سر تا پایم یخ میزند
خشک میشوم
باورم نمیشود
درست پیش چشم خانواده اش به آنجا رفت بود
چطور ممکن بود؟
چطور میتوانست تا این حد بی پروا رفتار کند؟
مضطرب آب دهانم را قورت میدهم و این پدر هاکان است که خطاب به کمال خان می گوید
– بچه ها رو تحت فشار نذارید حاج بابا ، اجازه بدین خودشون تصمیم بگیرن …
صدا از کسی درنمی آمد
همه سکوت کرده بودند
انگار که هیچکس توقع این را نداشت پدر هاکان حرفی به دفاع از پسر عزیزش بزند…
کمال خان در عین خونسردی جواب میدهد
– تصمیم خودشون هم همینه …
رو میکند سمتم و میپرسد
– تو با این سفر مشکلی داری عروس؟
با تن صدایی لرز گرفته لب میزنم
– نه آقاجون
#پارت_صدوسی
جرات مخالفت نداشتم
اصلا میشد مگر در چشم آن مرد زل زد و حرفی خلاف میلش به زبان آورد؟
میترسیدم از او.
بخدا که چشمانش ترسناک بود
کمال خان با رضایت نگاهش را از من میگیرد و در همان لحظات است که صدای باز شدن در اتاق را میشنوم.
از گوشه چشم نگاهش میکنم .
جلو می آید ..
دیگر اثری از آن حرص و عصبانیت در چهره اش دیده نمیشد
انگار که آرام شده بود .
فنجون چای را از روی میز برمیدارد و حین نشستن در کنارم کمال خان را خطاب قرار میدهد
– گفتین پرواز ما کیه آقاجون؟
– فردا شب
سری تکان میدهد
– پس وقتی واسه بستن چمدون نداریم …
#پارت_صدوسیویک
* * *
از رفتن حاج اسدالله و خانوادش تنها یک دقیقه میگذشت
صدای بسته شدن در که برخاست سارا از اتاق بیرون آمد
با پیدا شدن سر و کله اش سر چرخاندم ..
نگاهش کردم و او هم سر تا پایم را برانداز کرد
سر تکان داد و من من هم جوابش را با سر دادم …
– هاکان کو؟
جوابی ندادم .
خواستم رو بگیرم سمت آشپزخانه روم که صدایش آمد
– اینجام عزیزم …
از راهرو گذشت
به پذیرایی که برگشت سارا سمتش رفت
– چقدر پیله بودن ..
هاکان اخمی بر چهره نشاند و سارا هم مضطرب لب گزید
– منظورم اینه که بابابزرگت…
هاکان مجال صحبت به او نداد
لبخندی زد و دست دور شانه اش انداخت
بوسیدن شقیقهاش را هم دریغ نکرد
– هول کردی چرا؟
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 196
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
پارت جدید کو پس زن حسابی؟
الهی شکر اینم به دیار باقی شتافت
خدایی منم میخواستم همین و بگم😅😅😅
پارت کوش پس؟؟؟ ):
فاطمه جان پارت جدید نمیدی
پارت جدید کو ؟
آخه یکی نیست بگه تو چرا میترسی مانلی اونیکه داره کار اشتباه میکنه یکی دیگست تو چرا میترسی
من نمیفهمم چرا ادامه میده الان هم میتونه راحت حال هاکان و بگیره هم حال پدربزرگ خودش و
سارای کنهههه
حتما سارا هم میخواد بیاد که نظرش عوض شده😑
بمیری اشتباه نوشتم 🤭
کاش بنیری هاکان ازرو زمین محوشی یهو انگاری که نبودی ازاول وایی که چقدر عالی میشه لعنت بهت با این افکار پستت ظالم مظلوم آزار