMG 20230123 230820 033

دانلود رمان با هم در پاریس 5 (1)

10 دیدگاه
  خلاصه رمان:     داستانی رنگی. اما نه آبی و صورتی و… قصه ای سراسر از سیاهی وسفیدی. پسری که اسم و رسمش مخفیه و لقبش رباته. داستانی که از بوی خونی که در گذشته اتفاق افتاده؛ سر چشمه می گیره. پسری که اومده تا عاشق کنه.اومده تا پیروز…
InShot ۲۰۲۳۰۲۲۷ ۱۰۵۶۲۹۵۹۵

دانلود رمان افسون سردار pdf از مهری هاشمی 2 (1)

2 دیدگاه
خلاصه رمان :     خلاصه :افسون دختر تنها و خود ساخته ایِ که به خاطر کمک به دوستش سر قراری می‌ره که ربطی به اون نداره و با یه سوءتفاهم پاش به عمارت مردی به نام سردار حاتم که یه خلافکار بی رحم باز می‌شه و زندگیش به کل…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۴۳۹۱۱۴

دانلود رمان ستی pdf از پاییز 2 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   هاتف، مجرمی سابقه‌دار، مردی خشن و بی‌رحم که در مسیر فرار از کسایی که قصد کشتنش را دارند مجبور به اقامت اجباری در خانه زنی جوان می‌شود. مردی درشت‌قامت و زورگو در مقابل زنی مظلوم و آرام که صدایش به جز برای گفتن «چشم‌»…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 3.3 (9)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…
رمان فرار دردسر ساز

رمان فرار دردسر ساز 5 (2)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان فرار دردسر ساز   خلاصه : در مورد دختری که پدرش اونو مجبور به ازدواج با پسر عموش میکنه و دختر داستان ما هم که تحمل شنیدن حرف زور نداره و از پسر عموشم متنفره ,فرار میکنه. اونم کی !!؟؟؟ درست شب عروسیش ! و به خونه…
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۱ ۱۳۰۷۵۶۸۷۷

دانلود رمان سیاه سرفه جلد اول pdf از دریا دلنواز 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         مهری فرخزاد سال ها پیش به خاطر علاقه ای که به همکلاسیش دوران داشته و به دلیل مهاجرت خانوادش، تصمیم اشتباهی میگیره و… دوران هیچوقت به اون فرصت جبران نمیده و تمام تلاش های مهری به در بسته میخوره… دختری که همیشه توی…
رمان افگار

دانلود رمان افگار جلد یک به صورت pdf کامل از ف -میری 4.3 (6)

2 دیدگاه
  خلاصه: عاشق بودند؛ هردویشان….! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت… عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد… افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
...
...
1 سال قبل

پارت نداریم؟

turk_gizi
پاسخ به  ...
1 سال قبل

سایت برا فاطمه نمیاره

...
...
پاسخ به  turk_gizi
1 سال قبل

چرا سایتا نمیارن هزار بار باید بری بیای بلکه بیاره
رمان وان هم رمان هاش بعد دو ساعت به زور میارد

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x