رمان حورا پارت 121 - رمان دونی

 

 

 

 

موبایلم را چک کردم، یک تماس بی پاسخ داشتم، از یک شماره‌ی ناشناس!

نادیده گرفتم و به خیال اینکه اشتباه گرفته است موبایل را کنار گذاشتم، سعی کردم درس بخوانم اما با این اوضاع پیش امده تمرکز واقعا سخت بود!

 

نفس عمیقی کشیدم و همانگونه روی تخت چمباتمه زدم و زانوهایم را در اغوش گرفتم، چانه‌ام که به کاسه‌ی زانو چسبید فکرم رفت پی کیمیا…

 

از جهتی هم دلم برایش میسوخت، با اینکه بی دقتی خودش بود، باز هم مشکلاتش عجیب بود و حال روحی نامناسبی داشت، مطمئنا اگر قباد بارداری‌اش را میفهمید، عصبی میشد و ممکن بود حتی وحید را توبیخ کند!

 

نگاهم به در باز کمدم که افتاد پوفی کشیدم، دردسر لباس هم امروز حل نشد!

با یاد لباسی که ان روز همراه با کیمیا خریده بودم لبخند کجی کنج لبم نشست، زیبا و دوست داشتنی بود اما، پوشش آنچنانی نداست، فکر نکنم برای عقد مناسب باشد!

 

ولی چیزی که در پس عقلم میکوبید وادارم کرد برخیزم و به سمت کمد بروم!

گشودمش و با کمی گشتن میان رگال لباس‌هایم، پیدایش کردم.

احتمالا برای حرص دادن قباد گزینه‌ی خوبی باشد!

 

مقابل آینه ایستادم و چوب لباس را مقابل خودم بالا گرفتم، بند‌های نازکش، کمر برهنه‌اش و ان شل بودن یقه که کمی خط سینه را نمایش میداد، چاکی که روی ران لباس هم بود، برهنگی پا را مشخص میکرد.

 

پوزخندی زدم و روی تاج تخت انداختمش، دلم میخواست دوباره بپوشمش، نمیدانم چرا…

شاید چون زیبایم میکرد، شاید چون روزهای خوبم را به چشمم می‌آورد، شاید چون قرار بود با این لباس حرص قباد را دربیاورم!

 

مشغول کندن لباس‌هایم شدم، حتی دیدن بدن خودم، من را به یاد شب‌هایم با قباد می‌انداخت…

اینکه کسی که را با عمق وجود دوست داشته باشی و بعد از چند سال عاشقی و نزدیکی، اینگونه کمر زندگی‌ات خرد شود، سخت‌ترین حس دنیا بود…

 

«بچها هر وقت داخل کانال پارت بیاد هر چند کوتاه منم میزارم ،،دیگه ممکنه هر شب باشه یا ی روز در میون»

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 8

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نیم تاج pdf از مونسا ه

  خلاصه رمان :       غنچه سیاوشی،دختر آروم و دلربایی که متهم به قتل جانا ، خواهرزاده‌ی جهان جواهری تاجر بزرگ تهران و مردی پرصلابت می‌شه، حکم غنچه اعدامه و اما جهان، تنها کس جانا… رضایت می‌ده، فقط به نیت اینکه خودش ذره ذره نفس غنچه‌رو بِبُره! به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در حسرت آغوش تو pdf از نیلوفر طاووسی

  خلاصه رمان :     داستان درباره ی دختری به نام پانته آ ست که عاشق پسری به نام کیارشه اما داستان از اونجایی شروع میشه که پانته آ متوجه میشه که کیارش به خواهرش پریسا علاقه منده و برای خواستگاری از پریسا پا به خونه ی اونها میذاره اما طی جریاناتی کیارش مجبور میشه که پانته آ رو

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ژینو
دانلود رمان ژینو به صورت pdf کامل از هاله بخت یار

  خلاصه: یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بی‌پروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی می‌کنه و یه روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه… یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو می‌بینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان قاجاره و همه چی به یه کابوس وحشتناک ختم میشه!حتی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوزا جلد دوم به صورت pdf کامل از میم بهار لویی

  خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی مغزم منقار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در جگر خاریست pdf از نسیم شبانگاه

  خلاصه رمان :           قصه نفس ، قصه یه مامان کوچولوئه ، کوچولو به معنای واقعی … مادری که مصیبت می کشه و با درد هاش بزرگ میشه. درد هایی که مثل یک خار میمونن توی جگر. نه پایین میرن و نه میشه بالا آوردشون… پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قرار ما پشت شالیزار
دانلود رمان قرار ما پشت شالیزار به صورت pdf کامل از فرناز نخعی

    خلاصه رمان قرار ما پشت شالیزار :   تابان دخت با ناپدید شدن مادر و نامزدش متوجه میشه نامزدش بصورت غیابی طلاقش داده و در این بین عموش و برادر بزرگترش که قیم اون هستند تابان را مجبور به ازدواج با بهادر پسر عموش میکنند چند روز قبل از ازدواج تابان با پیدا کردن نامه ای رمزالود از

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

الان لابد قباد سر میرسه
چرا هیچ محتوایی نداره

♡ روا ♡
♡ روا ♡
1 سال قبل

خب به ما چه لباسش چاک داره رو باسنش به ما چه یقه اش بازه به ما چه یکم از حاشیه بیا بیرون برو تو اصل ماجرا

♡ روا ♡
♡ روا ♡
1 سال قبل

دارک شد

Viana
Viana
1 سال قبل

میشه بدونم تو که یدونه رمانم نمیتونی جمع کنی
چه اعتماد به نفشی تو خودت میبینی که چند تا چندتا مینویسی ؟!
بیاین همه باهم رمان هاش و تحریم کنه
گیر اورده ما رو

Fateme
Fateme
1 سال قبل

چیز ننم اگه بازم این رمانو بخونم

Mobina
Mobina
1 سال قبل

واقعا دیگه هیچ حسی نسبت ب رمان حورا و هامین ندارم جفتشون سراسر چرت و بی‌محتوا شدن… نویسنده فقط مینویسه اصلا دریغ از ی چالش یا قشنگی!

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

لطف میکنی فاطمه بانو کاش برای آووکادو هم همین کارو میکردی

هیفا
هیفا
1 سال قبل

نویسنده رید با رمانش
چرا نمیتونه جمعش کنه

کانی
کانی
1 سال قبل

حورا هم یه لباس خریده صد بار ازش گفت

هیچی
هیچی
1 سال قبل
پاسخ به  کانی

جررررر😂😂

دسته‌ها
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x