رمان گرداب پارت 212 - رمان دونی

 

 

 

چونه ام بیشتر لرزید و با بغض و مظلومانه لب زدم:

-ببخشید..

 

نگاهش وا رفت و دستش پایین افتاد..

 

کلافه چنگی به موهاش زد و با حرص گفت:

-بغض نکن..اینطوری حرف نزن..

 

قطره اشکی روی گونه ام فرو ریخت و تند تند گفتم:

-اگه فکر میکنی قصد دروغ گفتن یا پنهان کاری داشتم، معذرت میخوام..خودت میدونی من هیچی رو از تو تا حالا پنهان نکردم….

 

پشت دستم رو روی صورتم کشیدم و اشکم رو پاک کردم و ادامه دادم:

-فقط نمی خواستم برای موضوعی که تموم شده ناراحت بشی..به جون مامان فقط قصدم همین بود..اگه بدتر ناراحتت کردم معذرت میخوام….

 

با چشم های پر اشک نگاهش کردم که سرش رو پایین انداخته بود و دست هاش رو محکم توی هم می فشرد و نگاهم نمی کرد….

 

قطره های اشک سریع و پشت سر هم، روی صورتم ریخت و صدام لرزید:

-سورن!..

 

نگاهش رو اروم بالا اورد و با دیدن صورتم، چشم هاش رو محکم بست و دندون هاش رو روی هم فشرد:

-گریه نکن..

 

چشم هاش رو باز کرد و با حرص و بی قرار تکرار کرد:

-گریه نکن..

 

سریع اشک هام رو پاک کردم و تو چشم هاش خیره شدم و بی صدا لب زدم:

-ببخشید..

 

 

دستی روی صورتش کشید و با اخم های درهم و لحنی محکم و قاطع گفت:

-هردلیلی میخواد داشته باشه، دیگه حق دروغ گفتن بهم رو نداری..حق نداری چیزی رو ازم قایم کنی…

 

سرم رو به تایید تکون دادم و حرفی نزدم که با حرص گفت:

-نشنیدم..

 

لب برچیدم و با ناراحتی گفتم:

-باشه..

 

-باشه چی؟..

 

چشم هام رو بستم و با حرصی که تو دلم از رفتارش داشتم گفتم:

-دیگه چیزی رو ازت قایم نمیکنم..

 

-افرین دختر خوب..

 

چشم هام رو باز کردم و با ناراحتی نگاهش کردم که چشم غره ای بهم رفت:

-اینطوری نگاه نکن..خودتم میدونی که حق با منه..

 

لبخنده تلخی زدم و سرم رو تکون دادم..

 

دست بردم کیفم رو از کنارم برداشتم و از جام بلند شدم…

 

سورن هم بلند شد و با تعجب گفت:

-کجا؟!..

 

-برم خونه..مامان نگران میشه..

 

-زنگ میزنم بهش میگم با منی..

 

سرم رو به منفی تکون دادم و گفتم:

-نه دیگه برم..خسته ام..از سر کار رفتم خونه و بعدم اومدم اینجا..وقت نشد استراحت کنم…

 

کیفم رو روی شونه ام انداختم و ادامه دادم:

-بعدا میبینمت..فعلا..

 

راه افتادم سمت در اتاق و دستم رو روی دستگیره ی در گذاشتم و کشیدم…

 

تازه یه ذره در رو باز کرده بودم که سورن از پشت سرم، کف دستش رو روی در گذاشت و محکم در رو بست…

 

 

دستم روی دستگیره ی در موند و با تعجب همینطور ایستادم…

 

حضورش رو پشت سرم، خیلی نزدیک حس می کردم..هنوز دستش روی در بود و حرف نمیزد…

 

من هم ناراحتی اجازه حرف زدن بهم نمیداد که نفس گرمش رو از پشت سرم حس کردم که از روی شال به گوشم می خورد….

 

با لحن شیرین و مهربونی توی گوشم گفت:

-دلم برات تنگ شده بود..

 

لب هام رو جمع کردم و با طمانینه برگشتم سمتش..

 

پشتم رو به در چسبوندم و دست سورن هم همینطور بغل سرم، روی در موند…

 

سرم رو اروم بلند کردم و توی چشم هاش خیره شدم..

 

نگاه داغش توی صورتم میگشت و دلتنگی که ازش دم میزد، کاملا توی چشم هاش معلوم بود…

 

لحنم اروم و غصه دار شد:

-برای همین اینقدر ازم فاصله گرفتی و نخواستی ببینیم؟..

 

اون یکی دستش رو هم بلند کرد و با دسته مویی که کج توی پیشونیم ریخته بودم، بازی کرد…

 

همزمان لبخنده کجی زد و اهسته گفت:

-دیروز یه مانتوی سرمه ای و شلوار جین ابی پوشیده بودی..پریروز یه مانتوی مشکی و شلوار کتون خاکستری با مقنعه..روز قبلش بازم مانتوت مشکی بود و شلوارتم همینطور..روز قبل ترشم…..

 

مات و مبهوت حرفش رو قطع کردم:

-از کجا میدونی؟!..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان اشرافی شیطون بلا

  دانلود رمان اشرافی شیطون بلا خلاصه : داستان درباره ی دختریه که خیلی شیطونه.اما خانواده ی اشرافی داره.توی خونه باید مثل اشرافیا رفتار کنه.اما بیرون از خونه میشه همون دختر شیطون.سعی میکنه سوتی نده تا عمش متوجه نشه که نمیتونه اشرافی رفتارکنه.همیشه از مهمونیای خانوادگی فرار میکنه.اما توی یکی از مهمونی ها مجبور به شرکت کردن میشه و سوتی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طعم جنون pdf از مریم روح پرور

    خلاصه رمان :     نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه ( دیوانس) ازطریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیراجرایی هتل دستشه تا زمانیه که صاحب هتل ک پسر جونیه برگرده از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گل سرخ
دانلود رمان گل سرخ به صورت pdf کامل از زیبا سلیمانی

    خلاصه رمان گل سرخ :   ـ گلی!! صدایش مثل همیشه نبود. صدایش با من قهر بود و من مگر چند نفر بودم که ببینم و بشنوم و باز بمانم؟ شنیده‌ها را شنیده و دیده‌ها را دیده بودم؛ وقت رفتن بود. در را باز کردم و با اولین قدمم صدایش اینبار از زیر دندان‌های قفل شده‌اش به گوشم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عاصی

    خلاصه رمان:         در انتهای خیابان نشسته ام … چتری از الیاف انتظار بر سر کشیده ام و … در شوق دیدنت … بسیار گریسته ام … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان رای

جهت دانلود کلیک کنید
رمان آبادیس

  دانلود رمان آبادیس خلاصه : ارنواز به وصیت پدرش و برای تکمیل. پایان نامه ش پا در روستایی تاریخی میذاره که مسیر زندگیش رو کاملا عوض میکنه. همون شب اول اقامتش توسط آبادیسِ شکارچی که قاتلی بی رحمه و اسمش رعشه به تن دشمن هاش میندازه ربوده میشه و با اجبار به عقدش درمیاد. این ازدواج اجباری شروعیه برای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاه دل pdf از miss_قرجه لو

    نام رمان:شاه دل نویسنده: miss_قرجه لو   مقدمه: همه چیز از همان جایی شروع شد که خنده هایش مرا کشت..از همان جایی که سردرد هایم تنها در آغوشش تسکین می یافت‌‌..از همان جایی که صدا کردنش بهانه ای بود برای جانم شنیدن..حس زیبا و شیرینی بود..عشق را میگویم،همان عشق افسانه ای..کاری با کسی ندارم از کل دنیا تنها

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نویسنده رمان نوش‌دارو
نویسنده رمان نوش‌دارو
1 سال قبل

خیلی قشنگ بود تازه این رمان رو خوندم سورن چقدر زورگوئه

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x