رمان تارگت پارت 369

4
(4)

 

 

 

 

 

خودمم این و حس کرده بودم که دو طرف پتوی دورم و بیشتر به هم نزدیک کردم و نشستم روی مبل رو به روی امیرعلی..

اونم هنوز داشت با اخم های درهم از نگرانی بهم نگاه می کرد..

– آنفلوانزا گرفتی؟

مشتم و جلوی دهنم نگه داشتم و بعد از چند تا سرفه عمیق که سردردم و بیشتر کرد جواب دادم:

– فکر کنم!

– فکر کنی؟ یعنی دکتر نرفتی؟

– نه! وقت نشد.. همه اش.. همه اش خواب بودم! چند تا قرص خوردم فقط..

– بلند شو الآن بریم!

– نمی خواد.. خوبم.. دوره اش باید بگذره.. همین قرصا رو بخورم.. کافیه!

– مدرکت و از کدوم دانشگاه گرفتی خانوم دکتر؟

جوابی به سوال پر از تمسخرش ندادم.. یعنی سرفه ای که شروع شد و قصد تموم شدن نداشت اجازه اش و بهم نداد تا این که حضورش و بالاسرم حس کردم و صداش به گوشم رسید:

– بیا آب بخور!

لیوان و ازش گرفتم و یه نفس سر کشیدم و خواستم تشکر کنم که یهو دستش روی پیشونیم نشست و قبل از این که من بخوام اقدام کنم برای عقب کشیدن سرم.. خودش دستش و پس کشید و گفت:

– تبم که داری! پس چرا بیخودی لج می کنی؟

معذب شدم و یه کم خودم و جمع و جور کردم.. با قصد و غرض لمسم نکرد.. ولی بازم دوست نداشتم خط قرمزام و رد کنه..

– خوبم!

پوف کلافه ای کشید و این بار رو مبلی که نزدیک تر به من بود نشست و من بودم که پرسیدم:

– ببخشید می پرسم ولی.. برای چی.. اومدید؟

– دیدم چند روزه خبری ازت نیست.. آخرین آنلاینت واسه چند روز پیش بود.. نگران شدم.. زنگ زدم گوشی و برنداشتی. دیگه طاقت نیاوردم.. گفتم بیام ببینم چه بلایی سر خودت آوردی.. که حالا می بینم نگرانیم خیلی هم بیخود نبوده.

 

 

 

 

 

 

 

توضیحش برام قانع کننده نبود و برعکس.. هزارتا سوال جدید تو سرم ایجاد کرد که چرا بعد از تموم شدن امتحانام.. باید پیگیرم باشی؟ چرا باید منتظر تماس یا پیامم باشی؟ چرا باید بهم زنگ بزنی؟ چرا وقتی جواب ندادم باید بیای در خونه ام؟ مگه تو همونی نبودی که گفتی دیگه حسی به من نداری؟ نکنه دروغ گفتی؟

ولی هیچ کدوم از این سوالا رو به زبون نیاوردم و فقط پرسیدم:

– خونه ام و.. چه جوری پیدا کردید؟

– تا کوچه ات که بلد بودم.. یه کم این ورا صبر کردم تا شاید خودت بیای بیرون.. دیدم خبری نشد دیگه ناچار شدم از یه خانومی که داشت رد می شد بپرسم خونه یه دختر جوون که این جا تنها زندگی می کنه کدومه؟ اونم مطمئن نبود ولی این جا رو نشون داد!

با درموندگی بهش خیره شدم و گفتم:

– قرار بود برای من حاشیه درست نکنید!

– نگرانت بودم درین.. چرا نمی فهمی؟

– چرا؟

– چی؟

– چرا نگرانم بودید؟

از سوال یهوییم جا خورد و با اخمای درهم به زمین خیره شد..

– از وقتی.. فهمیدم که تنها زندگی می کنی و.. دور و برت هم آدمی نیست که بخواد بهت سر بزنه.. نمی تونم جلوی این نگرانی رو بگیرم.. دست خودمم نیست!

– پس.. به خاطر همون حس ترحمتونه.. آره؟

لبخند غمگینی رو لبش نشست و سرش و به تایید تکون داد..

– یه جورایی!

– ولی احتیاجی نیست.. خودتون و به خاطر این حس.. به زحمت و دردسر بندازید.. من تا الآن تونستم از پس خودم بربیام.. از این به بعدم می تونم!

– باشه اگه این جوری فکر می کنی دیگه نمیام!

گفت و بلافاصله از جاش بلند شد.. به خیال این که بهش برخورده و می خواد بره.. خواستم یه چیزی بگم که دیدم داره می ره سمت آشپزخونه..

– ولی حالا که اومدم بذار به یه دردی بخورم!

صداش دور تر شد وقتی پرسید:

– آب کتری جوشید.. چایی دم کنم؟

گلوم و صاف کردم و صدای گرفته ام و به زور بلند کردم:

– زحمتتون می شه!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۱ ۱۳۰۷۵۶۸۷۷

دانلود رمان سیاه سرفه جلد اول pdf از دریا دلنواز 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         مهری فرخزاد سال ها پیش به خاطر علاقه ای که به همکلاسیش دوران داشته و به دلیل مهاجرت خانوادش، تصمیم اشتباهی میگیره و… دوران هیچوقت به اون فرصت جبران نمیده و تمام تلاش های مهری به در بسته میخوره… دختری که همیشه توی…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۲ ۱۴۳۷۵۸۲۶۲

دانلود رمان نذار دنیا رو دیونه کنم pdf از رویا رستمی 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ازدختری بنویسم که تنش زیر رگبار نفرت مردیه که گذشتشو این دختر دزدید.دختریکه کلفت خونه ی مردی شدکه تا دیروز جرات نداشت حتی تندی کنه….روزگار تلخ می چرخه اما هنوز یه چیزایی هست….چیزایی که قراره گرفتار کنه دختریرو که از زور کتک مردی سرد و…
Screenshot 20220919 211339 scaled

دانلود رمان شاپرک تنها 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:             روشنا بعد از ده سال عاشقی روز عروسیش با آرمین بدون داماد به خونه پدری برمیگرده در اوج غم و ناراحتی متوجه غیبت خواهرش میشه و آه از نهادش بلند میشه. به هم خوردن عروسیش موجب میشه، رازهایی از گذشته…
Romantic profile picture without text 1 scaled

دانلود رمان طهران 55 pdf از مینا شوکتی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       در مورد نوا دختری جسور و عکاسه که توی گذشته شکست بدی خورده، اما همچنان به زندگیش ادامه داده و حالا قوی شده، نوا برای نمایشگاهه عکاسیش میخواد از زنهای قوی جامعه که برخلاف عرف مکانیک شدن عکس بگیره، توی این بین با…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۱ ۰۷۱۹۰۴۲۳۰

دانلود رمان آوای جنون pdf از نیلوفر رستمی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       سرگرد اهورا پناهی، مأموری بسیار سرسخت و حرفه‌ای از رسته‌ی اطلاعات، به طور اتفاقی توسط پسرخاله‌اش درگیر پرونده‌ی قتلی می‌شود. او که در این راه اهداف شخصی و انتقام بیست ساله‌اش را هم دنبال می‌کند، به دنبال تحقیقات در رابطه با پرونده، شخص…
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۹ ۰۱۱۸۴۱۴۵۸

دانلود رمان آسو pdf از نسرین سیفی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       صدای هلهله و فریاد می آمد.گویی یک نفر عمدا میخواست صدایش را به گوش شخص یا اشخاصی برساند. صدای سرنا و دهل شیشه ها را به لرزه درآورده بود و مردان پای¬کوبان فریاد .شادی سر داده بودند من ترسیده و آشفته میان اتاق…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۹۱۷۶۲۱

دانلود رمان انار از الناز پاکپور 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       خزان عکاس جوانی است در استانه سی و یک سالگی که گذشته سختی رو پشت سر گذاشته دختری که در نوجوانی به دلیل جدایی پدر و مادر ماندن و مراقبت از پدرش که جانباز روحی جنگ بوده رو انتخاب کرده و شاهد…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
اشتراک در
اطلاع از
guest

14 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
9 ماه قبل

عالیه

mehr58
mehr58
10 ماه قبل

جان درینم غسکری هنئز عاشقشه

RAZ
RAZ
10 ماه قبل

سلام
من خیلی وقت بود این رمان رو نخوندم تا الان و حالا که خوندم دیدم چیزی از دست ندادم بلکه اون حس انتظار رو نکشیدم برای هر پارت.
با اومدن امیر علی و یکنواخت شدن رمان ، تقریبا همه میتونن پیش بینی کنن
امیر علی ازش خوشش میاد و دوباره درخواست میده
یا مثل یک برادر میخواد کنار درین باشه تا زمانی که کوروش یا میران میان و حس غیرتشونو قلقلک میده.
و همچنان من طرف میران هستم و درین سهم میران باید بشه.البته فکر میکنم میران اوایل که بیاد به خاطر پاش درین پس میزنه ولی عشقی که به درین داره نمیتونه این استاد از ناکجا اومده رو کنار درین ببینه.
این پارت های آخری خیلی کوتاه بود و امید وارم قلم نویسنده همچنان گرم باشه.
پایدار و موفق باشید🌹🌹🌹🌹

ستایش
ستایش
10 ماه قبل

واقعا این رمان هنوز مخاطب داره؟
من خیلی وقته نخوندم
فقط امروز اومدم کامنتارو بخونم ببینم ماجرا به میران رسیده یانه

SAMA
SAMA
10 ماه قبل

رمان تقریبا روتین شده اینجور که داره پیش میره اخر امیر علی و درین ازدواج میکنن انگار نمیدونم بازم ، و منی که با تموم بد کردناش اما دلم برای شخصیت میران تنگ شده و دلم سوخته براش واقعا

علوی
علوی
10 ماه قبل

این که کسالت‌آور شده رو روش هیچ بحثی ندارم. ولی برای اولین بار داره تو یک رمان از عنصر تکرار درست استفاده می‌شه.
درین مریضه، هیچکس نیست که هواش رو داشته باشه، کسی که زمانی به خاطرش صدمه دیده از در تو اومده و داره ازش به نحوی مراقبت می‌کنه و البته خواب میران رو هم دیده.
تکرار اتفاقی که بین خودش و میران افتاد درست قبل از کلاهبرداری کوروش و نابود کردن میران
این یک تکرار درسته، یک قطعه که تو پازل داستان مرتب سر جاش نشسته و اگه نویسنده اراده کنه می‌تونه تنایج خیلی خیلی خوبی ازش بگیره.
امیدوارم قصد داشته باشه این کارو بکنه.
دیگه بیشتر از این طول کشیدن این رمان داره رو مخ می‌ره

گلی
گلی
10 ماه قبل

خیلی رمان الکی و بی محتوا داره پیش میره
بعد یه هفته ام بخونیش چیزی از دست ندادی بس که از یه روز ۱۰ پارت مینویسه😐

Maman arya
Maman arya
10 ماه قبل

سرم درد گرفت تا تمومش کردم انقدرررر ک طولانی بود😐🤯🤯🤯🤯🤯🤯🤯
شاید باورتون نشه ولی ی حس بی تفاوتی نسبت ب رمان ها پیدا کردم ک دیگه با شوق نمیام بخونم فقط میخونم تا تموم بشن بخصوووص نسبت ب این رمان💔🚶‍♀️
حالا تا ی هفته ام تو خونه درین با امیر علی و چس ناله های درین و اصرار امیر علی واسه این ک این نکبت رو ببره دکتر و مشاجرات ذهنی درین با خودش و (با عرض ادب نسبت به همه ی خواننده های رمان )اما همین مزخرفاتی ک چند ماهه باعث شده ب جای آین ک آب ببندن ب رمان نویسنده انگار داره لجن میبنده ب رمان😔

Prm
Prm
10 ماه قبل

بی محتوا!

Maman arya
Maman arya
پاسخ به  Prm
10 ماه قبل

کلامت حق خالصه👌👌👌👌👍👍👍👍

الهه
الهه
10 ماه قبل

وااایی میران کووو

Maman arya
Maman arya
پاسخ به  الهه
10 ماه قبل

ی حسی بهم میگه این درین سست عنصر با این پسره امیرعلی میریزه رو هم

neda
عضو
پاسخ به  Maman arya
10 ماه قبل

😂 😂

الهه
الهه
پاسخ به  Maman arya
10 ماه قبل

من ک گفنه بودمممم ولی شماها گفتید نهه به فکر میرانه

دسته‌ها

14
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x