"خدمتکار عمارت درد" پارت 3 - رمان دونی

“خدمتکار عمارت درد” پارت 3

 

اینقدر دست پاچه شده بود که نفهمیدم چجوری از لبم خون اومده…

 

+اَه چجوری خون اومد؟!

 

کاش یکی بره درو باز کنه الان این عمارتو رو سرمون خراب میکنه…

 

+سارا برو درو باز کن آقا پشت دره!

 

سارا: ها؟! کی؟! آقا کیه؟!

 

+  سارااا! کوروش دیگه!

 

سارا: وای زودتر بگو دیگه چرا تو نرفتی؟!

 

+  من نمیتونم برم بازم کنم

 

سارا:  باشه بابا وایسا خودم برم تو که قبض روح شدی..‌.

 

سارا رفت که درو بازکنه

صدای احوال پرسیش میومد

خوبه امروز آرومه…

 

منم برم آشپز خونه کمک آنا

 

+  سلام بر مادر خودم

 

آنا از وقتی بچه بودم تو اون خونه کار میکرده بعد مرگ مامان و بابام اون منو بزرگ کرد هوامو داشت هم پدرم بود هم مادرم

همیشه میگه تو دخترمی…

با اینکه خواستگار داشت هیچ وقت ازدواج نکرد

دلیلشم نمیگه چرا؟!

 

آنا: سلام من به شاهدختم

ببینم دانشگاه کی میری ثبت نام کنی؟!

 

+ نمیدونم فردا که کلی کار داریم

ولش اینارو خودم بعداً حل میکنم

شام چی داریم بانو؟!

 

آنا: شکمت کارد نخوره دختر

نگاه چجوری بحثو عوض میکنی…

 

+  آخه آنا…

 

دیدم سارا با هول اومد داخل

 

سارا:  مارال برو تورو داره صدا میکنه‌…

 

جا خوردم

 

+  منو؟! مطمئنی منو صدا کرده؟!

 

سارا: آره تورو صدا کرده

برو ببینم چیکارت داره؟!

 

+ من که کاری نکردم بخدا

همه کارارو سر وقت انجام دادم

 

آنا: دخترم برو ببینم چیکارت داره؛ نترس کاریت نداره

 

راست میگن من که کاری نکردم چرا بترسم؟!

آفرین دختر یه نفس عمیق بکش

عزممو جزم کردم که برم پیشش…

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان کابوس پر از خواب pdf از مریم سلطانی

    خلاصه رمان :   صدای بگو و بخند بچه‌ها و آمد و رفت کارگران، همراه با آهنگ شادی که در حال پخش بود، ناخودآگاه باعث جنب‌و‌جوش بیشتری داخل محوطه شده بود. لبخندی زدم و ماگ پرم را از روی میز برداشتم. جرعه‌ای از چای داغم را نوشیدم و نگاهی به بالای سرم انداختم. آسمانِ آبی، با آن ابرهای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نشسته در نظر pdf از آزیتا خیری

  خلاصه رمان :     همه چیز از سفره امام حسن حاج‌خانم شروع شد! نذر دامادی پسر بزرگه بود و تزئین سبز سفره امیدوارش می‌کرد که همه چیز به قاعده و مرتبه. چه می‌دونست خانم‌جلسه‌ایِ مداح نرسیده، نوه عموی حاجی‌درخشان زنگ می‌زنه و خبر می‌ده که عزادار شدن! اونم عزای کی؟ خود حاجی و پسر وسطیش، صابر و تازه

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دختران ربوده شده
دانلود رمان دختران ربوده شده به صورت pdf کامل از کیانا بهمن زاده

      خلاصه رمان دختران ربوده شده :   مردی متولد شده با بیماری “الکسی تایمیا” و دختری آسیب دیده از جامعه کثیف اطرافش، چه ترکیبی خواهند شد برای یه برده داری و اطاعت جاودانه ابدی. در گوشه دیگر مردی تاجر دختران فراری و دختران دزدیده شده و برده هایی که از روی اجبار یا حتی از روی اختیار همگی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دریچه pdf از هانیه وطن خواه

خلاصه رمان :       داستان درباره زندگی محياست دختری كه در گذشته همراه با ماهور پسرداييش مرتكب خطايی جبران ناپذير ميشن كه در اين بين ماهور مجازات ميشه با از دست دادن عشقش. حالا بعد از سال ها اين دو ميخوان جدای از نگاه سنگينی كه هميشه گريبان گيرشون بوده زندگيشون رو بسازن..     به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دنیای بعد از تو
دانلود رمان دنیای بعد از تو به صورت pdf کامل از مریم بوذری

    خلاصه رمان دنیای بعد از تو :   _سوگل …پیس  …پیس …سوگل برگشت و  نگاه غرانش رو بهم دوخت از رو نرفتم : _سوال ۳ اخمهای درهمش نشون می داد خبری از رسوندن سوال ۳ نیست … مثل همیشه گدا بود …خاک تو سر خرخونش …. پشت چشم نازک شده اش زیاد دلم شد و زیر لب غریدم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان فردای بعد از مرگ
دانلود رمان فردای بعد از مرگ به صورت pdf کامل از فریبرز یداللهی

    خلاصه رمان فردای بعد از مرگ :   رمانی درموردیک عشق نافرجام و ازدواجی پرحاشیه !!!   وقتی مادرم مُرد، میخندیدم. میگفتند مادرش مرده و میخندد. من به عالم میخندیدم و عالمیان به ریش من. سِنّم را به یاد ندارم. فقط میدانم که نمیفهمیدم مرگ چیست. شاید آن زمان مرگ برایم حالی به حالی بود. رویاست، جهان را

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
14 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
2 سال قبل

یا خدا 😑 

Fatemeh
Fatemeh
2 سال قبل

رمان قشنگی هسته ولی اگه همین جوری پارت هارو کم کنه از محبوبیتش کم میشه

مبینا
مبینا
2 سال قبل

عالی
لطفا پارت ها رو بیشتر کن.

ستایش
ستایش
2 سال قبل

سلام عزیزم خیلی عالیه رمانت فقط میشه پارت ها رو یکم بیشتر بزاری 👈  👉  😊 

زیباا😁
زیباا😁
2 سال قبل

عالی همینجوری ادامه بده❤

فاطمه
فاطمه
2 سال قبل

خب داره جالب میشه😁

Perikan
Perikan
2 سال قبل

سلام
من تازه آمدم و این اولین رمانیه که اینجا میخونم
بنظرم جالبه 😇 🌻
اما خیلی کوتاهه 🙁

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Perikan
الهه
الهه
2 سال قبل
پاسخ به  Perikan

اوه رمان دلارای رو ندیدی پس😂😂😂
ما 8 ماهه داریم رمان دلارای میخونیم لعنتی قطره چکونی بهمون پارت میده🤣

سهیل
سهیل
2 سال قبل
پاسخ به  الهه

درود بر تو که از کمر آقات خارج شدی 😂 

Mobina
Mobina
2 سال قبل
پاسخ به  Perikan

پیشنهاد میکنم دلارای و بخون😂😂

🫠anisa
🫠anisa
2 سال قبل

کم بود

دسته‌ها
14
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x