رمان نقض قانون (خون آشام) پارت ۶

0
(0)

 

با نشستن دست گرمش دور کمرم ، مانع افتادن مجددم به روی زمین شد …
در آخرین لحظه صدای بم و طعنه وارش را به خوبی میشنیدم ….
_مشخصه دختر رهبری ، اینقدر ضعیف شدی که اگر نگرفته بودمت الان روی زمین بودی !
قبل از اینکه بتونم جوابش رو بدم به طور کلی بیهوش شدم …
« گابریل »
مانند پری سبک روی دستانم بیهوش افتاده بود .‌‌… چرا این دختر اینقدر متفاوت بود … همه جزئیات سر و وضعش را به خوبی به خاطر سپردم ….
لب های قلوه ای مانندش ، چشمان قرمزی که حال بسته شده بودند ، مهمتر از همه بینی قلمی شکلی که خیلی ظریف روی صورتش خود نمایی می کرد ….
لطیفی موهای سیاهش را زیر انگشتانم احساس می کردم ….
به کندی نفس میکشید و اصلا حال خوبی نداشت …. باید چیکار میکردم ؟ نمیتونستم که یک ومپایر رو وارد قبیلمون کنم …. به بابا چی میگفتم ؟مشخصا در اولین نگاه متوجه میشد …‌ چه گیری کرده بودم !
چند باری به صورت بیجانش ضربه زدم اما انگار که نه انگار … نه راه پس داشتم و نه راه پیش ، باید کجا میبردمش ؟
دستم را زیر پاهایش گذاشتم و از روی زمین بلندش کردم …. چرا این دختر انقدر سبک بود ؟
با صدای آشنای کسی باعث شد جهتم رو به سمتش تغییر بدم ….
_ وای وای وای گابریل ؟ اون دختره کیه ؟
فیلیپ کنجکاو ترین و خبرچین ترین گرگینه آلفایی بود که میشناختم و تا از چیزی سر در نمیاورد ول کن نبود و همیشه هم مقصودش را خیلی سریع و بدون رودرواسی میگفت ….
بدون این که اجازه بده حرفمو بزنم با لبخند کنجکاوانه ای خیره به چشمام شد …
_ ای شیطون ! نکنه این جفتته ؟
بی حوصله ادامه دادم …
_ فیلیپ میدونی بعضی اوقات خیلی مزخرف حرف میزنی ؟ این چرت و پرتا رو از کجا میگی ؟
_ ولی زشتم نیستاااا ، دختر خوشگلیه ! چطوری تونستی تورش کنی ؟
حیف که دختره داخل دستم بود وگرنه یه مشت حرومش میکردم ، فیلیپ خیلی خوب میدونست من از هرچی دختره بیزارم ، حتی از صد متریشون هم رد نمیشم …
با صدای تقریبا خشنی روبه فیلیپ گفتم :
_ ببین ! صبر منم یه حدی داره ! منو چه به این مسخره بازیااا ، جفت چی ؟ خودت بهتر میدونی من چه جور آدمیم !
لبخند روی لبش پر رنگ تر شد !
_ هان … میخوای حواس منو پرت کنی آره ؟ برق داخل چشماتو نمیبینم ؟ کورم ؟
پس دلیل اینکه این همه دختر رو پس زدی این بوده ؟
_ فیلیپ نمیگم دوستمی میام یه کاری دستت میدم .. بسه ..
انقدر این جمله رو با تحکم خاصی گفتم که برای لحظه ای جدی شد …
_ خیلی خب خیلی خب چیزی نگفتم که !
دوباره لبخند مرموزی زد و ادامه داد:
_ میخوای چیکارش کنی ؟ ظاهرا بیهوشه !
_ خودمم نمیدونم باید چه غلطی کنم ؟
_ خب بیارش قبیله …
برای لحظه ای مو به تنم سیخ شد ، فیلیپ خبر نداشت که این دختر رهبر ومپایر هاست ، همون کسی که دشمن خونی بابامه !
_ میشه اینقدر کنجکاو نباشی و به کار و زندگی خودت برسی ؟ نیشتو ببند ! درضمن حتما بابام تو رو فرستاده ، همین الان فورا برمیگردی قبیله ، به بابام میگی کاری برام پیش اومده نمیتونم امشب بیام ، اگر پرسید چه کاری بگو خودش میگه بهتون و تمام ، شیر فهم شدی؟
_ تو هم امشب اصلا اعصاب نداریا ، اما یه راهنمایی از جانب من بهتره …
حرفش رو قطع کردم …
_ همینی که گفتم برو …
_ اما مراسم چی ؟ تا چند دقیقه ماه کامل میشه !
_ خودم میدونم تو برو …
چون مسیر زیاد بود بلافاصله تبدیل به گرگ شد و فورا به سمت قبیله رفت ….
اما واقعا من الان با این دختر باید چیکار میکردم ؟ حتی از مراسم هم عقب میمونم … اصلا تقصیر خودمه خودم وارد این جنگل و محدودشون شدم ، از یه طرف هم نمیتونم تو این حال ولش کنم … یعنی باید میبردمش قبیلش ؟
جرقه ای به ذهنم خورد ….

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (1)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.2 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

67 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بهاری
بهاری
1 سال قبل

8 و چهار دقیقه اس من پارت هفتووو میخواممممم😭😂

Tara
Tara
1 سال قبل

میگم داستان از انسانها هم میگه
یا فقط خودشونن

Hany
Hany
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

سلام عزیزم تو عالی میزاری

Mehra
Mehra
1 سال قبل

یهویی میبینم پارت ۶ و ۵ گذاشتی آخ حرصم میگیره 😔😂😂😂😂😂

Mehra
Mehra
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

اون طوری دوس ندالم 😑😂💖

Mehra
Mehra
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

😂😂 مرسی

Mehra
Mehra
1 سال قبل

آزاده ساعت مشخص کن تو رو جان جدتت من عقب میمونم🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁🙁

Mehra
Mehra
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

باشه عشقم 💖

Mehra
Mehra
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

آهان

Mehra
Mehra
1 سال قبل

عــــــــالــــــی بود 💜💜

Mehra
Mehra
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

فدا مدا 💜

گز پسته ای
گز پسته ای
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

آزاده نویسنده فقط خودت بقیه الکی هم رمانت باحاله هم خودت لو میدی دمت گرم😂👏💚

ارزو
ارزو
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

خیلی قشنگههههه❤❤ …پارت بعدی فرداست ؟😂💔

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

میشه ظهل بزالی؟🥺

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

اگه زحمتی نباشه و خودت دوس داشتی الان بذال

ولی بیا دم گوشت یه چی بگم

بزا بچها بمونننن ت خماریییییییییییییییی😈🤣اون موقع قدرتو بیشتر میدوننننننن

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

یکم جلو خودتو بگیر اصن تا فردا دست به گوشی نزن🤭😂
اصلا اصلااااااا
بزا هرروز دوپارت دیگه خوبه
ولی رمانت خیلی قشنگه آدم دوست داره هرروز ۴مارت یهویی بذاری🥺

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

آره ولی منم میمونم ت خمالیش🤦🏼‍♀️🥺

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

🤭🥺

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

ولی شب بزاریا🔪

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

انشاءلله موفق باشی🤲🏻❤

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

قربونت برم❤

Nahar
Nahar
پاسخ به  Asaadi
1 سال قبل

وای بذار ازاده چشم و گوش بسته بمونه 😂 همینجوری پارت میذاره بهتره هااا.

اووفف ولی الگوش این نویسنده رمان دلارای و حالا توام گفتی🥺
#مظلوم_گیر_اوردین😑😂

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  Nahar
1 سال قبل

نخیرمممم😑🤣

Nahar
Nahar
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

همیشه لو بدهههه😆

خیلی اینجوری خوبه دیگه کنجکاو نمیمونیم😂
میگم این کاترین هم مثل گندم حوری بهشتیه؟😂

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Nahar
Nahar
Nahar
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

نمیدونم ت چرا انقدر با زجر کشیدن و گریه کردن و کشتن ادم کیف میکنی😂

Nahar
Nahar
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

دااارم این رمان یزدان جذاب و گندم حوری بهشتی رو میخونم😐 نویسندش امروز از زیباییش چیزی نگف😂😂😐 عجیبه😂

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

آزاده جون دمت گرم خیلی باحالی رمان خودتو لو دادی❤👌🏻
نویسنده به قول گز فقط خودت😘❤

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

❤❤😘😘

mahsa
1 سال قبل

😁💜عالی بود نویسنده جونم💜

رقیه بانو♥
رقیه بانو♥
1 سال قبل

وای بقیش

بهاری
بهاری
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

و منی ک شمارش معکوس آغاز کردم 🥺
لعنتی خیلی جذابه بزار پارت هفتوووو

mahsa
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

🤣🤣🤣ارزو بیا بیشتر فشار بیار شاید پارت هفتو الان گذاشت🤣

ارزو
ارزو
پاسخ به  mahsa
1 سال قبل

عاااا اااا امشبه پارت ۷ هوراااا😂😂😂😂😂
ازاده جان سریع تر بنویس که با این سرعت داریم ازت جلو میزنیم😂 یعنی ما داریم پارت ۲۰ رو میخونیم احتمالا تو پارت ۱۷ رو ننوشتی هنوز😂😂💔💔💔البته نمیدونم چه طوری ممکنه ولی خب این شکلی پیش بره همین میشه😂😂😂💔💔💔

ارزو
ارزو
پاسخ به  mahsa
1 سال قبل

من خودم زیر فشار خودم کم اوردم دیگه😂😂😂😂

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  ارزو
1 سال قبل

باریک🤣🤣🤣🤣

دسته‌ها

67
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x