رمان ملورین پارت 30

3.6
(5)

 

 

کلافه از صدای بغض دار ملورین به ارامی دستش را روی شانه‌اش گذاشته و گفت:

 

– تقصیر تو نیست ملو، الان با مقصر شناختن خودت مطمئن باش چیزی درست نمیشه!

 

بی اختیار سرش را خم کرده و روی شانه‌ی محمد گذاشته و خیره به اسمان میگوید:

 

– اگه خوب باشه قول میدم بیشتر ازش مراقبت کنم!

 

با پایان حرفش قطره‌ی اشکش از روی گونه‌اش سر خورده و روی شانه‌ی محمد میریزد!

 

**

 

– خب مینو خانم! چخبرا!

 

مینو همانطور که با عروسک خرسی درون دستش بازی میکند با ذوق میگوید:

 

– عمو محمد مرسی که این عروسکو برام خریدین، خیلی خیلی دوسش دارم!

 

شوق و ذوق دیدن آن عروسک باعث شده بود که درد مریضی‌اش از یادش برود!

 

محمد با لبخند دست دراز کرده و موهای کم پشت مینو را به ارامی نوازش میکند و میگوید:

 

– امروز قراره بری خونتونا! میدونستی؟

 

مینو سری به نشانه‌ی تایید تکان داد و گفت:

 

– آره راستی عمو محمد ابجیم کجاست؟ نیست این دور و برا نمیبینمش چرا!

 

 

 

محمد نتوانست بگوید که ملورین طاقت دیدن مینو را در این حال و روز ندارد

 

هنوز سرم به دستش وصل شده بود و شب به موقع خواب مجبور به تحمل ماسک اکسیژن بود.

 

دکتر اصرار داشت که مینو تحت مراقبت و در بیمارستان بستری باشد ولی ملورین موافق نبود

 

دلش نمیخواست تمام مدت طول درمان، مینو در بیمارستان باشد و روحیه‌اش روز به روز بدتر شود!

 

محمد حرفی نزده بود که درب اتاق باز شده و پرستاری زیبا رو با مهرباتی وارد اتاق شد:

 

– مریض کوچولوی ما حالش چطوره؟

 

مینو لبخندی زد و دندان های یکی در میان و خرگوشی اش را به رخ کشید:

 

– خوبم خاله!

 

پرستار نزدیک شد و همانطور که به محمد نگاه میکرد گفت:

 

– خانمتون بیرون اتاقن، من سرم مینو جاند میکشم، شما برین پیش ایشون.

 

همزمان با گفتن حرفش روی موهای مینو را ناز کرد و به خرس کوچکش اشاره زد:

 

– به به چه عروسک قشنگی داری شما!

 

از اتاق خارج شده و به ملورین که روی صندلی نشسته بود نگاه کرد و نزدیکش شد.

 

روبرویش ایستاد و گفت:

 

– چرا نمیای تو مینو سراغتو داره میگیره ها!

 

 

 

دخترک دست هایش را در هم پیچ داد و به ارامی زمزمه کرد:

 

– دوست ندارم تو اون حال و روز ببینمش!

 

سر بالا گرفت و نگاهی به چشم‌های محمد انداخت و اهسته تر از قبل ادامه داد:

 

– موهاشم داره میریزه!

 

محمد با استیصال دستی به موهایش کشاند و همانطور که انها را عقب می‌فرستاد گفت:

 

– مینو روحیش قویه ولی اگه تو رو تو این حال و روز ببینه، حالش بد میشه ها!

 

راست میگفت!

مینوی عزیزش حتی از او هم قوی تر بود!

 

دخترکی خرد سال که با سن کمش با بیماری شدیدی که داشت مبارزه میکرد و دم نمیزد!

 

مینو قوی تر از اویی بود که با دیدن حال و روز خواهر کوچک ترش جان از بدنش رفته بود.

 

محمد به ارامی شانه‌ی دخترک را لمس کرد و تکانی کوتاه به شانه‌اش داد و گفت:

 

– بریم تو، ببینه تو هم اینجایی حالش بهتر میشه، بدو دختر خوب پاشو!

 

بی میل از روی صندلی پاشده و به همراه محمد وارد اتاق شد و چشمش مینو را شکار کرد.

 

روی تخت نشسته بود و عروسکش را محکم به تنش فشار میداد

 

 

صدای در را که شنید به سمت ان دو برگشت و با لبخندی ذوق زده رو به ملورین گفت:

 

– اومدی ابجی؟

 

 

 

 

دخترک سری به نشانه‌ی تایید تکان داد و همانطور که به سمت تخت مینو میرفت گفت:

 

– اره قربونت برم خوبی؟

 

مینو عروسک کوچکش را نشان ملورین داد و گفت

 

– نگاه کن عمو محمد چی واسم خریده! قول داده وقتی مرخص شدم واسم عروسک بخره.

 

با تشکر و قدردانی نگاهی به محمد انداخت و زمزمه کرد:

 

– مرسی‌

 

محمد پلک هایش را به ارامی روی هم فشرد و با گفتن “الان برمیگردم” از اتاق خارج شد.

 

به ارامی دست دراز کرد و موهای کم پشت مینو با از روی پیشانی اش کنار زد و گفت:

 

– خوبی ابجی؟

 

مینو سری به نشانه‌ی تایید تکان داد و گفت:

 

– اره ابجی جونم ببخشید که نگرانت کردم.

 

گاهی اوقات فکر میکرد که مینو زیادی بزرگ تر از سن و سالش است!

 

حرف هایش…

رفتارش…

مودب بودن و محجوب بودنش!

 

تمام این‌ها از سن و سال دختری مانند مینو بیشتر مینموند.

لبخندی روی لب نشاند و گفت:

 

– قربونت برم من، امروز میریم خونه!

 

مینو با خوشحالی کف هر دو دستش را به هم کوبید و گفت:

 

– اخجون!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.6 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
nody عکس شخصیت های رمان کی گفته من شیطونم 1629705138

رمان کی گفته من شیطونم 5 (1)

4 دیدگاه
  دانلود رمان کی گفته من شیطونم خلاصه : من دیـوانه ی آن لـــحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم.عشق من با لـجبازی، بیشتر می چسبــد!همون طور که از اسمش معلومه درباره یک دختره خیلی شیطونه که…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۹ ۱۸۳۵۵۷۸۲۰

دانلود رمان کابوس پر از خواب pdf از مریم سلطانی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   صدای بگو و بخند بچه‌ها و آمد و رفت کارگران، همراه با آهنگ شادی که در حال پخش بود، ناخودآگاه باعث جنب‌و‌جوش بیشتری داخل محوطه شده بود. لبخندی زدم و ماگ پرم را از روی میز برداشتم. جرعه‌ای از چای داغم را نوشیدم و…
IMG ۲۰۲۱۱۰۲۱ ۲۱۵۴۳۱ scaled

دانلود رمان اسمارتیز 5 (1)

2 دیدگاه
    خلاصه رمان:     آریا فروهر برای بچه هاش پرستار میگیره اونم کی دنیز خانم مرادی که تو شیطنت و خراب کاری رو دستش بلند نشده حالا چی میشه این آقا آریا به جای مواظبت از ۳ تا بچه ها باید از ۴ تا مراقبت کنه اونم بلاهایی…
IMG 20240522 075749 599

دانلود رمان آتشم بزن ( جلد سوم ) به صورت pdf کامل از طاهره مافی 4 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   « جلد اول :: خردم کن »   من یه ساعت شنیام. هفده سال از سالهای زندگیام فرو ریخته و من رو تمام و کمال زیر خودش دفن کرده. احساس میکنم پاهام پر از شن و میخ شده است، و همانطور که زمان پایان جسمم سر…
photo 2017 04 20 14 37 49 330x205 1

رمان ماه مه آلود جلد سوم 0 (0)

4 دیدگاه
  دانلود رمان ماه مه آلود جلد سوم خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر…
IMG 20230127 013928 0412

دانلود رمان خطاکار 1 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     درست زمانی که طلا بعداز سالها تلاش و بدست آوردن موفقیتهای مختلف قراره جایگزین رئیس شرکت که( به دلیل پیری تصمیم داره موقعیتش رو به دست جوونترها بسپاره)بشه سرو کله ی رادمان ، نوه ی رئیس و سهامدار بزرگ شرکت پیدا میشه‌. اما…
Screenshot 20220919 211339 scaled

دانلود رمان شاپرک تنها 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:             روشنا بعد از ده سال عاشقی روز عروسیش با آرمین بدون داماد به خونه پدری برمیگرده در اوج غم و ناراحتی متوجه غیبت خواهرش میشه و آه از نهادش بلند میشه. به هم خوردن عروسیش موجب میشه، رازهایی از گذشته…
IMG 20240623 094802 068

دانلود رمان دو دلداده به صورت pdf کامل از پروانه محمدی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان:   نیمه شب بود، ماه میان ستاره گان خودنمایی میکرد در حالیکه چشمانش بسته بود، یاد شعر موالنا افتاد با خود زیر لب زمزمه کرد. به طبی بش چه حواله کنی ای آب حیات! از همان جا که رسد درد همانجاست دوا    
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۴ ۲۲۰۴۲۰۰۳۰

دانلود رمان قصاص pdf از سارگل حسینی 2 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     آرامش دختر هجده ساله‌ای که مورد تعرض پسر همسایه شون قرار میگیره و از ترس مجبور به سکوت میشه و سکوتش باعث میشه هاکان بخواد دوباره کارش رو تکرار کنه اما این بار آرامش برای محافظت از خودش ناخواسته قتلی مرتکب میشه که زندگیش…
سکوت scaled

رمان سدسکوت 0 (0)

4 دیدگاه
  دانلود رمان سد سکوت   خلاصه : تنها بودم ، دور از خانواده ؛ در یک حادثه غریبه ای جلوی چشمانم برای نجاتم به جان کندن افتاد اما رهایم نکرد، از او میترسیدم. از آن هیکل تنومندی که قدرت نجاتمان از دست چند نفر را داشت ولی به اجبار…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x