رمان بوسه بر گیسوی یار پارت 159 - رمان دونی

 

 

 

بهادر خیلی جدی…بدون اینکه خنده اش بگیرد، با احترام جواب بابا را میدهد!

 

-کم سعادتی بنده بود حاج عمو… افتخار آشنایی با شما نصیب ما نشده بود…میدونستیم حاج بابا منصور با همچین خانواده ای رفافت داره، زودتر از اینا با کلّه خدمت میرسیدیم!

 

دهانم از حیرت یک متر باز است و اینبار سوره هم خنده اش میگیرد. بابا با نفس بلندی زیر لب میگوید:

-بله…

 

و بعد نگاه به عمو منصور میدهد و به سختی لبخندی میزند.

 

-انشاا… بیشتر آشنا میشیم…

 

عمو منصور هم که اصلا به رویش نمی آورد من را سرِ کار گذاشته! درست مثلِ پسرش، خیلی جدی لبخند میزند و جواب میدهد:

 

-غلامِتونه… تک پسرمه… مهندس آید…

 

بهادر بلند گلویی صاف میکند و عمو منصور سریع اصلاح میکند:

 

– بهادرِ جواهریان!

 

هاه!! نمیتوانم خود را کنترل کنم و بی اراده میگویم:

-عمو منصور؟!!

 

نگاهم که میکند، با خنده ی هولی میگوید:

 

-جانِ عمو منصور؟ دخترِ قشنگم!! مفصل باید باهم حرف بزنیم…

 

لال میشوم! عجب آدمی… عجب آدمهایی! بهادر میگوید:

 

-بله بهادر جواهریان هستم…

 

همه ی حواس ها را به خود معطوف میکند…با آن طرز نشستنش! وای خدا چقدر کهیر است تیپ و نگاه و خنده ای که میفهمم…عجیب پر از تمسخر و پیروزی است  و دارد به ریشم میخندد!

 

که آقا منشانه!! سرکج میکند و میگوید:

-مهندس معماری و نقشه کشی…

 

حرصم میگیرد و سرگردان مانده ام و اصلا دهانم باز نمیشود چیزی بگویم…هنوز فکر میکنم کابوس است و همین حالا از خواب میپرم!

 

 

 

 

 

 

مامان نمیتواند بُهتش را پنهان کند و میگوید:

-شوخی میکنید؟! آقا پسرتون مهندس هستن؟!!

 

واقعا هم جای حیرت دارد و انگار یک دوبین مخفیِ برنامه ریزی شده است! و من همچنان آواره و همه غرقِ بهادر!

 

اینبار مادرش بازار گرمی میکند، برای تُحفه اش!

 

-مهندس نمونه ست… شرکت داره… رئیس شرکته!

 

دهان همه یک متر باز می ماند و وحید نمیتواند نگوید:

 

-دوربین مخفیه؟!

 

صدای خنده ی جمع به یکباره بلند میشود. یاد خودم می افتم، وقتی که اولین بار پا به شرکتش گذاشتم و دیدم که جناب رئیس، این آدمِ ناجور و نامتعارف است و آخر مهندس؟! رئیس شرکت؟!!

 

بهادر هم با خنده میگوید:

-دختر خانوم در جریان هستن…

 

ناگهان…در عرض یک ثانیه سکوت میشود!! و در همان ثانیه، نگاه همه به سمت میچرخد!

 

خدای من… این دیگر… نهایتِ عوضی بودنش است!! با نگاهِ تک تکِ آدمایی که بهم زل زده اند، گیج و وحشت زده تر میشوم. نگاه گوشه ای و خاصِ بهادر را چه کنم؟!!

 

مامان با بهت زدگی میپرسد:

 

-دختر خانوم… یعنی… دخترِ من؟!!

 

عمو منصور سریع میگوید:

-دخترم بیا بشین… چرا سرِ پا وایسادی؟! بیا عمو جان…

 

نگاه باریک شده ام روی همان مرد می ماند. هرچه میکشم… از دست خودِ اوست… انگار!

 

بهادر مزه پرانی میکند:

-غریبی نکن آبجی… دور وایسادی… با ما به از آن باش!

 

و در همان لحظه، نگاه بهت زده ی همه به سمت بهادر میچرخد و عجب بچه پررویی ست این موجود!

 

عمو منصور سریع و بلند حرف میزند:

 

– اون دوتا دخترامَن… آیدا و آتِنا… هردو ازدواج کردن و رفتن سر خونه زندگیشون… فکر کنم بچه بودن دیده باشی شون آقا سجاد…

 

میخواهد حواس همه را از بهادر و شاید من، پرت کند!

 

بابا با نگاه گذرایی به دو زنِ جوان، سری تکان میدهد، هرچند که حواسش پرت ماست!

 

-بله… یادمه… خوبی دخترم؟ ماشالا… شما خوبی؟

 

آن دو میخندند و با احترام جواب بابا سجاد را میدهند. عمو منصور بلافاصله میگوید:

 

-این دوتا هم شوهراشونن… آقا جاوید و آقا آرمان… خانومم هم که میشناسید…

 

عمو منصور به هدفش رسیده و ابراز خوشحالی و آشنایی ها بالا میگیرد. بابا هم سوره و وحید را معرفی میکند و سپس مامان را و در آخر نگاهش به من می افتد!

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.8 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان شهر بی یار pdf از سحر مرادی

  خلاصه رمان :     مدیرعامل بزرگترین مجموعه‌ی هتل‌‌های بین‌الملی پریسان پسری عبوس و مرموز که فقط صدای چکمه‌های سیاهش رعب به دلِ همه میندازه یک شب فیلم رابطه‌ی ممنوعه‌اش با مهمون ویژه‌ی اتاقِ vip هتلش به دست دخترتخس و شیطون خدمتکار هتلش میفته و…؟   «برای خوندن این رمان به کانال رمان من بپیوندید» به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان انتقام در برابر اشتباه عاشقانه به صورت pdf کامل از دلارام

      خلاصه‌ی رمان:   دخترا متفاوت اند‌. یه وقتایی تصمیمایی میگیرن که پشتش کلی اتفاق براشون میوفته. گاهی یه سریاشون برای اولین بار که عاشق میشن،صبر نمیکنن تا معشوقشون قدم اولو جلو بیاد. خودشون قدم اولو یعنی خاستگاری کردنو بر میدارن. بعضی وقتا این میشه اولین اشتباه اما میشه اسمشو گذاشت عشق عاشقی که برای عشقش هرکاری رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طهران 55 pdf از مینا شوکتی

  خلاصه رمان :       در مورد نوا دختری جسور و عکاسه که توی گذشته شکست بدی خورده، اما همچنان به زندگیش ادامه داده و حالا قوی شده، نوا برای نمایشگاهه عکاسیش میخواد از زنهای قوی جامعه که برخلاف عرف مکانیک شدن عکس بگیره، توی این بین با امیریل احمری و خانواده ی احمری آشنا میشه که هنوز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ما دیوانه زاده می شویم pdf از یگانه اولادی

  خلاصه رمان :       داستان زندگی طلاست دختری که وقتی هنوز خیلی کوچیکه پدر و مادرش از هم جدا میشن و طلا میمونه و پدرش ، پدری که از عهده بزرگ کردن یه دختر کوچولو بر نمیاد پس طلا مجبوره تا تنهایی هاش رو تو خونه عموی بزرگش پر کنه خونه ای با یه دختر و دو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان روح پادشاه به صورت pdf کامل از دل آرا فاضل

    خلاصه رمان :   زمان و تاریخ، مبهم و عجیب است. گاهی یک ساعتش یک ثانیه و گاهی همان یک ساعت یک عمر می‌گذرد!. شنیده‌اید که ارواح در زمان سفر می‌کنند؟ وقتی شخصی میمیرد جسم خود را از دست می‌دهد اما روح او در بدنی دیگر، و در زندگی و ذهنی جدید متولد میشود و شروع به زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گناهکار pdf از فرشته تات شهدوست

  خلاصه رمان :       زندگیمو پر از سیاهی کردم. پر از نفرت و تاریکی..فقط به خاطر همون عذابی که همیشه ازش دَم می زد. انقدر که برای خودم این واژه ی گناهکار رو تکرار کردم تا تونستم کاری کنم بشه ملکه ی ذهن و روح و قلبم.اون شعارش دوری از گناه بود ولی عملش… یک گناهکار ِ

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
....
....
1 سال قبل

سلام
یه رمان می خوام تقریبا مثه همین رمان باشه
ولی تموم شده باشه
اگه کسی می شناسه ممنون می شم معرفی کنه

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x