رمان عشق صوری پارت 204 - رمان دونی

 

صدای تالاپ تلوپ و قلبم و سنگینی نگاه های مامان و ژینوس تاب و توانمو ازم گرفت.
نه!
دیگه نمیشد از این نگاه ها فرار کرد. نمیشد حقیقت رو کتمان کرد.
سرم رو با شرمندگی پایین انداختم و لبهامو روهم فشردم.
آخه باید چی جواب میدادم !؟
ژینوس یا پوزخند گفت:

-هه! چیه !؟ زبونت لال شد آره! باید هم لال بشه.
خانم خوب موقعه ای افتاد تو چاله..دستت واسه همه رو شد!

مامان آه عمیقی کشید و آهسته پرسید:

-شیوا…حقیقت داره !؟

سرم رو بالا گرفتم و بهش خیره شدم.
زل زدم تو چشمهاش و چون دیگه چاره ای جر بیان حقیقت نداشتم گفتم:

-آره…داره!

چشمهاش درشت شد و لبهاش نیمه باز.
پر واضح بود جوابی که تحویلش دادم رو باورش نشده.
سرش و رو تکون داد و گفت:

-امکان نداره!

ژینوس حین ور رفتن با تلفن همراهش گفت:

-امکان داره! چون من هزارتا عکس از دختر عزیزتون و نامردم دارم!

اینو گفت و تلفن همراهش رو سمت مامان گرفت.
چشمهامو بستم و یه نفس عمیق آه مانند کشیدم.
رسما بدبخت شده بودم.
یه آدم بی دفاع با جرم محرز!
عکسهارو یکی یکی تماشا کرد و بعد سرش رو بالا گفت و با نگاه به صورتم گفت؛

-باورم نمیشه شیوا! باورم نمیشه!

ژینوس دستشو پس کشید و گفت:

-بهتره باورت بشه مستااااانه جون! البته…امشب باید همه چیز برای همه روشن بشه.
عمو رهام باید بفهمه مار تو آستین داشته!

اینو گفت و بعد از اینکه پشت چشمی نازک کرد از بین من و مامان رد شد و رفت داخل…

به محض رفتن ژینوس دست مامان بالا رفت و با ضرب روی صورتم فرود اومد.
آب دهنش رو انداخت رو زمین و گفت:

-تف! تف تو ذاتت شیوا…کمربستی به نابودی زندگی من هااان !؟ دختره ی کثافت!
اون دوست پسرت که هی از من مخفی نگهش میداشتی شهراااام بود !؟
تو به ذاتت شیوااااا…

لبهام لرزیدن و نی نی چشمهام درخشید.
دستمو رو صورتم گذاشتم و سرم رو پایین انداختم.
دوسه تا سیلی دیگه به صورتم زد و پشت سرهم گفت:

-کثافت کثافت کثافت…منو خار کردی.
منو جلوی یه احمق بدترکیب سکه ی یه پول کردی!
حالا چه جوری تو روی رهام نگاه کنم !؟
وای وای وای…
وای شیوا چیکار کردی با من!؟
چیکار کردی!؟

بغضمو فورد خوردم و همچنان بی دفاع و ساکت سرجام موندم.
موبایلم بازم رنگ خورد.
مونا بود.
رد تماس دادم و براش نوشتم:

” مونا برو…ژینوس اومد و منو دید.همچی رفت روهوا…برو”

پیام رو ارسال کردم و دماغمو بالا کشیدم.
مامان جفت دستهاشو لا به لای موهاش فرو برر و با گزیدن لبش ادامه داد:

-خدایا…چیکار کنم حالا !؟ چه خاکی تو سرم بریزم ؟
چه جوری میتونم بعد از این تو چشمهای رهام نگاه کنم

سرمو بالا گرفتم و با بغض وصدای لرزون گفتم:

-یه جوری میگی انگار من آدم کشتم…

با پشت دست زد تو دهنمو گفت:

-خفه شو…خفه شو کثافت! خفه شو مایه ی ننگ…
تو زندگی منو برباد دادی شیوا…زندگی منو برباد دادی!
آخه لعنتی اینهمه آدم چرا شهراااام !؟
چرااااا….

فرصت نشد چیزی بگم چون همون موقع آقا رهام در حالی که تو قاب در ایستاده بود و به نظر می رسید بی نهایت بهم ریخته و عصبیه گفت:

-مستاااااانه! بیا داخل…همین حالا! با دخترت…

مامان آب دهنشو قورت داد و زیر لب زمزمه کرد:

” واااای…فهمید….”

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نجوای نمناک علفها به صورت pdf کامل از شکوفه شهبال

      خلاصه رمان:   صدای خواننده در فضای اتومبیل پیچیده بود: ((شهزاده ی آسمونی/گفتی که پیشم می مونی.. برایاین دل پر غم/ آواز شادی می خوانی عشق تو آتیش به پا کرد/ با من تو روآشنا کرد.. بی اونکه حرفی بگویم/راز منو بر ملا کرد.. یه لحظه بی تونبودم/ یه لحظه بی تو نزیستم.. یه روز سراغمو می

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهی دو اقیانوس
دانلود رمان ماهی دو اقیانوس به صورت pdf کامل از مهسا زهیری

    خلاصه رمان ماهی دو اقیانوس :   یک ماه از وقایع جلد اول گذشته و عمران که با حقایق تلخ و کوبنده‌ای در مورد تولد و هویت و گذشته‌اش مواجه شده، با خشم غیرقابل کنترل، خودش رو گوشه‌ای پنهان کرده و «عشق» رو مقصر همه‌ی مصیبت‌های خودش و بقیه می‌بینه. با سر رسیدن مردی که مرکز همه‌ی اتفاقاته،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رثا pdf از زهرا ارجمند نیا و دریا دلنواز

  خلاصه رمان:     امیرعباس سلطانی، تولیدکننده ی جوانیست که کارگاه شمع سازی کوچکی را اداره می کند، پسری که از گذشته، نقطه های تاریک و دردناکی را با خود حمل می کند و قسمت هایی از وجودش، درگیر سیاهی غمی بزرگ است. در مقابل او، پروانه حقی، استاد دانشگاه، دختری محکم، جسور و معتقد وجود دارد که بین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یغمای بهار

    خلاصه رمان:       دلارای ایلیاتی با فرار از بند اسارت، خود را به بهشت شانه های مردی رساند که خان بود و سیبی ممنوعه… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 2 / 5. شمارش آرا 1 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان او دوستم نداشت pdf از پری 63

  خلاصه رمان :   زندگی ده ساله ی صنم دچار روزمرگی و تکرار شده. کاهش اعتماد به نفس ، شک و تردید و بیماری این زندگی را به مرز باریکی بین شک و یقین می رساند. صنم برای رسیدن به ارزشهای ذاتی خود، راه سخت و پرتشنجی در پیش گرفته !     پایان خوش     به این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دنیا دار مکافات pdf از نرگس عبدی

  خلاصه رمان :     روایت یه دلدادگی شیرین از نوع دخترعمو و پسرعمو. راهی پر از فراز و نشیب برای وصال دو عاشق. چشمانم دو دو می‌زند.. این همان وفایِ من است که چنبره زده است دور علی‌ِ من؟ وفایی که از او‌ انتظار وفا داشته‌ام، حالا شده است مگسی گرد شیرینی‌ام… او که می‌دانست گذران شب و

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
☆☆☆
☆☆☆
2 سال قبل

واییییییی نویسنده جونننن توروخدا پارتا رو طولانی کننن الان داستان داره جنایی میشه😂😂

دخمل بلوچ _زیبا
دخمل بلوچ _زیبا
2 سال قبل

بوفففففففف
.
یعنی میخوام بدونم این نویسنده خودش خسته نشده از این همه کشش
.

جانان
جانان
2 سال قبل

از لحاظ روحی احتیاج دارم دونه به دونه موهای اون ژینوس بد ترکیب رو از جاش بکنم
و کلی حرف بار اون مستانه هرزه کنم که نتیجه آوارگی دخترش میشه هرزه شدن مثل خودش که هر کی از راه رسید خوار و خفیفش کرد
خیلی دلم برا شیوا میسوزه که رو دیوار کی یادگاری نوشته

عاطفه
عاطفه
2 سال قبل

😅😅😅ایول

سولماز
2 سال قبل

کم کم داره هیجانی میشه

سمیه
سمیه
پاسخ به  سولماز
2 سال قبل

کجاش دقیقا داره هیجانی میشه؟!نمی فهمم واقعا الان دوباره همون روال قبلی همه از شیوا نا امید میشن طرفش میکنن…دوباره شیوا میره دوباره دوباره اصلا شاید بخوان به زور شوهرش بدن که خدا کنه بدن رمان زودتر تموم شه اون شیدا هم یه ماشین بهش بزنه داستانش پایان پیدا کنه چون نه عرضه طلاق گرفتن داره و نه می تونه خودشو با شرایط وفق بده …فقط بلده گند بزنه و گریه کنه و فکرکنم که چقدر بدبخته

جواد
جواد
2 سال قبل

وایییییییییی من تا فردا میمیرم 😵

فاطمه
فاطمه
2 سال قبل

لطفا زودتر تمومش کنین دیگ، پارتا خیلی کوتاه شدن، خسته شدیم دیگ ۲۰۰پارت شده

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x