رمان تارگت پارت 345

5
(2)

 

 

 

 

 

*

– گوشی و یه کم بگیر عقب بذار واضح ببینمت دیگه.. چرا دوربین و می کنی تو یه جات؟

در جواب تشر آفرین.. با اکراه گوشی و از صورتم فاصله دادم و دستی لا به لای موهام کشیدم.. در واقع هر وقت با اصرار درخواست تماس تصویری داشت.. از هر راهی استفاده می کردم تا کمتر صورتم و ببینه و به تغییراتی که تو این دو ماه و نیم خیلی واضح و آشکار توی قیافه ام ایجاد شده پی ببره..

ولی فایده ای نداشت و آفرین مثل هر بار دستم و می خوند..

– این چه وضعیه؟ چرا هر دفعه می بینمت لاغرتر از دفعه پیش شدی؟

– گمشو تو هم.. شد یه بار من و ببینی و این و نگی!

– یه چیز هست که می گم از خودم که در نمیارم!

لحن جدی و عصبیش باعث شد ساکت بمونم که با همون نگرانی های ذاتی و همیشگیش پرسید:

– یعنی واقعاً کات کردن با میران.. انقدر بهمت ریخت که خودت و به این روز انداختی.. آخه اون ارزش داشت؟

نفس عمیقی کشیدم و مشغول ور رفتن با دسته مبلی که روش نشسته بودم شدم.. یکی دو هفته پیش بود که تصمیم گرفتم همچین جوابی به سوال های تموم نشدنی آفرین درباره رابطه ام با میران بدم.. بلکه بی خیال بشه و دیگه سوالی درباره اش ازم نپرسه.

یه سری دروغ پشت سر هم ردیف کرده بودم راجع به این که عمه میران یهو مریض می شه و میرانم تصمیم می گیره برای درمان ببردش خارج و قبل از رفتن هم با برگردوندن اون فیلم و پول و قرارداد داییم ازم حلالیت می خواد.

دیگه نمی دونم آفرین چقدرش و باور کرد ولی چیزی به روم نیاورد.. فقط گه گاهی مثل الآن.. لا به لای حرفاش بهم می فهموند حال و روزم اصلاً به این حرف هایی که زدم نمی خوره.

من اون موقع ها.. از خدام بود که میران به همین شکل واسه همیشه از زندگیم بیرون بره و من دیگه هیچ وقت چشمم بهش نیفته.. ولی اتفاقات تلخی که این وسط رقم خورد.. همه چیز و تغییر داد و کاری کرد تا منِ متنفر شده از اون آدم.. شب و روز به این فکر کنم که فقط یه بار دیگه.. ببینمش!

 

 

 

 

 

 

در واقع نمی خواستم به این دروغ ادامه بدم.. با خودم گفتم هر موقع شرایط آفرین اوکی شد و برگشت.. حضوری همه چیز و براش تعریف می کنم.. چون الآن خودشم درگیر هزار و یک معضل بود و نمی خواستم ذهنش سمت همچین فاجعه ای که برای من اتفاق افتاده هم کشیده بشه.

چون رفیقش و خوب می شناخت و می دونست علی رغم همه بلاهایی که میران سرم آورد.. نمی تونم با این اتفاقی که براش افتاده کنار بیام و عذاب وجدان من و ذره ذره از بین می بره.

پس بهتر بود که فعلاً به همین دروغ ادامه بدم که گفتم:

– آره.. به هر حال کم چیزی نیست.. روزای بدی رو تجربه کردم که به همین راحتی از ذهنم پاک نمی شه. الآن که دیگه تنها تر از همیشه شدم و وقتمم آزادتره.. بیشتر فکر می کنم به اون روزای جهنمی و کارایی که میران با من و غرور و شخصیتم می کرد و بیشتر عذاب می کشم.

– الهی قربونت برم.. آخه چرا انقدر خودخوری می کنی.. اصلاً گور باباش.. بهتر که رفت. مگه همین و نمی خواستی؟ که دیگه چیزی نباشه تا بخواد باهاش تهدیدت کنه و تو هم دیگه مجبور نباشی ببینیش؟ الآن دیگه وقت زندگی کردنته.. الآن دیگه باید از اول شروع کنی.. خدا رو شکر که خونه ات هم عوض کردی و دیگه سایه دایی و زن داییتم رو سرت نیست.. پس یه کمم به خودت فکر کن!

با بغضی که توی گلوم شکل گرفت نتونستم جوابش و بدم و فقط سرم و به تایید تکون دادم که پرسید:

– می خوای برات یه بلیط بخرم و یه کم بیای پیش من.. حال و هوات عوض شه؟

– تو مگه هلند نیستی؟

– خب می تونم یکی دو هفته بیام ترکیه.. تو هم بیا اون جا هم و ببینیم!

– چرا نمیای ایران؟

قیافه درمونده و ناراحتی به خودش گرفت و جواب داد:

– می خوام وقتی بیام که دیگه همه چیز بین من و آراد اوکی شده باشه.. می خوام.. می خوام وقتی بیام که راضی شده باشه عروسیمون و بگیریم.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 1 (1)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
9 ماه قبل

اخیییی افرین مهربئن

فاطمه
فاطمه
10 ماه قبل

یعنی دقیقا آب بسته به رمان

🙃...یاس
🙃...یاس
10 ماه قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

Anya
Anya
10 ماه قبل

مرسی از نویسنده که به چیز شعر نویسی روی آورده…..خسته نباشی قهرمان

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x