رمان تارگت پارت 355

4
(4)

 

 

 

 

 

صاف نشست و یه دستش و روی رون پاش مشت کرد و من سریع نگاهم و به انگشتای خودم دوختم تا یه بار دیگه با دیدن دستاش.. ذهنم اون دست های لعنتی و رگ های برآمده روش و به یادم نیاره..

– می شناختمش.. تو چند تا از کلاسا با هم بودیم و اونم ترم آخر بود. ولی هیچ وقت با هم حتی همکلام نشده بودیم.. به خاطر ظاهر و ریش بلندی که اون موقع می ذاشتم.. اون و دوستاش.. فکر می کردن جزو بسیج دانشگاهم و تا حد ممکن ازم دوری می کردن که مثلاً براشون دردسری درست نکنم.. ولی من دورادور خوب می دونستم که چه غلطایی توی دانشگاه می کنه و چقدر آدم رذلیه.. همون قدر رذل.. که به خیالش چون ترم آخره و دیگه قرار نیست پاش به دانشگاه باز بشه و کسی به خاطر این کار اخراجش نمی کنه.. یه دختر مظلوم و بی آزار و تو یه کوچه خلوت گیر بندازه و بخواد بهش تعرض کنه.. دیگه نفهمیدم چی شد.. چند دقیقه بعد.. با اون عوضی دست به یقه شده بودم و داشتم همه تلاشم و می کردم تا ازت دورش کنم.. منِ همیشه فراری از حاشیه و دردسر و دعوا.. حالا مشت بود که تو صورت و سر و بدن اون آشغال می کوبوندم..

نگاه ناباورم و دوختم به نیم رخ گرفته اش.. من اون آدم کثافت و خوب یادمه.. این که چه جوری سر راهم سبز شد.. چه جوری خواست سر حرف و باز کنه و همین که دید محلش نمی دم چه جوری من و بین دستاش اسیر کرد و خواست کشون کشون من و با خودش ببره و احتمالاً سوار ماشینش کنه..

اینم یادم بود که یهو معجزه شد و دستاش از دور بدنم باز شد و من انقدر وحشتزده شده بودم.. انقدر می ترسیدم از تکرار خاطره بدی که قبلاً هم تو سن کمتر تجربه اش کرده بودم.. که فقط دوییدم و دیگه برنگشتم پشت سرم و نگاه کنم تا ببینم چی باعث شد اون عوضی ازم دور بشه.

 

 

 

 

 

 

تو اون لحظه که خودم و توی چند قدمی مرگ می دیدم و همه وجودم به نبض افتاده بود و نفس هام به زور از سینه ام خارج می شد.. این مسئله اهمیتی هم برام نداشت..

همین که تونسته بودم نجات پیدا کنم و انقدر بدوئم که ازش دور بشم و دیگه دور و بر خودم نبینمش.. یعنی معجزه و من.. با چه جوری شکل گرفتنش کاری نداشتم.

حالا با این حرفا.. داشتم می فهمیدم که اون روز.. یه معجزه عجیب غریب رخ نداده و یه نفر سر رسیده که من نجات پیدا کردم. یه نفری که حالا کنارم نشسته و احتمالاً.. به خاطر اون فرار کردن.. ازم شاکیه!

– تقریباً داشتم از پا درش می آوردم.. تا این که فهمیدم تنها نیست.. دوستش احتمالاً همون نزدیکی ها داشت کشیک می داد که سریع خودش و رسوند و من دیگه نتونستم از پس جفتشون بربیام.. فقط اون لحظه حواسم به تو بود که یه موقع اسیر دوستش نشده باشی و همین که سرم و برگردوندم دیدم داری با سرعت باد می دویی و حتی برات مهم نبود که بفهمی.. کی از دست اون بی شرف نجاتت داد.. حتی مهم نبود که بدونی از پسش برمیام یا نه.. حتی مهم نبود که بخوای بری برام کمک بیاری و حالا تو من و از دستشون نجات بدی.. منم.. هنوز تو بهت همین رفتن تو بودم و ندیدم کی دست اون عوضی با قفل فرمون ماشین بالا رفت و تا بیام به خودم بجنبم.. دو بار تو سرم فرود اومد و من تو ثانیه ای پخش زمین شدم.

دستم و ناباورانه جلوی دهنم گرفتم و به اشکایی که از شدت درموندگی توی چشمام پر شده بود اجازه دادم روی صورتم بریزه..

اونم نگاهی به صورت خیس و متعجب من کرد و احتمالاً برای اثبات حرفش.. همون رد بخیه که توی ماشین توجهم بهش جلب شده بود و نشونم داد و گفت:

– اگه خوب نگاه کنی.. جاش هنوز هست!

لبخند غمگینی زد و نگاهش و از چشمای خیسم و اشکایی که سرعت فرو ریختنشون بیشتر شده بود.. با مکث زیادی گرفت…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

22 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
9 ماه قبل

واویلا

علوی
علوی
10 ماه قبل

فاطمه جان خوبی؟؟
نگران خودت شدم، امروز هیچ کدوم از رمان‌هایی رو که پارت می‌دادی امروز نذاشتی.
بیشتر از پارت‌ها تو فکر خودت رفتم، ان‌شاءالله خبر هرچی هست از خوشی باشه

rihoon
rihoon
10 ماه قبل

پارت جدید چی شد

آدم معمولی
آدم معمولی
10 ماه قبل

این رمان مال خود نویسنده است هرجوری بخواد ادامه یا تمومش می کنه پس لطفاً یکم خونسرد باشید حالا می خواد بشه جومونگ یا فیلم ترکی یا هندی وللش

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
10 ماه قبل

سلام چرا پارت بعدی رو نمیزارید ؟

علوی
علوی
10 ماه قبل

سلام
صبح است ساقیا!! قدحی پر شراب کن!!

پارت جدید نداریم؟ ببینیم باز از زیر کدوم بوته یه عاشق دل خسته‌ی زخمیِ بی محلی کشیده‌ی گوشه‌ای در حال کتک خوردن یا سوختن رها شده برای این درین پیدا می‌شه

Elahe
Elahe
10 ماه قبل

حتا از رمان خیزرانشم مضخرف تره😐😐

خواننده رمان
خواننده رمان
10 ماه قبل

خیلی خسته کننده شده درین

خواننده رمان
خواننده رمان
10 ماه قبل

سلام میشه دیگه برین از زبون میران بنویسین

black girl
black girl
10 ماه قبل

ب سریال ترکی شدنش کاری ندارم😐ولی شما ها خودتون از اول رمان می دونستید قراره یه داستانی بابت تقوی بشنوید و داستان جدید سرهم نکرده نویسنده:/ حتما ایده اشو از همون اول رمان که تقوی و دشمن درین کرده بود داشته و خودتون همش می‌گفتید پس تقوی چی😐😐و منتظر داستان جدید بودید پس فاز غر زدنتون دیگ چیع://

فاطمه
فاطمه
10 ماه قبل

نویسنده محترم ، آب هست ولی کم هست
تو رو خدا اینقدر آب نبند به این رمان

فاطمه
فاطمه
10 ماه قبل

حالا خب که چی ؟؟؟؟؟؟

رویا
رویا
10 ماه قبل

این درین همه عمر موجود رو اعصاب و ضعیفی بوده

دُرینِ میران
دُرینِ میران
10 ماه قبل

عاححح بعد یه هفته رسیدم ب اخرین پارت

ZiZi
ZiZi
10 ماه قبل

واقعا. برای نویسنده متاسفم
مارو چی فرض کردی؟
هر دفعه یه داستان چرتی سر هم میکنی
خودت هم نمیدونی میخوای چی بنویسی فقط چرت و پرت سر هم میکنی
فقط متاسفم برات نویسنده دوهزاری

:///
:///
10 ماه قبل

خب تا شنبه…ایشالله حرفاشون تا شنبه تموم شه دیگه
:)))))

Ftm
Ftm
10 ماه قبل

کاش همینجا با این استاده ازدواج کنه و رمان بره پی کارش:/

*****
*****
10 ماه قبل

درین از اولشم بی چشم رو بوده در نتیجه اگه تا ارنجتم عسلی کنی و بزاری توی دهنش باز اون گاز میگیره🤷‍♀️، نتیجه اخلاقی این پارت و کل رمان

بی نام
بی نام
10 ماه قبل

والا مونیکا بلوچی. جنیفرلوپز. انجیلینا جولی و… غلط کنن اندازه درین خواهان داشته باشن

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

😂😂

ماه
ماه
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

حق گفتی😂😂😂

بی نام
بی نام
پاسخ به  ماه
10 ماه قبل

والا. از اول هر کی اومد عاشق این بود..خسته شدیم

دسته‌ها

22
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x