رمان عشق صوری پارت 239

5
(3)

 

کشوی میز رو با خشم کشیدم سمت خودم و وسایل داخلش رو یکی بعداز دیگری انداختم تو جعبه.
دماغمو بالا کشیدم و چشمهامو رو هم فشردم تا اشکهام سرازیر نشن رو صورتم اما…اما من با بغض گیر کرده توی گلوم چیکار میکردم !؟
اونو چه جوری نگه میداشتم تا تبدیلش نشه به لرزش صدا؟
تا تبدیل نشه به گریه!
نشه هق هق….
کشو رو بستم و اینبار ادکلنهای جلوی اینه رو ریختم تو جعبه.
ننگ به این زندگی…!
برام پیامک اومد.چون حدس میزدم شیوا باشه نخواستم که نسبت بهش بیتفاوت بمونم.
پیامش رو وا کردم و خوندم:

“هر دختری بهش چپ نگاه کرد حسابش باخودم.
نگران نباش!
دو دستی نگهش میدارم آخه کمبود و بحران شوهر داریم.
راستی…فیلم تالاری که برای عروسیمون رزرو کردیمو واست میفرستم.
از همین حالا واسه جشن عروسیم آماده شو…”

اشکهام چکیدن رو تلفن همراه.
دلم میخواست خوشحال باشم اما نمیتونستم.
من داشتم به قهقهرا میرفتم.
داشتم زیر تحمل اینهمه فشار روحی روانی له و مچاله میشدم!
به کی باید این حرفهارو میزدم ؟ با کی باید درد و دل میکردم !؟
تلفنمو انداختم تو جعبه و اینبار به سراغ کمد رفتم که همون موقع در باز شد و فرهاد اومد داخل.
کتش رو از تن درآورد و حین شل کردن کرواتش گفت:

-اون حرفها چی بود به مامان و رزا زدی؟

پوزخندی زدم و گفتم:

-هه! بزرگترشونو فرستادن واسه دعوا ؟؟؟

جلوتر اومد وگفت:

-رزا میگه کلی بهش توهین کردی.مامان هم تائید کرده پس ازت نمیپرسم راست میگن یا دروغ فقط ازت میخوام دست از این رفتارهات برداری شیدا!

سرم رو چرخوندم سمتش و با نفرت و خشمی که همیشه در تلاش برای سرکوبش بودم بهش خیره موندم…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
1676877296835

دانلود رمان تو همیشه بودی pdf از رؤیا قاسمی 0 (0)

21 دیدگاه
  خلاصه رمان :     مادر محیا، بعد از مرگ همسرش بخاطر وصیت او با برادرشوهرش ازدواج می کند؛ برادرشوهری که همسر و سه پسر بزرگتر از محیا دارد. همسرش طاقت نمی آورد و از او جدا می شود و به خارج میرود ولی پسرعموها همه جوره حامی محیا…
IMG 20240622 010718 301 scaled

دانلود رمان هیچ ( جلد اول ) به صورت pdf کامل از مستانه بانو 3.3 (6)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۹ ۱۸۳۹۲۰۰۷۰

دانلود رمان من به عشق و جزا محکومم pdf از ریحانه 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       یلدا تو دوران دبیرستان تو اوج شادابی و طراوت عاشق یه مرده سیاه‌پوش میشه، دختری که حالا دیپلم گرفته و منتظر خواستگار زودتر از موعدشه، دم در ایستاده که متوجه‌ی مرد سیاه‌پوش وسط پذیرایی خونه‌شون میشه و… شروع هر زندگی شروع یه…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۸۰۳۴۲۰۹۶

دانلود رمان اوژن pdf از مهدیه شکری 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       فرحان‌عاصف بعد از تصادفی مشکوک خودخواسته ویلچرنشین می‌شه و روح خودش رو به همراه جسمش به زنجیر می‌کشه. داستان از اونجایی تغییر می‌کنه که وقتی زندگی فرحان به انتقام گره می‌خوره‌ به طور اتفاقی یه دخترسرکش وارد زندگی اون میشه! جلوه‌ی‌ بهار…
IMG 20240716 005659 078

دانلود رمان آخرین این ماه به صورت pdf کامل از مهر سار 5 (3)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان :   گاهی زندگی بنا به توقعی که ما ازش داریم پیش نمیره… اما مثلا همین خود تو شاید قرار بود تنها دلیل آرامشم باشی که بعد از همه حرفا،قدم تو راهی گذاشتم که نامعلوم بود.الان ما باهم به این نقطه از زندگی…
IMG ۲۰۲۴۰۳۳۰ ۰۱۳۴۳۶

دانلود رمان هایکا به صورت pdf کامل از الناز بوذرجمهری 3.6 (16)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:   -گفته بودم بهت حاجی! گفته بودم پسرت بیماری لاعلاج داره نکن دختررو عقدش نکن.. خوب شد؟ پسرت رفت سینه قبرستون و دختر مردم شد بیوه! حاجی که تا آن لحظه سکوت کرده با حرف سبحان از جایش بلند شد و رو به روی پسرکش ایستاد.. -خودم…
download

رمان رویای قاصدک 3 (2)

5 دیدگاه
  دانلود رمان رویای قاصدک خلاصه : عشق آتشین و نابی که منجر به جدایی شد و حالا سرنوشت بعد از دوازده سال دوباره مقابل هم قرارشون میده در حالی که احساسات گذشته هنوز فراموش نشده‌!!!تقابل جذاب و دیدنی دو عشق قدیمی…ایلدا دکترای معماری و استاد دانشگاه موفق و زیبایی…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۹ ۱۷۴۵۱۲۱۵۳

دانلود رمان فردا زنده میشوم pdf از نرگس نجمی 0 (0)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     وارد باغ بزرگ که بشید دختری رو میبینید که با موهای گندمی و چشمهای یشمی روی درخت نشسته ، خورشید دختری از جنس سادگی ، پای حرفهاش بشینید برای شما میگه که پا به زندگی بهمن میذاره . بهمن هم با هزار و یک دلیل…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

14 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
black girl
black girl
1 سال قبل

من اولش طرف شیدا بودم ولی دیگ حالم ازش بهم می خوره
چقدر احمق و بی عرضه و حال ب هم زنه حالم از زنای ضعیف مثل این ب هم می خوره
جلسه این همه بلا سرش بیاد چون به هر خری اجازه هر گوه خوری ایو میده

♡♡♡
♡♡♡
1 سال قبل

هوفففففففففف این چه وضعشه دو ساله این رمان هنوز تموم نشده لامصب زورت میاد دوتا خط بنویسی آخه اقققققق رمانت خیلی خوب و هیجانی ولی خیلی طولش میدی .
خود نویسنده هم که هیچوقت نمیاد جواب ما رو بده😑😑😑😑😑

سمیه
سمیه
1 سال قبل

وای خدا باورم نمی شهههه…داره تموم میشههههه.همینیهههههههه…طلاققققققق…وای خداا…خیلی خوب شد‌ اصلا…خود فرهاد طلاقش میده….راحت شدم خود شیدا که عرضه نداره….بزار راحت توافقی طلاق میگیرن…..خلاصصصصص…هونولولو…وای این رمان داره تموم میشه

فاطمه
1 سال قبل

پسره ی احمق بی شعور…… تو رو خدا نویسنده جان… جان مادرت ول کن بس ماحرص خوردیم خسته شدیم… خلاصش کن این زندگی نکبتش

Narges Sharify
Narges Sharify
1 سال قبل

چقدر این مرتیکه بیشوره عه عه

حالا هرکی
حالا هرکی
1 سال قبل

حاجی ما رمان بخر نیستیما!لطفا بفهمین اینو…

Maysa
Maysa
1 سال قبل

بخدا آدم گدایی کنه بهتر از این تحقیره خاک ت سرش

Bahareh
Bahareh
1 سال قبل

الان یه کتک مفصله دیگه هم نوش جان میکنه همش تکرار تکرارتکرار وااای که چقدر قسمت شیدا خسته کننده و کسله الان نزدیک دوساله همینه پارتهای مربوط به شیدا. نویسنده نمیدونی چیکار کنی قسمت شیدارو ما راضی هستیم یه جوری نیست و نابودش کنی و راحتمون کنی.

سارینا
سارینا
پاسخ به  Bahareh
1 سال قبل

واقعا. منم از این شیدا و داستان زندگیش بدم میاد. این که اول و آخرش میخواد بره سر برادرشوهره خراب شه. حالا این داستانهای الکی خیانت و هوو و کش دادنها دیگه چیه

شيوا
شيوا
1 سال قبل

بيعرضه والا من اعصابم از دستش داغونه خب برو يه شهر يا كشور ديگه گدايي كني بهتر از اين تحقيره اين نويسنده هم يه خواهرو خوشبخت كرد يكي رو كاملا بدبخت

Baran17
Baran17
1 سال قبل

سلام ممنون بابت رمان ولی فکر نمی کنید برای یه رمان ۱ سال و نیم زمان زیادیه؟؟؟لطفا پارت ها را طولانی کنید.

ارزو
ارزو
پاسخ به  Baran17
1 سال قبل

خدا از دهنت بشنوه:))))

Nahar
Nahar
1 سال قبل

رزا این شیوا رو بنداز بیرون تا مام از دست این چسناله هاش راحت شیم
و هم ت ب این فرهاد عتیقه میرسی ک خدا خوب در و تخته رو باهم جور کرده

سمیه
سمیه
پاسخ به  Nahar
1 سال قبل

میدونید چی جالبه……فرهاد روز بعد از ازدواجشون به شیدا انگ هرزه بودن زد حتی برداشت دکتر…
عین سگ از اینکه شیدا قبل از اون با کسی دیگه ب
بوده باشه عصبی بود….اما خب نویسنده جالبه که فرهاد میدونه این رزا هرزه اس و ممکنه که بچه خودش نباشه..انا ازش حمایتم میکنه….اصل رمان طنزز

دسته‌ها

14
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x