رمان ملورین پارت 23

4.2
(5)

 

 

چشم از دخترک که ناخواسته داشت دلبری میکرد گرفت و اهسته گفت:

 

– نکن!

 

ملورین اما گیج گفت:

 

– چیکار؟

 

سعی داشت هر طرف را نگاه کند بجز چشم های گرد شده‌ی ملورین را!

 

پدرسوخته بی آنکه حتی خودش بداند داشت دل از مرد روبرویش می‌برد!

 

خواست حرف دیگری بزند که در اشپزخانه به ناگاه به داخل کوبیده شد و صدای مینو در گوشش نشست:

 

– اجی…عه عمو شما اومدین؟

 

حرفش را زد و سپس با جیغ کوتاهی که کشید خودش را از پای محمد اویزان کرد.

 

خم شد و دست زیر تن کوچک مینو انداخت و از روی زمین بلندش کرد.

 

تنش را کمی به خود فشرد و روی موهایش را چند بار بوسه زد و گفت:

 

– سلام قشنگم! خوبی دختر؟

 

مینو لب برچید و هر دو دستش را دکر گردن محمد حلقه انداخت و با ناراحتی گفت:

 

– نه عمو جون! امروز دکتر بودم باز ولسم دارو نوشته!

 

شنیدن این حرف مینو کافی بود که نگاهی به ملورین بغض کرده بیندازد و همه چیز دستگیرش شود!

 

 

 

سعی کرد با لبخندی عادی سر و ته ماجرا را حل و فصل کند و گفت:

 

– خب! داروهاتو بخوری زودِ زود خوب میشی پس!

 

مینو حرفی نزد و تنها سرش را روی شانه‌ی محمد گذاشت اما ملورین…

امان از چشم‌های پر از اشکش!

 

اب گلویش را به سختی پایین فرستاد و رو به مینو که دوباره خمار از خواب شده بود گفت:

 

– چی میخواستی مینو؟

– آب!

 

سریع پشتش را به آن دو کرد و به سمت سینک ظرفشویی رفت، لیوان کوچکی رو از اب پر کرد و به دست مینو داد.

 

مینو لیوان را از دستش گرفت و تمام آب را یکجا سر کشید و دوباره پلک بست.

این همه کسل بودن اصلا طبیعی نبود!

 

هر دو به ارامی از آشپزخانه خارج شدند و محمد تن کوچک مینو را روی تشک گذاشت و خودش نیز کنارش نشست.

 

انقدر موهای کم پشت و بورش را نوازش کرد که مینو دوباره به خواب فرو رفت و صدای نفس های منظمش در فضای کوچک خانه پیچیده شد.

 

اهسته سرش را به سمت ملورین چرخاند و صدایش زد:

 

– ملو؟

 

با شنیدن صدای محمد سر بالا گرفت و نگاهی پر از ناراحتی نثارش کرد.

 

– مینو حالش خوبه؟

 

تنها همین یک جمله کافی بود تا بغضش بی صدا بشکند و سر به دو طرف تکان دهد:

 

– نیست!

 

حرفش را زد و به سختی از روی زمین بلند شد و به سمت اتاقش رفت.

 

 

لب گزید و پشت سر ملورین وارد اتاق شد.

از پشت به اندام کوچک و شانه های لرزانش نگاه کرد.

 

درب اتاق را اهسته بست و دست به جیب نزدیکش ایستاد و گفت:

 

– دکتر چی گفت بهت؟

 

با بغض به سمت محمد برگشت، چشم‌هایش مدام پر و خالی می‌شدند و دلش را می‌لرزاندند، اب بینی‌اش را کمی بالا کشید و گفت:

 

– گفت….گفت بدنش دیگه..تحمل شیمی درمانی رو نداره!

 

ابروهایش را در هم فرو کرد و گفت:

 

– یعنی چی؟ پس باید چیکار کنه؟

 

چانه‌اش شروع به لرزش کرد و همزمان که قطره های اشکش روی گونه اش سر میخورد گفت:

 

– باید قرص شیمی درمانی بخوره…

 

کور سوی امیدی در دلش روشن شد و لبخندی کج کنج لبش نشاند و گفت:

 

– خیله خب چه عالی اینکه خوبه!

 

ملورین سکوت کرد و هیچ نگفت!

نمیتوانست درد نداری‌اش را جار بزند!

 

اما با این حال محمد تا انتهای سکوتش را متوجه شد و یک قدم به سمتش برداشت:

 

– مشکل چیه؟

 

مشکلش هزار چیز بود ولی نمیتوانست بگوید!

اصلا پای محمد را برای چه به این ماجرا باز کرده بود؟!

 

سرش را به دو طرف تکان داد و در حالی که بیخ گلویش از شدت بغض داشت منفجر میشد گفت:

 

– هیچی!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۶ ۱۰۵۱۳۷۹۰۸

دانلود رمان زندگی سیگاری pdf از مرجان فریدی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان : «جلد اول» «جلد دوم انتقام آبی» دختری از دیار فقر و سادگی که ناخواسته چیزی رو میفهمه که اون و به مرز اسارت و اجبار ها می کشونه. دانسته های اشتباه همراز اون و وارد زندگی دود گرفته و خاکستری پسری می کنه که حتی خدا…
IMG 20230123 235014 207 scaled

دانلود رمان سونات مهتاب 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :         من بامداد الوندم… سی و شش ساله و استاد ادبیات دانشگاه تهران. هفت سال پیش با دختری ازدواج کردم که براش مثل پدر بودم!!!! توی مراسم ازدواجمون اتفاقی میفته که باعث میشه آیدا رو ترک کنم. همه آیدا رو ترک میکنن. ولی…
IMG 20240711 140104 027

دانلود رمان ردپای آرامش به صورت pdf کامل از الهام صفری ( الف _ صاد ) 4.3 (4)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     سوهان را آهسته و با دقت روی ناخن‌های نیکی حرکت داد و لاک سرمه‌ایش را پاک ‌کرد. نیکی مثل همیشه مشغول پرحرفی بود. موضوع صحبتش هم چیزی جز رابطه‌اش با بابک نبود. امروز از آن روزهایی بود که دلش حسابی پر بود. شاکی و پر…
IMG 20230128 233946 2632

دانلود رمان عنکبوت 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         مدرس فیزیک یکی از موسسات کنکور ناپدید می‌شود و با پیدا شدن جنازه‌اش در ارتفاعات شمالی تهران، شادی و کتایون و اردوان و سپنتا و دیگران ناخواسته، شاید هم خواسته پا به قصه می‌گذراند و درست مثل قطعات یک جورجین مکملی…
IMG 20240530 001801 346

دانلود رمان قصه ی لیلا به صورت pdf کامل از فاطمه اصغری 3.1 (37)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان :   ده سالم بود. داشتند آش پشت پایت را می‌پختند. با مامان آمده بودیم برای کمک. لباس سربازی به تن داشتی و کوله‌ای خاکی رنگ کنار پایت روی زمین بود. یک پایت را روی پله‌ی پایین ایوان گذاشتی. داشتی بند پوتینت را محکم می‌کردی.…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۸ ۱۷۱۷۲۴۵۸۱

دانلود رمان شهر زیبا pdf از دریا دلنواز 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       به قسمت اعتقاد دارید؟ من نداشتم… هیچوقت نداشتم …ولی شاید قسمت بود که با بزرگترین ترس زندگیم رو به رو بشم…ترس دوباره دیدن کسی که فراموشش کرده بودم …آره من سخت ترین کار دنیا رو انجام داده بودم… کسی رو فراموش کرده بودم که…
IMG 20240717 160404 360

دانلود رمان قاصدک های سپید به صورت pdf کامل از حمیده منتظری 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   رستا دختر بازیگوش و بی مسئولیتی که به پشتوانه وضع مالی پدرش فقط دنبال سرگرمی و شیطنت‌های خودشه. طی یکی از همین شیطنت ها هم جون خودش رو به خطر میندازه و هم رابطه تازه شکل گرفته دوستش سایه با رضا رو بهم میزنه. پدرش…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۷ ۱۶۲۱۴۷۷۳۵

دانلود رمان در سایه سار بید pdf از پرن توفیقی ثابت 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     ابریشم در کوچه پس کوچه های خاطراتش، هنوز رد پایی از کودکی و روزهای تلخ تنهایی اش باقی مانده است.دختری که تا امروزِ زندگی اش، تلاش کرده همواره روی پای خودش بایستد. در این راه پر فراز و نشیب، خانواده ای که به فرزندی…
1050448 سیم خاردار روی حصار تاریک عکس سیلوئت تک رنگ

دانلود رمان حصاری به‌خاطر گذشته ام به صورت pdf کامل از ن مهرگان 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:       زندگی که سال هاست دست های خوش بختی را در دست های زمستانی دخترکی نگذاشته است. دخترکی که سال هاست سر شار از غم،نا امیدی،تنهایی شده است.دخترکی با داغ بازیچه شدن.عاشقی شکست خورده. مردی از جنس عدالت،عاشق و عشق باخته. نامردی از جنس شیطانی،نامردی…
download

رمان رویای قاصدک 3 (2)

5 دیدگاه
  دانلود رمان رویای قاصدک خلاصه : عشق آتشین و نابی که منجر به جدایی شد و حالا سرنوشت بعد از دوازده سال دوباره مقابل هم قرارشون میده در حالی که احساسات گذشته هنوز فراموش نشده‌!!!تقابل جذاب و دیدنی دو عشق قدیمی…ایلدا دکترای معماری و استاد دانشگاه موفق و زیبایی…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بی نام
بی نام
1 سال قبل

مینو یادم مو نداشت. حالا چطور رو موهاش بوسه زد و نوازششون کرد

علوی
علوی
1 سال قبل

اینم اره حل آسون داره. ملورین استخدام بشه به عنوان نظافت‌چی و مستخدم خونه محمد. دائم، 24 ساعته، با خدمات اضافه 😉🙄 دستمزدش، داروهای مینو و هزینه درمانش.
مادر پدر محمد جیغ جیغ خواهند کرد. مینو طاقت نمیاره و آخرش از مریضی می‌میره. ملورین حامله می‌شه. محمد نگهش می‌داره. تمام!!
.
.
.
.
امشب دوباره دارم بد اخلاق می‌شم. همه قصه‌های دور و برم مثل قصه‌های مامان بزرگم داره کش میاد و دختره توش یه مظلوم ساکت حرف‌گوش‌کنه!!!
دلم یه مغز متفکر سیاه می‌خواد که همچین برای اینکه حوصله‌اش سر رفته سه چهار تا کشور رو درگیر جنگ و خونریزی کنه

فرزند چهار گوشه زمین
فرزند چهار گوشه زمین
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

منم دلم میخواد

کسی اگه یه همچین رمانی داره معرفی کنه 🙏

M.h
M.h
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

من عشق با چاشنی خطر رو میخونم بد نیست

ام البنین ابوالحسنی
ام البنین ابوالحسنی
1 سال قبل

اولین کامنت 😶

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط ام البنین ابوالحسنی
Yas
Yas
پاسخ به  ام البنین ابوالحسنی
1 سال قبل

اورین🤗😂

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x