رمان حورا پارت 122 - رمان دونی

 

 

 

 

 

لباس را برداشتم و به ارامی تن کردم، رو به روی آینه ایستادم، برای بستن زیپش کمی سختم شد، اما بالاخره توانستم!

 

خیره‌ی خودم شدم و باز هم ان معاشقه‌ها در مغزم چیده شد، تنها مردی که من را لمس کرده بود و عاشقانه‌هایش را خرجم میکرد…

تنها مردی که کنارش ارام میشدم، کنارش همه چیز را تجربه کردم…

 

مگر گذشته‌ی من چه بود؟ جز یک سالن بلند و بزرگ، پر از تخت…

روزها خالی و شب‌ها کودکانی در خواب!

اینکه پدر نباشد، مادر نباشد…

هیچکس نباشد برای محبت کردن، قطعا قباد همه‌ی زندگی و خانواده‌ی من بود!

 

تنها کسی که همه چیز را با او اغاز کردم و همه‌ی زندگی‌ام شد…

مگر میشد دل کندن و فراموش کردن؟ تنها کسی بود که به من اهمیت داد، من را دوست داشت و کنارم ماند…

 

اینکه درون ان همه ادمی که در زندگی‌ام فقط رهگذر بودند، او امد و ماند، چندین سال…

میشد؟

منی که یتیم بودم و در یتیم‌خانه بزرگ شدم، جز همبازی‌های انجا هم کسی را نداشتم، جز همکلاسی‌ها کسی نبود…

 

راحت نبود گذشتن از قباد…

مطمئنم حتی اگر دوباره به سمتم قدم برمیداشت، در آغوشش فرو میرفتم…

 

در آینه خیره شدم و دوباره خاطرات به ذهنم هجوم آورد…

خودم را همان عروسی میدیدم که با شادی می‌خندید و با فکر به شب عروسی‌اش گونه‌هایش گلگون میشد از خجالت!

 

این روز ها را دیده بودم؟ ابدا…

حتی هنوز هم در جایی از پستوی ذهنم امیدوارم که کاش درست شود، کاش حقم را بگیرم…

 

چرخیدم و رو از خودم گرفتم، به ارامی دست به پشت کمر رساندم تا دوباره زیپ را باز کنم اما نمیشد…

قلبم درد میکرد، غمگین بودم و بغض ته گلویم لانه کرده بود!

عصبی هقی زدم و نوک انگشتم که به زیپ خورد، دستانم گرم شد…

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.3 / 5. شمارش آرا 9

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان تریاق pdf از هانی زند

خلاصه رمان : کسری فخار یه تاجر سرشناس و موفقه با یه لقب خاص که توی تموم شهر بهش معروفه! عالی‌جناب! شاهزاده‌ای که هیچ‌کس و بالاتر از خودش نمی‌دونه! اون بی رقیب تو کار و تجارته و سرد و مرموز توی روابط شخصیش! بودن با این مرد جدی و بی‌رقیب قوانین خاص خودش‌و داره و تاحالا هیچ زنی بیشتر از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قاصدک های سپید به صورت pdf کامل از حمیده منتظری

    خلاصه رمان:   رستا دختر بازیگوش و بی مسئولیتی که به پشتوانه وضع مالی پدرش فقط دنبال سرگرمی و شیطنت‌های خودشه. طی یکی از همین شیطنت ها هم جون خودش رو به خطر میندازه و هم رابطه تازه شکل گرفته دوستش سایه با رضا رو بهم میزنه. پدرش تصمیم میگیره که پول توجیبی اون رو قطع بکنه و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پالوز pdf از m_f

  خلاصه رمان :     این داستان صرفا جهت خندیدن نوشته شده و باعث می‌شود که کلا در حین خواندن رمان لبخند روی لبتان باشد! اين رمان درباره یه خانواده و فامیل و دوستانشون هست که درگیر یه مسئله ی پلیسی هستن و سعی دارن یک باند بسیار خطرناک رو دستگیر کنن.کسانی که اگر اون هارو توی وضعیت عادی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بامداد عاشقی pdf از miss_قرجه لو

  رمان بامداد عاشقی ژانر: عاشقانه نام نویسنده:miss_قرجه لو   مقدمه: قهوه‌ها تلخ شد و گره دستهامون باز، اون‌جا که چشمات مثل زمستون برفی یخ زد برام تموم شدی، حالا بیچاره‌وار می‌گردم به دنبال آتیشی که قلب سردمو باز گرم کنه… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هشت متری pdf از شقایق لامعی

  خلاصه رمان: داستان، با ورودِ خانواده‌ای جدید به محله آغاز می‌شود؛ خانواده‌ای که دنیایی از تفاوت‌ها و تضادها را با خود به هشت‌متری آورده‌اند. “ایمان امیری”، یکی از تازه‌واردین است که آیدا از همان برخوردِ اول، برچسب “بی‌اعصاب” رویش می‌زند؛ پسری که نیامده، زندگی اعضای محله‌ و خصوصاً خانواده‌ی آیدا را به چالش می‌کشد و درگیر و دار این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خطاکار

    خلاصه رمان :     درست زمانی که طلا بعداز سالها تلاش و بدست آوردن موفقیتهای مختلف قراره جایگزین رئیس شرکت که( به دلیل پیری تصمیم داره موقعیتش رو به دست جوونترها بسپاره)بشه سرو کله ی رادمان ، نوه ی رئیس و سهامدار بزرگ شرکت پیدا میشه‌. اما رادمان چون میدونه بخاطر خدمات و موفقیتهای طلا ممکن نیست

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Kosar
Kosar
1 سال قبل

تو کل این رمان یا کیمیا با وحید سکس دارع یا حورا باز داره با این لباس ور میرع. چرا چیز جدیدی نبینم.😐

مریم
مریم
1 سال قبل

نویسنده عزیز وقتی کنار گذاشته میشی این خصلت طبیعی هست که از طرف متنفر میشی
چرا تو مخ تو نمیره اصرار به عاشقی داری
حورا کنار گذاشته شد تحقیر شد بعد میگی عاشقه ،این حماقته عشق نیست ،بفهم واقعی قلم بزن

♡ روا ♡
♡ روا ♡
1 سال قبل

چشم درد گرفتم چشام دیگه داره میسوزه وای چقدر بلند بود تعارف نکنیا کمترش کن چشام سوختتتت چقدر زیادند بوددد
خب درد لباس حورا به ما چه خاطرات حورا به ما چه اصلا میدونی رمان راجب چی بود اینو خودمونم میدونستم حورا بی کس کاره

♡ روا ♡
♡ روا ♡
1 سال قبل

چقدر محتواش خوب بود چقدر مفهوم داشت

هیفا
هیفا
1 سال قبل

عجب پر محتواست

چشم به راه جین شی
چشم به راه جین شی
1 سال قبل

عه وای 😍 باز یه پارت پر محتوای دیگه🥰🥰🥰🥰 نویسنده جون حس نمیکنی ده خط مینویسی زیادی مون بشه؟😍
بخدا راضی نیستیم انقدر زحمت میکشی مینویسی عسیسم😔🥰

تارا
تارا
1 سال قبل

خاک بر سرت حورا
واقعا اصلا حالا دلم میخواد این حورا رو بزور پرت کنن از این خونه بیرون آدم اینقد کنه و مضخرفف

Yas
Yas
1 سال قبل

از بس حورا احمقه. بعد از ۱۲۰قسمت هنوز خاطرات یتیم خانه رو میگه. ما واقعا مسخره شدیم. نظرمون هم که به یه طرف نویسنده

.....
.....
1 سال قبل

چقدر کم

دسته‌ها
9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x