رمان ناسپاس پارت 130

0
(0)

 

 

 

دستمو بالا آوردم و به آرومی و ملایمت روی پوست صاف و سفیدش کشیدم و گفتم:

 

 

-من از این به بعد کنارتم سلدا…

تو خوشی و ناخوشی رو من حساب کن.

هر زمان که به من احتیاح داشته باشی هستم و خواهم بود!

 

 

بهم چسبید.سرش رو به عقب خم کرد که بتونه صاف تو چشمهام نگاه بنداره و بعد گفت:

 

 

-خوشحالم که اومدی دنبالم و پیدام کردی …

همیشه آدزو میکردم خدا بهم یه خونه ی خوب بده، یه ماشین خفن، یا یه کیف پر پول اما حالا کسی رو فرستاده که همه ی این اپشنهارو داره!

یکی به اسم امیرسااااام

 

 

آهسته و تو گلو به این حرفهاش خندیدم و گفتم:

 

 

-تو هرچی بخوای من برات فراهم میکنم.البته …امیدوارم از زندگی قبلیت فاصله بگیری!

یعنی تو هرچی بخوای و اراده کنی من بهت میدم فقط میخوام از آدمای قبلی و زندگی قبلیت فاصله بگیری!

 

 

دوباره با عشوه گری دستشو رو قفسه ی سینه ام کشید و باز رو پنچه پاهام یلند شد و گفت:

 

 

-چشممم…هر چی شما بگی!

 

 

و با گفتن این حرف بازدر بوسیدن پیشقدم شد و لبهاش رو گذاشت روی لبهام.

یا کمال میل همراهیش کردم و حتی چشمهام رو هم بستم اما وقتی دستهاش به سمت کمربندم رفت و سعی کرد یازش بکنه خیلی زود چشمهام رو باز کردم و با گرفتن مچ دستش اجازه ی پیشروی بیشتر رو بهش ندادم…

 

 

 

با گرفتن مچ دستش اجازه ی پیشروی بیشتر رو بهش ندادم.

متعجب نگاهم کرد و پرسید:

 

 

-بازش نکنم !؟

 

 

ابروهام رو بالا انداختم و جواب دادم

 

 

-بهتره که اینکارو نکنیم

 

 

دوباره دستهاش رو یه کمربندم نزدیک کرد و گفت:

 

 

-ولی من مثل تو فکر نمیکنم!

 

یک گام عقب رفتم و چون قطعا نمیخواستم به این زودی کارم من با اون به مرحله ی رابطه ی کامل جنسی برسه گفتم:

 

 

-سلدا…تا همینجا من راضی ام!

 

 

اول متعجب نگاهم کرد ولی بعد خندید.

طولانی و بلند بلند…

کنج لبشو داد بالا و گفت:

 

 

-مردا خصوصا از نوع ایرانیشون یه نگاه خاص هم که بهشون بندازی اونجاشون ش* میشه اونوقت تو با یه بوسه راضی هستی !؟

فکر نمیکنی یکم زیادی سطح توقعت پایین !؟

 

 

مهم نبود که این حرفهارو داره یه شوخی میگه یا به جدی.

مهم اینه که من همچنان به داین عقیده باور داشتم که انجام ندادن همچین چیزهایی با اون بهتر از انجام دادنشون هست.

 

با مکث جواب دادم:

 

 

-من توروبخاطر همچین چیزای نمیخوام…من تورو به خاطر خودت دوست دارم!

 

 

بعد از شنیدن حرفهام رو صورتش یه لبخند عریض نشست…

 

 

 

بعد از شنیدن حرفهام رو صورتش یه لبخند عریض نشست.

اون یکی دو قدم فاصله ی بینمون رو پر کرد و اینبار دستهاش رو سمت پیرهنم دراز کرد.

پایینش رو گرفت و آروم آروم آورد بالا تا از تنم درش بیاره و همزمان گفت:

 

 

-اگه همچین چیزایی رو باهم انجام بدیم من اصلا فکر نیمکنم که تو جز همون اکثریتی هستی که دختر جماعت رو صرفا واسه جسمش میخواد!

 

 

پیرهنم رو تقریبا تا سینه ام بالا آورد.

هنوز هم واسه انجام اینکار مردد بودم.

تو چشمهاش نگاه کردم و گفتم:

 

 

-سلدا من تورو آوردم اینجا چون دلم نمیخواست تو پارک بمونی…دلم میخواست یه جای امن و گرم و خوب باشی.

جایی که در شانت باشه!

همه چیز به خاطر خودت بود نه جسمت…

 

 

خیره به چشمهام گفت:

 

 

-منم اصلا همچین فکری نکردم! دستهات رو بیار بالا

میخوام پیرهنتو دربیارم و تن لختتو ببینم!

 

 

و درنهایت تسلیم شدم و پیرهنم رو خودمو درآوردم و پایین انداختم.

رو صورتش لبخند رضایت نشست.

عقب رفتم و محو تماشای بدنم شروع کرد به درآوردن لباسهای خودش…

شالش، مانتوش و بعد هم تیشرتش.

نمیدونستم اینکار درست هست یا نه اما خودمم بدم نمیومد!

اومد سمتم و آهسته و بالبخند پرسیدم:

 

 

-بریم توی یکی از اتاق خوابها !؟

 

 

کنج لبمو دادم بالا.

تا اینجا که تسلیم شده بودم حالا هم شدم و گفتم:

 

 

-بریم…

 

 

دستمو توی دستش گذاشتم و خودش اون با راهنمایی من به سمت یکی ازاتاقها که توهمون ساختمون همکف بود رفت.

خودش درو یاز کرد و کنارش زد و خنده کنان رفت داخل.

منو برد سمت تخت.

دوتا دستش رو گذاشت رو سینه ام و هلم داد به عقب تا بشینم روی تخت و بعد خودش درحالی که لبخند لوندی روی صورت داشت عقب عقب رفت.

 

تو فاصله ی چندقدمی رو به روم ایستاد و دستهاش رو سمت شلوار خودش برد.

پاهاش رو کمی از هم باز کرد و به کمرش قوس ملایمی داد.

چشمهاش همچنان خیره بودن رو چشمهام.

دکمه ی شلوارش رو آروم آروم باز کرد و زیپ رو کشید پایین.

چشمهام روی اندام بی نقصش به گردش دراومد.

بدنش سفید بود و صاف.

خم شد و کفشها و شلوارش رو از پاش درآورد و دوباره کمرش رو صاف نگه داشت.

چشمهام گاهی صورت خوشگلش رو تماشا میکرد و گاهی هم بدن ص*ک*ص*یش رو.

اینبار دستهاش رو سمت پیرهنش برد و همزمان پرسید:

 

 

-نظرت راجع به بدنم و اندامم چیه!؟

 

 

نمیدونم چرا همچین سوالی پرسید.

شاید میخواست ازم تجمید بشنوه در خصوص بدن خودش.

آخه کل دنیا میدونن خانمها عشق اینن که ازشون تعریف و تمجید بشه و به گمونم سلداهم از این قاعده مستثنا نبود.

 

اب دهنمو قورت دادم و گفتم:

 

 

-عالیه…

 

 

مستانه خندید و پیرهنشو پرت کرد توی هوا و با ناز و ادا گفت:

 

 

-خب معلوم که من عالی ام!

 

 

اینبار چشمهام به سمت سینه هاش کشیده شد.دستهاش رو اینبار سمت سوتینش دراز کرد تا سینه های درشتش رو از حصار لباس زیر تنگش آزاد بکنه….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۷ ۱۱۰۱۰۵۸۶۴

دانلود رمان تو فقط بمان جلد دوم pdf از پریا 0 (0)

3 دیدگاه
  خلاصه رمان :   شیرین دختر سرهنگ سرلک،در ازای آزادی برادر رئیس یک باند خلافکار گروگان گرفته میشه. درست لحظه ای که باید شیرین پس داده بشه،بیگ رئیس باند اون رو پس نمیده و پیش خودش نگه می داره. چی پیش میاد اگر بیگ عاشق شیرین بشه و اون…
رمان تابو

رمان تابو 0 (0)

4 دیدگاه
دانلود رمان تابو خلاصه : من نه اسم دارم نه خانواده، تنها کسی که دارم، پدرمه. یک پدر که برام همه کار کرده، مهربونه، دلرحمه، دوست داشتنیه، من این پدر رو دوست دارم، اون بهم اسم داد، بهم شخصیت داد، اون بهم حس انتقام داد. من این پدر رو می‌خوام…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۸ ۱۱۲۶۴۰۲۰۲

دانلود رمان سرپناه pdf از دریا دلنواز 3 (1)

بدون دیدگاه
خلاصه رمان :       مهشیددختری که توسط دوست پسرش دایان وبه دستورهمایون برادرش معتادمیشه آوید پسری که به خاطراعتیادش باعث مرگ مادرش میشه وحالاسرنوشت این دونفروسرراه هم قرارمیده آویدبه طور اتفاقی توشبی که ویلاشو دراختیاردوستش قرارداده بامهشید دختری که نیمه های شب توی اتاق خواب پیداش میکنه درگیر…
1 1

رمان کویر عشق 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان کویر عشق خلاصه رمان کویر عشق : بهار که به تازگی پروانه‌ی وکالتشو بعد از چند سال کار آموزی کنار وکیل بنامی گرفته و دفتری برای خودش تهیه کرده خیلی مشتاقه آقای نوید رو که شُهره‌ی خاصی در بین وکلا داره رو از نزدیک ببینه و از…
3

رمان جاوید در من 0 (0)

3 دیدگاه
  دانلود رمان جاوید در من خلاصه : رمان جاويد در من درباره زندگي آرام دختريست كه با شروع عمليات ساخت و ساز برابر كافه كتاب كوچكش و برگشت برادر و پسرخاله اش از آلمان ، اين زندگي آرام دستخوش نوساناتي مي شود.
رمان اوج لذت

دانلود رمان اوج لذت به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی 4 (38)

بدون دیدگاه
  خلاصه: پروا دختری که در بچگی توسط خانوادش به فرزندی گرفته شده و حالا بزرگ شده و یه دختر ۱۹ ساله بسیار زیباست ، حامد برادر ناتنی و پسر واقعی خانواده پروا که ۳۰ سالشه پسر سربه زیر و کاری هست ، دقیقا شب تولد ۳۰ سالگیش اتفاقی میوفته…
InShot ۲۰۲۳۰۷۱۳ ۰۰۲۸۰۵۰۲۰

دانلود رمان طلوع نزدیک است pdf از دل آرا دشت بهشت 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         طلوع تازه داره تو زندگیش جوونی کردنو تجربه می‌کنه که خدا سخت‌ترین امتحانشو براش در نظر می‌گیره. مرگ پدرش سرآغاز ماجراهای عجیبیه که از دست سرنوشت براش می‌باره و در عجیب‌ترین زمان و مکان زندگیش گره می‌خوره به رادمهر محبی، عضو محبوب شورای…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۹ ۲۳۲۳۱۳۸۷۱

دانلود رمان به گناه آمده ام pdf از مریم عباسقلی 2 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان :   من آریان پارسیان، متخصص ۳۲ ساله‌ی سکسولوژی از دانشگاه کمبریج انگلیسم.بعد از ده سال به ایران برگشتم. درست زمانی که خواهر ناتنی‌ام در شرف ازدواج با دشمن خونی‌ام بود. سایا خواهر ناتنی منه و ده سال قبل، وقتی خانوادمون با فهمیدن حاملگی سایا متوجه رابطه‌ی…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

14 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نفس
نفس
1 سال قبل

واییی چرا من نفهمیدم شما دوتا خاهر اینجا غیبت میکنید که منم ببببببببییییییییییاااااااامممممممممممم عررررررررررررررر😭😭🤣🤣🤣

نفس
نفس
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

نخندددددد😭😭😂

sanaz
sanaz
1 سال قبل

یعنی خاک بر سرت کنم امیر سام خنگی بخدا😐

نفس
نفس
پاسخ به  sanaz
1 سال قبل

بابا صد رحمت به خنگاااا😐

neda
عضو
پاسخ به  نفس
1 سال قبل

حرص نخور 😂 پوستت خراب میشه مادر 😂

neda
عضو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

عه وا سلام بی‌شعور بی…. بی….. بی…..
بازم بگم؟😂 کجایی نیستی، خوبی خودت، اوضاع رو براهه؟
نه نرفته، اینجاست، چن روزه هی سراغتو میگیره میگ اون یکی قل کجاست 😂

neda
عضو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

میترسم را ندی 😂ب هرحال گرونیه دیگ ،مام جایی میریم لنگر میندازیم، خاهر خودتم دیگ ب خودت رفتم 😂😌
والا نتم نمیاره ،رمانای ک میخوندمم چن روز بود نتونستم بخونمشون،
هیچ کدوم از سیم کارتام نتشون نمیاره خاهر ،
خبرای جدید دارم،،،، 💃💃💃😂😂😂

neda
عضو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

خاک ب سر این….. کنن، ی نت درست و حسابی نمیاره… اعصابمو بهم ریخت، الان اون روم بالا میاد 😂

neda
عضو
در انتظار تایید
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

آره 😂 داغونه بخدا 😥
میخای ی چیزی سرچ کنی گوگل، نمیاره… این نت نمیدونه
ما ب حد کافی اعصاب خرد کن داریم 😂

نفس
نفس
پاسخ به  neda
1 سال قبل

مگهههههه میشهههه امیرسام اسکل و اصن هر چی فحشه زشته😐🤣

دسته‌ها

14
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x