+خوب باید نگاه سه تا رو به هدف بزنی
میتونی؟!
فرهاد: اصن تو خودت چرا نمیزنی؟!
+ وقتی یه لیدی باهاته یه مرد جنتلمن باید بقیه کارا انجام بده
موسیو
فرهاد: اوه مای گاد
بیا برو بچه داری بازی میدی
دیگه فرهاد تفنگ به دست شد و منم مثل این تماشا چیا تشویقش میکردم
+فرهاد ؛ فرهاد؛ فرهاد تو میتونی
فرهاد: اینو میدونم ولی جان من تو دیگه تشویق نکن
+ برو ببینم دلتم بخواد
یکی مونده بزنی به هدف
بزن دیگه
فرهاد آخری رو ام میزنه به هدف و تمام
+ و اینک فرهاد …
چیزه میگم فامیلیت چیه؟!
فرهاد: هخامنش
وای خدا فامیلشم مثل منه این دیگه ته شباهته
+ دورغ نگو…
فرهاد: جایزه تو انتخاب کن
برا چی بهت دورغ بگم
+ منم فامیلیم هخامنشه
فرهاد: چه باحال
+ اوم خیلی
بزار ببینم من چی میخوام
گوشه دکه بالاهاش کلی عروسک خوشگل بود داشتم با دقت نگاه میکردم کدومشو انتخاب کنم
که خوردم به یه پنگوئن
+ فرهاد من اون پنگوئن رو میخوام
فرهاد: اوها چه بزرگه
بیا خرس ببر
اینا این تک شاخه
+ نوچ این پنگوئن ناز تره
فرهاد: آقا هر چی خانم میخواد بدین بهش
پنگوئن داد بغلم ویییی خدا چه نرم و پشمالو بود
تو بغلم گرفتمش مثل این بچه دو ساله ها شده بودم
فرهاد: این پدر مهربان دختر کوچولوشو کوجا ببره؟!
+ پدر مهربان بیا شالمو بکش جلو
نگاه موهام بازه
کلاً پیداس
فرهاد: نوکر دخترمم هستم
فرهاد شالمو درستش کرد
هی میگفت پنگوئنه مثل خودمه
سرم پایین بود که چشم خورد به جفت کفش مشکی
که سرمو بلند کردم بله با آقای کوه یخ چشم تو چشم شدم
چقدر اعصابش خط خطی
میشه از چین ابروهاش فهمید
جلوتر من فرهاد شروع به حرف زدن کردن
فرهاد: چطورین؟! خوش میگذره
رزام این این حال بدی کورش بهش سرایت کرده بود
رزا: بد نیست
خوب شما دوتا چی خوش میگذره
فرهادم هی با آب و پیچ همه رو قشنگ تعریف کرد
و کوروشم نگام میکردو هیچی نمیگفت
چشم رزا خورد به عروسکه تو بغلم
رزا: وای مارال این چقدر خوشگله و نازه
کی برات خریده؟!
کوروش منم میخوام بیا بریم ماهم
از وقتی اومدیم همش داریم الکی میگردیم
+ نخریدم که داداش گرامی برنده شدن
منم این میلو رو ور داشتم
فرهاد: چی؟! میلو؟!
+ چیه دلت میخواد بهش بگم پنگوئن
اسمشو میلو گذاشتم
فرهاد: بیا بریم این میلو ام بیار
با اجازه تون
راستی کوروش من مارال میرسونم خونه
خودش که گفت مشکلی نداره
گفتم که بهت بگم…
چند قدم برداشتم که کوروش صدام کرد
منو با خودش یه گوشه برد
+ بله آقا؟!
کوروش: درد آقا
چرا گوشیتو جواب نمیدی؟!
با فرهاد فکر کنم زیادی خوش میگذره نه…
واقعن نمیدید حالم بده من هیچی نمیگم هی این رو اعصاب من سورتمه سواری میکرد
+ چی چی رو خوش میگذره
تو خودت دعوتشون کردی
بنده خدا گفت بیا بریم منم دعوتشو قبول کردم
گوشیمم تو کیفم بود
بنظرت تو این سرو صدا چیزی میشنوی؟!
هی با نوک کفشش میزد رو زمین
کوروش: برو بهش بگو میخوای با من بیای…
بعدشم بگو با من میای خونه
منتظرم زود بهش بگو
اون موهاتم بکن تو کمتر نشونشون بده که مو داری
دیگه کوروش حق نداشت بهم دستور بده همش زرگویی همش دستور
اصن به اون چه میخوام موهامو نشونش بدم…
رفتم پیش فرهاد اصن حرفایی که بهم زد بهش نگفتم
من که دیگه تحت امر کوروش خان نیستم
+بیا بریم فرهاد
فرهاد: چی گفت کوروش؟!
+بازم گیر داد
ولش کن
میگم بیا یکم راه بریم من حس بازی کردنم پرید
بعد بریم خونه
فرهاد: حرف حرف بانو ماراله
میلو رو محکم تر بغلش کردم
حس خوبی بهم میداد
یکم از شهر بازی دور شدیم
حدس میزنم نزدیک پنجاه بار زنگ زده به گوشیم
بعداً تو ماشین چکش میکنم…الان ببینم اعصابم خراب تر میشه…
فرهاد: پیاده روی خوش میگذره
+ هی بد نیست ولی خوبه
شونه به شونه هم راه میرفتیم
فرهاد درک میکرد که به آرامش نیاز دارم برا همین سکوت این لحظه رو خرابش نکرد و هیچ حرفی نزد
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
بازم پارت من سیرمونی ندارم از این رمانت😂😂😂🤣💔
الان میزارم
زود باش 😃😍
😂 😂 😂
فدات شم❤
باهات قهرم فرشته 💔🥺
جوابمو ندادی تو ی کامنتی ک بهت دادم خواستم ی چیزی بگم 😑💔
(این پارتت خوب بود)❤…
ببخشید عزیزم
من بعد اصن بعد فوت داییم اصن نیومدم کلاً سایت
من خوشحالم میشم نظرتو بگی خوشگلم
آیدی تو بزار❤🥺🤌🏻
الهی بمیرم😔💔🥺
خدا ب خودت و خانوادتون صبر بده
ایشالا روحشون قرین رحمت الهی 🖤
فدای سرت گلی❤
فدای تو
http://goftino.com/c/agBGkd
اینو ک بزنی روش ی صفحه چت برات باز میشه
باز نشد کمیش کن ت کروم بزن 🥰
مرسی فرشته جونم😘
عالی 🥹🫦🧋
خیلی خوب بود 🤌🏻🥺
مرسی خوشگلم❤🥺🤌🏻
🥰 🤌🏻
دیگه کاملا مشخص شد ک خواهر برادرن
این پارتم خوب بود ولی دلم واسه کوروش سوخت🥺
پارت بعد کی میزارید؟
کِی خوبه؟!
هرچی زودتر بهتر 😂
مثلا فردا 🤣👍🏻
شب میزارم اگه خوابم نبرد
بزارحتما 😍 😍 😍 😍
اگه به من باشه که میگم همشا الان بزار