"خدمتکار عمارت درد" پارت 71 - رمان دونی

 

 

“ماهان”

 

چیزی که جلو روم میدیدم باور نمی کردم

 

+ مارال

 

مارال غرق خون تو بغلم بود دستام میلرزید

چشماش بسته بود

 

همین طور داد میزدم اسمشو صدا میزدم

 

+ مارال پاشو

خواهری پاشوووو

 

کوروش اومد نزدیکم دانیال و بقیه رو ندیدم

 

کوروش: ماهان آروم باش

الان آمبولانس میاد کمک

 

مونده بودم کدوم حالت باشم عصبی و ناراحت خونسرد

هیچی مغزم کار نمی کرد

 

+ کوروش تورو خدا بگو یکی بیاد کمکم خواهرم داره تو دستام جون میده

ببین چقدر داره خون ریزی میکنه

 

کوروش: پاشو خودمون ببریمش

 

مارال تو اون لباس سفید غرق خون شده بود

میترسیدم از دستش بدم دیگه نبینمش

نه نباید اینطوری میشد من تازه خواهرمو پیدا کردم

کت مو در آوردم گذاشتم رو زخمش

 

کوروش ماشینو آورد

 

مارال رو دستام بلند کردم

 

+ کوروش حس میکنم دیگه نفس نمیکشه

فقط گاز بده

 

کوروش: باشه باشه

 

همین طور نگاه مارال می کردم

دستمو گذاشتم رو نبض اش

خیلی ضعیف می زد

سر کوروش داد زدم که تند تر بره

 

+ کوروش تند برو چرا نمیرسیم

 

میدونستم من نمیتونم خودمو کنترل کنم هیچ حرفی نمیزد

 

کوروش ماشین پیچید از پنجره بیرون نگاه کردم نوشته بود درمانگاه

 

+ چرا اومدیم اینجا؟!

منو ببر بیمارستان

 

کوروش: نمیشه تا شهر رفت شاید وقت نشه تا حال مارال بهتر بشه اونجا منتقل اش میکنم

 

+ بگو بیان کمک

کجان این دکترا

یه پرستار صدا کن

یه آقا و خانم اومد

مارالو گذاشت رو تخت سریع بهش یه سرم وصل کردن بردنش تو اتاق

 

یه نگاه به لباس و دستای پر از  خون که از مارال رفته بود نگاه کردم

 

کوروش نگاهمو فهمید

 

+ خواهرم میاد بیرون نه؟!

 

نمیدونم تو این حرفم چه اوج از بی کسی که کوروش منو تو آغوشش کشید

 

کوروش: چرا میاد

مگه میتونه ول کنه مارو بره

 

+ اگه بره من دیونه میشم

دوباره تنها میشم بی کس میشم

من فقط همین خواهرو دارم

 

از بغلش کوروش اومدم بیرون

پاهام دیگه جون نداشتن

نمیتونستم جایی برم حتی نمیخواستم اون لباسای تو تن امو عوضشون کنم

همونجا دو زانو دم در اتاق نشستم ، دستامو گذاشتم تو سرم

 

تو فکر با خودم مشغول شدم حتی نپرسیدم اون مرتیکه پست با دانیال کجاست؟!

 

داشتم به این فکر می کردم اگه مارال نباشه من چیکار کنم

اصن امیدی دارم

مگه میشه به این فکر کرد خواهرم نباشه

خدا بیا یه معامله کنیم

میای؟!

جون منو بگیر جون خواهرمو برگردون؟!

اینطوری قبوله باشه؟!

خدا صدامو داری

اصن این منو میبینی

خدا این همه سال منو ندیدی حواست به من نبوده

این بار خیلی لازمت دارم

من خواهرمو میخوام

 

اون همه بلا سرم اومد یه گریه نکردم

گفتن مرد گریه نمیکنه

چرا یه مرد نباید گریه کنه

 

نمیدونم ولی نتونستم این بار جلوی گریه کردنمو بگیرم

انگار این بار یه چیزی داشت خفه ام می کردم

راه نفس کشیدنو برام بسته بود

دیگه خجالت نکشیدم گریه کردم

فقط از خدا میخواستم خواهرمو بهم برگردونه

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 2 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان اوهام به صورت pdf کامل از بهاره حسنی

      خلاصه رمان : نیکو توی بیمارستان به هوش میاد در حالی که همه حافظه اش رو از دست داده.. به گفته روانشناس، نیکو از قبل دچار مشکلات روانی بوده و تحت درمان.. نیکو به خونه برمیگرده ولی قتل های زنجیره ایی که اتفاق میوفته، باعث میشه نیکو بخاطر بیاره که……..   به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دلدادگی شیطان
رمان دلدادگی شیطان

  دانلود رمان دلدادگی شیطان خلاصه: رُهام مردی بیرحم با ظاهری فریبنده و جذاب که هر چیزی رو بخواد، باید به دست بیاره حتی اگر ممنوعه و گناه باشه! و کافیه این شیطانِ مرموز و پر وسوسه دل به دختری بده که نامزدِ بهترین رفیقشه! هر کاری میکنه تا این دخترِ ممنوعه رو به دست بیاره، تا اینکه شبانه اون‌

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هکمن
رمان هکمن

دانلود رمان هکمن   خلاصه : سمیر، هکر ماهری که هیچکس نمی تونه به سیستمش نفوذ کنه، از یه دختر باهوش به اسم ماهک، رو دست می خوره و هک می شه و همین هک باعث یه کل‌کل دنباله دار بین این دو نفر شده و کم کم ماهک عاشق سمیر می شه غافل از اینکه سمیر… به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
رمان کی گفته من شیطونم

  دانلود رمان کی گفته من شیطونم خلاصه : من دیـوانه ی آن لـــحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم.عشق من با لـجبازی، بیشتر می چسبــد!همون طور که از اسمش معلومه درباره یک دختره خیلی شیطونه که عاشق بسرعموش میشه که استاد یکی از درسای دانشگاشه و…

جهت دانلود کلیک کنید
رمان اوج لذت
دانلود رمان اوج لذت به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  خلاصه: پروا دختری که در بچگی توسط خانوادش به فرزندی گرفته شده و حالا بزرگ شده و یه دختر ۱۹ ساله بسیار زیباست ، حامد برادر ناتنی و پسر واقعی خانواده پروا که ۳۰ سالشه پسر سربه زیر و کاری هست ، دقیقا شب تولد ۳۰ سالگیش اتفاقی میوفته که نباید ، اتفاقی که زندگی پروا رو زیر رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نت های هوس از مسیحه زادخو

    خلاصه رمان :   ارکین ( آزاد) یه پدیده ناشناخته است که صدای معرکه و مخملی داره. ویه گیتاریست ماهر، که میتونه دل هر شنونده ای و ببره.! روزی به همراه دوستش ایرج به مهمونی تولدی دعوت میشه. که میزبانش دو دختر پولدار و مغرور هستن.‌! ارکین در نگاه پریا و سرور یه فرد خیلی سطح پایین جلوه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x