رمان دونی

رمان آتش شیطان پارت 137

♥️🔥♥️🔥♥️

 

♥️🔥♥️🔥♥️

 

♥️🔥♥️🔥♥️

 

 

 

نگاهش رو به سرعت ازم گرفت و گفت:

 

– لازم نکرده خودم تنهایی باهاش ملاقات می‌کنم.

اینکه همون شب هم همراه خودم بردمت، ریسک بزرگی بود!

دیگه نمیخوام خطرش رو دوباره به جون بخرم!

 

وقتی با اون صلابت حرفش رو زد، مطمئن شدم که از حرفش برنمی‌گرده، اما منم تابش بودم!

 

قرار نبود به این راحتی ها پا پس بکشم و حرفش رو قبول کنم.

 

بالاخره یه راهی برای همراهی باهاش پیدا می‌کردم.

چون قطعا برای اون هم عاری از خطر نبود!

 

وقتی مخالفتی ازم ندید، حس کردم نامحسوس نفسش رو به بیرون فوت کرد، اما انگار هنوز اونقدری منو نمی‌شناخت که بدونه من اینطوری از خواستم دست نمی‌کشم.

 

دستم رو میون هردو دستش گرفت و گفت:

 

– خیلی دوست داشتم تا بالا همراهیت کنم، اما میدونم شرایط برای هردومون سخت تر میشه.

پس همینجا باهات خداحافظی می‌کنم عزیزم.

 

سپس دستم رو بالا اورد و بوسه ای‌ طولانی، کف دستم کاشت.

 

لبخندی زده و بی حرف از ماشین پیاده شدم.

تا لحظه ای که از بسته شدن در و داخل اومدن من مطمئن نشد، ماشینش رو روشن نکرد.

 

با شنیدن صدای ماشینش که هر لحظه دور تر میشد، من هم از در فاصله گرفته و به سمت خونه خانوم جلالی رفتم.

 

 

 

 

 

 

 

 

چند روزی که از اون مهمونی گذشت، همش صرف دادگاه ها و‌ کشمکش ها و کاغذ بازی های طلاق ندا شد.

 

امروز دومین جلسه دادگاهشون بود و با مدارکی که برای گناهکاری وحید جمع کرده بودم، حتی اگه صد درصد بی‌گناه بود هم، نمی‌تونست از زیرش فرار کنه!

 

خوبیش این بود که خیلی احتیاج به دست کاری نداشت، چرا که اونقدری خودش مقصر بود که جای حرفی باقی نمی‌موند.

 

من فقط چنتا از گندکاری های ندا رو جمع و جور کردم و وحید رو از اونی‌ که بود، هیولا تر نشون دادم.

 

توی دادگاه وقتی تعجب و بهت رو تو نگاه وحید و ندا دیدم، غرق لذت شدم.

 

اینکه می‌تونستم رفتار های آدما و زندگی‌شون رو دست خوش تغییر کنم، واقعا یکی از تفریحاتم بود!

 

البته که منم اصول اخلاقی خودم رو داشتم و تو زندگی هرکسی دست نمی‌بردم.

 

بلکه فقط آدم گناهکار رو مقصر تر و بی گناه رو معصوم تر جلوه میدادم و به نوعی رای دادگاه رو، خودم مشخص می‌کردم!

 

وقتی قاضی رای به بی گناهی ندا داد و وحید رو مجبور کرد تا قرون آخر مهریه پرداخت کنه و برای ضرب و شتم هایی که داشته دیه بپردازه، نتیجه مطلوب رو گرفتیم و به اتفاق ندا، از دادگاه خارج شدیم.

 

به محض خروجمون از ساختمون، وحید که انگار منتظرمون بود، به سمتمون حمله کرد و فریاد کشید

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ماهلین pdf از رؤیا احمدیان

    خلاصه رمان :   دختری معصوم و تنها در مقابل مردی عیاش… ماهلین(هاله‌ماه، خرمن‌ماه)…   ★فصل اول: ســـرنــوشــتـــ★   پلک‌های پف کرده و درد ناکش را به سختی گشود و اتاق بزرگ را از نظر گذراند‌. اتاق بزرگی که تنها یک میز آرایش قهوه‌ای روشن و یک تخت دو نفره سفید رنگ و ساده در آن به چشم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حصاری به‌خاطر گذشته ام به صورت pdf کامل از ن مهرگان

  خلاصه رمان:       زندگی که سال هاست دست های خوش بختی را در دست های زمستانی دخترکی نگذاشته است. دخترکی که سال هاست سر شار از غم،نا امیدی،تنهایی شده است.دخترکی با داغ بازیچه شدن.عاشقی شکست خورده. مردی از جنس عدالت،عاشق و عشق باخته. نامردی از جنس شیطانی،نامردی بی همتا. و مردی غرق در خطا،در عین حال پاک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عاصی

    خلاصه رمان:         در انتهای خیابان نشسته ام … چتری از الیاف انتظار بر سر کشیده ام و … در شوق دیدنت … بسیار گریسته ام … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان رای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طهران 55 pdf از مینا شوکتی

  خلاصه رمان :       در مورد نوا دختری جسور و عکاسه که توی گذشته شکست بدی خورده، اما همچنان به زندگیش ادامه داده و حالا قوی شده، نوا برای نمایشگاهه عکاسیش میخواد از زنهای قوی جامعه که برخلاف عرف مکانیک شدن عکس بگیره، توی این بین با امیریل احمری و خانواده ی احمری آشنا میشه که هنوز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد اول ) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

        خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی گناه به صورت pdf کامل از نگار فرزین

            خلاصه رمان :   _ دوستم داری؟ ساعت از دوازده شب گذشته بود. من گیج و منگ به آرش که با سری کج شده و نگاهی ملتمسانه به دیوار اتاق خواب تکیه زده بود، خیره شده بودم. نمی فهمیدم چرا باید چنین سوالی بپرسد آن هم اینطور بی مقدمه؟ آرشی که من می شناختم

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همتا
همتا
9 ماه قبل

ممنون عزیزم بابت پارت گذاری منظم

رمان خوان اعظم
رمان خوان اعظم
9 ماه قبل

سلام ندا بانو خسته‌ نباشی❤️🌷
خیلی کم‌ بود 😓😓

camellia
camellia
9 ماه قبل

مرسی خانم ندا.خوبه که هر روز پارت گزاری می کنید 😍 😘 هر چندکوتاهه 😓 😔 بیشتر وقتها تو خماری میگزاریتمون 😥 و اینکه میدونم که نویسنده .کوتاه می ده پارتا رو. 🤗 ولی باز صد رحمت که روزانه پارت میده 🙏 و شما زحمتش رو می کشید.باز هم متشکرم. ❤

آخرین ویرایش 9 ماه قبل توسط camellia
دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x