رمان آرزوی عروسک پارت 163 - رمان دونی

 

 

صبح باصدای زنگ تلفنم ازخواب بیدارشدم..

شماره ی مامان بود.. با استرس اول یه نگاه به ساعت که هشت ونیم صبح رو نشون میداد انداختم و مثل فنر توی جام نشستم وبعد جواب دادم

 

_الو مامان؟ سلام خوبی؟

_علیک سلام مامانم خواب بودی؟

_نه مهم نیست چیزی شده؟ خیره انشاالله..

_نه نگران نباش چیزی نشده چرا اینقدر ترسیدی؟

 

آب دهنمو باصدا قورت دادم وگفتم:

_آخه این ساعت.. سابقه نداشته زنگ بزنی نگران شدم!

_نترس عزیزم چیزی نشده ببخشید نگرانت کردم

 

من فکرکردم بیداری که زنگ زدم!

_نه بابا این حرفاچیه قربونت برم نیازی به معذرت خواهی نیست من یه کم ترسو شدم و به زنگ تلفن توی این ساعت ها واکنش نشون میدم.. چه خبر؟

 

_سلامتی.. خبری نیست همه چی خوبه خداروشکر.. تو چه خبر؟ حال آمنه خانوم چطوره؟ تواین مدت تغییر تازه ای رخ داده؟

_خوبه.. چی بگم والا.. تغییر که داشته اما تغییرش مثبت نبوده!

 

آهی کشید و بامکث طولانی گفت:

_خداشفاش بده.. کاش میشد میومدم عیادتش!

_انشاالله توی فرصت خوب وشرایط مناسب حتما آشناتون میکنم!

 

_باشه.. توکل به خدا.. ازخودت چه خبر؟ کی میای خونه؟ مرخصی نداری؟

حس کردم صدای مامان یه جوریه و نمیدونم چه مرگم بود، ته دلم یه آشوبی بود که فکرمیکردم داره یه چیزی رو ازم پهنون میکنه!

 

 

 

از تختم اومدم بیرون و طبق عادتم شروع کردم به قدم زدن و پرسیدم:

_منم میام.. هروقت توبخوای میتونم بیام.. اما چرا حس میکنم صدات یه جوریه مامانی؟

 

بابا حالش خوبه؟

_ای بابا.. یعنی حتما باید بابات چیزیش شده باشه تا زنگ بزنم؟ اصلا میخوای گوشی رو قطع کنم تا استرست تموم بشه؟

 

دیگه مطمئن شدم مامان یه چیزیش شده و نمیخواد بگه‌

من زیردست این مادر بزرگ شدم و تموم عادت هاشو از بر بودم..

 

حالا هم با نوع حرف زدنش هم کاملا مطمئنم کرد!

_وا؟ قطع واسه چی؟ خب سوال پرسیدم.. ببخشید!

امروز احتمال نود درصد میام خونه.. خوبه؟

 

_آره.. خوبه.. کی میای؟ یعنی چه ساعتی میای؟

دلم اونقدر آشوب بود که صدام رو لرزون کرده بود..

باصدای لرزون جواب دادم:

 

_بعداز ناهار خوبه؟ فکرنکنم تاقبل از اون نتونم بیام‌!

_باشه.. سعی کن یه کم زودتر بیای..

_چطور؟

 

بایه کم مکث و صدایی که دست پاچگی توش موج میزد گفت:

_هیچی.. همینطوری.. گفتم ناهار رو دور هم باشیم!

_باشه..چشم.. تلاشم رو میکنم.. اگه شد قبلش بهت خبرمیدم‌!

 

 

 

گوشی رو قطع کردم و پشت بندش فورا شماره ی بابا رو گرفتم و دعا کردم ناراحتی مامان ربطی به بابا نداشته باشه..

با پیچیدن صدای بابا توی گوشی، انگار تازه راه نفس حبس شده ام بازشد..

 

با بابا که حرف زدم خیالم راحت شد که حداقل اگرم مشکلی هست موضوع جدی نیست!

وقت دارهای آمنه شده بود و باید قرص هاشو میدادم..

 

پس فکر وخیال رو کنار گذاشتم رفتم موهامو شونه زدم، یه کم به خودم رسیدم و ازاتاقم اومدم بیرون..

بادیدن میز صبحونه که تقریبا خالی شده بود فهمیدم کسی خونه نیست و همه رفتن سرکار..

 

وارد آشپزخونه شدم و بادیدن من فاطمه خانوم (آشپزجدید) سلام کردم و به طرف ظرف داروهای آمنه رفتم..

_گرسنه ات نیست سارا جان؟ هنوز میز صبحونه رو جمع نکردم اگه میخوای واست چایی بریزم بخوری…

 

_دست شما درد نکنه.. فقط یه چای تلخ کافیه.. ممنون میشم!

_چشم.. الان میریزم واست قشنگم..

_ممنون.. منم میرم قرص های آمنه جون رو بهش بدم!

 

_نمیخواد عزیزم عروسشون پیش پای تو اومد داروهاشو برد وبهشون داد..

_عروسشون؟

_نسیم خانوم دیگه!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان خشت و آیینه pdf از بهاره حسنی

    خلاصه رمان :   پسری که از خارج میاد تا یه دختر شیطون و غیر قابل کنترل رو تربیت کنه… این کار واقعا متفاوت خواهد بود. شخصیتها و نوع داستان متفاوت خواهند بود. در این کار شخصیت اولی خواهیم داشت که پر از اشتباه است. پر از ندانم کاری. پر از خامی و بی تجربگی.می خواهیم که با

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ما دیوانه زاده می شویم pdf از یگانه اولادی

  خلاصه رمان :       داستان زندگی طلاست دختری که وقتی هنوز خیلی کوچیکه پدر و مادرش از هم جدا میشن و طلا میمونه و پدرش ، پدری که از عهده بزرگ کردن یه دختر کوچولو بر نمیاد پس طلا مجبوره تا تنهایی هاش رو تو خونه عموی بزرگش پر کنه خونه ای با یه دختر و دو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نبض خاموش از سرو روحی

    خلاصه رمان :   گندم بیات رزیدنت جراح یکی از بیمارستان های مطرح پایتخت، پزشکی مهربان و خوش قلب است. دکتر آیین ارجمند نیز متخصص اطفال پس از سالها دوری از کشور و شایعات برای خدمت وارد بیمارستان میشود. این دو پزشک جوان در شروع دلداگی و زندگی مشترک با مشکلات عجیب و غریبی دست و پنجه نرم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی دفاع pdf از هاله بخت یار

  خلاصه رمان :       بهراد پارسا، مردی مقتدر اما زخم خورده که خودش و خانواده‌ش قربانی یه ازمایش غیر قانونی (تغییر ژنتیکی) توسط یه باند خارجی شدن… مردی که زندگیش در خطره و برای اینکه بتونه خودش و افراد مثل خودش رو نجات بده، جانان داوری، نخبه‌ی ژنتیک دانشگاه تهران رو می‌دزده تا مشکلش رو حل کنه…

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان التهاب

    خلاصه رمان :     گلناز، دختری که برای کار وارد یک شرکت ساختمانی می‌شود، اما به‌ واسطهٔ یک کینه و دشمنی، به جرم رابطه با صاحب شرکت کارش به کلانتری می‌کشد…       به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حبس ابد pdf از دل آرا دشت بهشت و مهسا رمضانی

  خلاصه رمان:     یادگار دختر پونزده ساله و عزیزدردونه‌ی بابا ناخواسته پاش به عمارت عطاخان باز شد اما نه به عنوان عروس. به عنوان خون‌بس… اما سرنوشت جوری به دلش راه اومد که شد عزیز اون خونه. یادگار برای همه دوست شد و دوست بود به جز توحید… همسر شرعی و قانونیش که حالا بعد از ده سال

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حورا
حورا
1 سال قبل

اگه قرار نیست ادامه بدین’که کلا از سایت حذفش کنید

راحله
راحله
1 سال قبل

سلام لطفا زود به زود پارتها را بار گزاری کنید ممنون میشم

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x